eitaa logo
سنگرشهدا
7.2هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫 @FF8141
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 305 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_سجاد_دهقان ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
هــرچند رفته ای و دل از مــا ، گسستہ ای ... پیـــوسته پیشِ چشـمِ خیـالم نشستہ ای ...😍 #شهید_سید_میلاد_مصطفوی #صبحتون_شهدایی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
حَسبےَ اللہ و خـــــدا.. مـــا را بس بـــــودن ِ با #شهــدا.. ما را بــس آن #شهیـــــدان کہ بہ خـــــون مےگفتند: هـــــوس, کرب ُ بلا 😭 مـــــا را بـــس ... ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🖌کاش روزی... بنویسند به بقیع، یک فراخوان کمک، طرح احداث ضریح، 🖌کاش روزی... بنویسند به بقیع، جایزه، فرشچیان، یک قطعه عقیق! 🖌کاش روزی... بنویسند به بقیع، کارگران مشغولند... کار احداث ضریح 🖌کاش روزی... بنویسند به بقیع، چند روز مانده به اتمام ضریح، 🖌کاش روزی ... بنویسند به بقیع، مهدی فاطمه(عج) آید به تماشای ضریح، 🖌کاش روزی... بنویسند به بقیع، عید امسال، نماز صحن عتیق، 🖌کاش روزی ... بنویسند به بقیع، فلش راهنما مرقد زهرای(س) شفیع #سالروز_تخریب_بقیع💔 ٨ شوال سالروز تخریب بقیع بر شیعیان جهان تسلیت ◼️ ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
کشتی‌گیر اوکراینی:آرزویم دیدن آقا سیدعلی خامنه‌ای است/عاشق شهید حججی هستم «المار نور علی‌اف» در گفت‌وگو با فارس: 🔹مرجع تقلید من آقا سیدعلی خامنه‌ای است. 🔹من نیت کرده بودم که اگر این مدال طلا را کسب کنم با تصویر حضرت آقا به روی سکو بروم. 🔹به حق که نام آقا را چه لاتین و چه فارسی از هر طرف بنویسید آقا است. 🔹این نام برازنده مولای ما سید علی خامنه‌ای است؛"جانیم سنه قربان اولسون" (جانم فدای تو باشد). 🔹دیدار با آقا سیدعلی خامنه‌ای آرزوی من است؛ کاش روزی برسد که ایشان را ببینم. 🔹عاشق شهید حججی هستم و دوست دارم من هم همانند او باشم. ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
یاران مژده باد ... وعده ی دیـدار رسید ؛ گل بریزید که آن سرو خرامان آمد #مراسم_وداع با پیکر مطهر فرمانده دلاور زینبیون "حاج‌حیدر" #پاسدار_شهید_محمد_جنتی فردا (۲۲ خرداد) ، ساعت ۱۶ #معراج‌الشهدای_تهران 🔹 مراسم وداع : چهارشنبه مورخ ۹۸/۳/۲۲ بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجد حجت (عج) واقع در خ پیروزی ، میدان سرآسیاب 🔹 مراسم تشییع : پنج شنبه مورخ ۹۸/۳/۲۳ ساعت ۹ صبح از میدان سرآسیاب ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
مــادر مــرا ببخش اگر دی️ـر آمدم یک مشت استخوان شــُدنم طول️ می کشید .. #امروز #معراج_الشهداء #اولین_دیدار_خانواده #شهید_مدافع_حرم_محمد_‌جنتی #فرمانده_دلاور_زینبیون #حاج_حیـــــدر🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
بیسیم ها تــــمام شب این راصـــدازدند: غـــــواص ها... در آتش و #خـــــون دست وپـــا زدند ! اڪسیر عشق بـــــودڪہ درجـان مــــازدند حـــــرف از زیــارت حرم ڪربلازدند.. ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی ✫⇠# قسمت0⃣5⃣
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠# قسمت1⃣5⃣ 🌺 پادشاه و مقامات مالزی در سالن مسابقات نشسته و خبرنگار ها اطراف جایگاه قاریان را شلوغ کرده بودند. دوربین ها تلاوت ها را به طور زنده برای سایر کشورها پخش می کردند. 🌹اسم محسن که اعلام شد، به جایگاه رفت. مصطفی که مدیر فنی قرائتش بود، وقتی آن جو سنگین را علیه ایران دیده بود به محسن گفت : 🎀 به رتبه فکر نکن! خیال کن رتبه برتر مال توئه و می خوای از دستش بدی! نگران هیچ چیز نباش. فقط به تلاوت فکر کن! 🔻محسن روی صندلی نشست. دوباره در دلش به اهل بیت علیهم السلام متوسل شد. به امام رضا علیه السلام .... فکر آن اعلامیه کذایی عزمش را جزم تر کرد. ♥️ هرآیه را که به انتها می رساند، زمزمه تشویق مردم لا به لای آیات بعدی می پیچید. طی این چهار _ پنج روز مردم هیچ کس را تشویق نکرده بودند. تا جایی که محسن و مصطفی خیال کردند که تشویق در آنجا مرسوم نیست. 🌷 قرائتش را با ⇜صدق الله العلی العظیم⇝ تمام کرد تا با صدای بلند گفته باشد که 💕✓ بچه شیــعه✓ 💕 است. 🌸تلاوت ها که تمام شد، مردم از لا به لای صندلی ها راه افتادند سمت محسن. تا به خودش آمد دید هزاران نفر ایستادند تا نوبت شان بشود با او عکس بگیرند. 📸 هرشب مسابقات راس ساعت یازده تمام میشد و درها را می بستند، اما آن شب مردم تا ساعت دو مشغول عکس گرفتن با محسن بودند. 💖 انگار قبل از داوران، این مردم بودند که قاری اول جهان اسلام را شناخته بودند. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی ✫⇠# قسمت1⃣5⃣
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠# قسمت2⃣5⃣ 🌸زمان اعلام نتایج رسید. مجری به سه زبان مالزی، انگلیسی و عربی، اسامی برندگان را اعلام کرد. 🌷 اول نفرات برتر حفظ اعلام شد. از نفر سوم شروع شد تا رسید به اول. نوبت به قرائت که رسید محسن خیال کرد باز از سوم شروع می کند. 🔸 نفر سوم از الجزایر بود. نفر دوم از بروئنی و نفر اول از فیلیپین! باورش نمی شد هیچ رتبه ای نیاورده بود! 🔹 اما وقتی مجری به خواندن اسامی ادامه داد کم کم فهمید که نفرات برتر قرائت پنج نفر هستند. پس آن سه نفر قبلی، نفرات پنجم تا سوم بودند. 🎀 هنوز نفرات اول و دوم مانده بود. نفر دوم هم از مالزی بود. محسن دیگر مطمئن شد که رتبه ای نیاورده. 🌼 آخر دیده بود که مسئولین چطور قاری اندونزیایی را عزت و احترام کرده بودند. با اینکه می دانست قرائت آن قاری ضعیف بوده اما حتم داشت رتبه اول را به او می دهند. 🌺 با خودش فکر کرد اگر مصطفی اصرار نمی کرد به شیوه مسابقات بخواند و تلاوت خودش را ارائه می داد، الان حتما یک رتبه ای گرفته بود ... 😔 ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی ✫⇠# قسمت2⃣5⃣
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠# قسمت3⃣5⃣ 😔 💔 محسن سرش را کشید سمت مصطفی که جلوتر نشسته بود. گفت : _مصطفی! گفتم بذار کار خودمو بکنم! تو سیستم منو عوض کردی! دیدی رتبه ای نیاوردیم؟! 😭 اشک توی چشم های مصطفی جمع شد. گفت : آره! ای کاش می ذاشتم تلاوت خودمون رو می کردی. حداقل جزو دو سه نفر اولی که می شدی! محسن هم گریه اش گرفت. 🌺 مجری داشت نفر اول را به زبان مالزیایی معرفی می کرد. برای محسن، زبان گنگ و نامفهومی بود. مصطفی به نظرش آمد که مجری اسم محسن را گفت. 🍁 گوش هایش را تیز کرد. نفر اول به انگلیسی هم خوانده شد. آن هم دست کمی از مالزیایی نداشت. این بار هم واژه ای که شبیه محسن بود تکرار کرد. گفت : _گمونم اسم تو رو خوند! 🌸 محسن اشک هایش را پاک کرد و گفت : _ نه بابا! من نبودم. این بار وقتی مجری با زبان عربی شروع به صحبت کرد، اسم محسن حاجی حسنی به وضوح شنیده شد. 😢 دوباره بغض گلوی محسن را گرفت. اما وقتی فهمید دوربین ها زاویه شان را به سمت او تغییر دادند خودش را کنترل کرد. 😭 شانه های مصطفی به شدت تکان می خورد. محسن خودش را به او رساند و محکم بغلش کرد. گفت : _ داداش چقدر چینشت خوب بود! مصطفی خندید : _ آخرش نفهمیدم چینشم خوب بود یا بد؟! 😅 🌸 مسئول همراهی برندگان که می خواست محسن را برای گرفتن جایزه اش ببرد، نمی توانست این دو را از هم جدا کند. محسن رفت سمت جایگاه و مصطفی شماره بابا را گرفت. 😍 با گریه خبر موفقیت محسن را گفت. بابا و مامان حرم بودند. اضطراب تلویزیون را ول کرده بودند و آمده بودند حرم برای محسن دعا کنند .... دعا مستجاب شده بود ... ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊