سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی ✫⇠# قسمت3⃣5⃣
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی
✫⇠# قسمت4⃣5⃣
🌺 خبر مثل توپ صدا کرد.
وهابیت همه تلاشش را کرده بود تا جو مسابقات را علیه شیعیان کند.
حالا یک جوان شیعه آمده بود رکود جدیدی در تاریخ 57 ساله مسابقات بین المللی قرآن ثبت کرده بود.
🌹رکورد قبلی برای عبدالباسط تومارو قاری فیلیپینی بود با رتبه 88.
رکورد محسن 95 و بالاترین امتیاز ی بود که طی 57 سال مسابقات کسب شده بود.
🌸 این نه تنها برای ایران و شیعه، بلکه برای کل جهان اسلام افتخار بود.
محسن کیفیت تلاوت قرآن را در کل جهان ارتقاء داده بود.
هنوز هم کسی نتوانسته این رکورد را بشکند.
🌼بعد از اعلام رتبه، خبرنگار ها دوره اش کردند.
زنی جلو آمد و گفت که یکی از خبرگزار های آمریکاست. از محسن پرسید :
_ از اینکه مقام اول رو کسب کردی چه حسی داری؟!
گفت : _ از این خوشحالم که تونستم پرچم شیعه رو ببرم بالا ...
🍁 مصطفی پشتش لرزید از لحن محکم محسن. با خودش گفت :
_ امشب زنده نمی رسیم هتل!
محسن در مصاحبه هایش حرف های دیگری هم زد.
❣گفت :
موفقیت قاری های ایرانی مرهون حمایت های رهبرماست.
من تلاوتی کردم که مرضی خدا باشه، پدر و مادرم شاد بشن و هدیه ای از من به محضر علی بن موسی الرضا علیه السلام باشه.
🇮🇷 تلاوتی کردم که در شان یک ایرانی، یک مسلمون و یک بچه شیعه باشه ... .
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی ✫⇠# قسمت4⃣5⃣
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی
✫⇠# قسمت5⃣5⃣
🌸 روزی که از مالزی برگشت خیلی خوشحال نبود.
مامان حرصش گرفت.
دوست داشت حالا محسن از ته دل بخندد و سرش را پیش غریبه و آشنا بالا بگیرد.
💠 مامان جدی شد تا بلکه محسن را مجبور کند دست از این رفتار بردارد.
بهش گفت :
قاری اول دنیا شدی محسن! ولی قبل مالزی ات با بعدش فرقی نکرده! خیلی خوشحالت نکرد؟!
محسن شانه ای بالا انداخت :
مقام که خوشحالی نداره مامان! نرفتم که مقام بگیرم. رفتم برای اسمش. همین. جلوه دیگه ای نداره برام.
🔅 نه داشتن مقام اول خوشحالی داشت و نه نداشتنش ناراحتی.
آدم های تنگ نظر همیشه هستند.
همان ها که به محسن به خاطر شرکت نکردن در مسابقات طعنه می زدند،
بعد از موفقیت در مسابقات بین المللی بهش گفتند که مقام تو شانسی بوده.
😡 رگ گردن مصطفی از این حرف بالا آمد. می خواست جواب دندان شکنی به آن جماعت بدهد.
محسن مانع شد و گفت :
_اصلا مهم نیست! مهم اینه که خدا تلاش ما رو دید. همین کفایت می کنه. نیازی نیست چیزی رو به کسی ثابت کنیم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی ✫⇠# قسمت5⃣5⃣
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #شھـید_محسن_حاجی_حسنی
✫⇠# قسمت6⃣5⃣
سرباز بود.
تازه از مرحله استانی مسابقات به مرحله کشوری صعود کرده بود.
قبل از مسابقات باید می رفت در سرما نگهبانی می داد.
به مسولان آن جا گفته بود :
_ من مسابقات در پیش دارم. حنجره ام آسیب می بینه توی سرما.
گفته بودند :
_سربازی شما مهم تره!
🔮 وقتی از مالزی برگشت گفتند :
سریعا پاسپورتت رو بیار پادگان.
شما سرباز هستی و حق خروج از ایران رو نداری.
تحویل داد و مشغول سربازی اش شد.
برای حج آخر که دعوت شد، پادگان پاسپورتش را نمی داد.
محسن خودش را به هزار در زد تا بالاخره گرفت.
به چندین نفر نامه نوشت و تماس گرفت. آخر، نامه رهبر گره گشا شد. آقا به پادگان محل خدمتش نوشته بود که محسن را آزاد کنند.
🌹چهارشنبه بود. روز قبل از پرواز حجش.
با هادی رفته بود پادگان برای انجام کار های خروج از کشور.
به چندین اتاق سرزدند و چندتا امضا گرفتند.
😍😅 وقتی امضای آخر پای مدارکش زده شد، سر از پا نمی شناخت.
بدو بدو داشتند از پله ها پایین می رفتند که محسن یکدفعه از خوشحالی با همان کیف سامسونت و هیبتِ کت و شلواری،
از پله چهارم پرید پایین!
🌸 هادی گفت :
تو الان اینقدر خوشحالی، عروسیت بشه خوشحالیت دیدن داره!
فورا زنگ زد به مامان :
❤️ خوش خبری! الان گذرنامه ام رو گرفتم و دارم میرم فرودگاه! می خوام برسونم دفتر آقا که برام ویزا بگیرن! من دو روز دیگه ان شاالله عازم عربستانم! مامان ساک منو ببندید! ....
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صدو_چهل_ویکمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@FF8141
🌷8🌷9🌷10🌷11🌷12🌷14🌷15🌷16🌷18🌷19🌷20🌷21🌷22🌷25🌷26🌷27🌷28🌷
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_497_926)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
💢یک دفعه حرف قدسی به یادم افتاد...
🔹🔸مرحوم حمید سبزواری در خاطراتش میگوید:
♦️«حاج آقای قدوسی مشهدی برایم تعریف میکرد: ما که جوان بودیم؛ من و آقای خامنهای و چند جوان هم سن و سال دیگر در هفته یک روز ۵-۶ نفری میرفتیم خانه یک پیرمردی؛ آدم دانشوری بود. میرفتیم و شعری نیز که گفته بودیم میخواندیم و ایشان هم یک صحبتی میکردند و ما را نصیحت میکردن که در زندگی اینطور باشید. چون سری از شعر هم داشت، ما شارژ میشدیم.
♦️یک روز آنجا رفتیم، آقای خامنهای تازه عمامه گذاشته بود، موقع بیرون آمدن، خداحافظی کردیم از پیرمرد. ایشان گفتند آقاسیدعلی آقا با شما کاری داشتم. آقای خامنهای آنجا ماندند. آن موقع یک برافروختگی در سیمای آقای خامنهای مشاهده کردم. گفتم: سید! آقا چه فرمودند؟ گفتند که آقا مرا نصیحت کردند راجع به عمامه ای که سرم است که این عمامه این جوری است. گفتم خب اگر واقعا همین بود ما هم بهره میبردیم، اینکه حرف محرمانهای نیست که آقا بگوید صبر کن با تو کار دارم.
گفت: آن چیزیست که حالا وقت گفتن آن نیست.
گفتم: یعنی چه؟ چرا؟
در خلوت ایشان را دیدم. گفتم این را باید بگویی! گفت والله ایشان یک چیزی فرمودند که من در خودم یک چنین مسالهای را نمیبینم.
♦️ایشان به من فرمودند: «خودت را بساز، یادت باشد تو یک روزی در این مملکت باید حرف اول را بزنی و مضمونی قریب به این»
این گفتار همیشه در یاد و خاطرم بود، تا شب ارتحال امام. شب ارتحال، من در سالن خانهمان خوابیده بودم و رادیو گرفته بودم. بعد کم کم آن را خاموش کردم. قبل از اینکه بخوابم رجال کشوری از نظرم گذشتند، نظرم رفت به اینکه بعد از امام چه کسی رهبر میشود؟ چه خواهد شد؟ این دغدغه، مدتی من را مشغول کرد، یک دفعه حرف قدسی به یادم افتاد... صبح که رادیو را باز کردم اعلام کردند که امر رهبری به آقای
خامنهای تعلق گرفته. آن وقت فهمیدم و پیش خود گفتم خدایا تو چه بندگانی داری، ما چه غافل هستیم، اینها چه کسانی هستند که از ورای پردهها آینده را میبینند.
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت»
✍منبع: حالِ اهل درد؛ خاطرات حمید سبزواری
🗓 22 خرداد 1395؛ درگذشت حمید سبزواری
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اطلاعیہ
📺شهید دهه هفتادی مدافع نظم و امنیت
🔹برنامه «حریم عشق» با حضور خانواده شهید نوید حقیقت شناس
🔸پنجشنبه (۲۳ خرداد) ساعت ۱۹ تکرار روز بعد ساعت ۱۲:۳۰
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊