#خاطرات_شهید
🔰روابط او با ديگر افراد فاميل خوب و شايسته بود و هميشه صله رحم را به جاى میآورد. او هميشه متبسّم بود و آن قدر متين و خوش اخلاق بود كه همه را تحت تأثير قرار میداد. هميشه با وضو بود و هر وقت كه موقعيّت پيدا میکرد، قرآن قرائت میكرد و هيچ وقت در جبهه نماز شب او ترك نشد.
🔰سپاه يك دستگاه موتورسيكلت به ايشان داده بود، بعضى شبها ايشان رزم شبانه داشتند و براى آموزش رزم شبانه مى رفتند. همسر ايشان چون در منزل تنها بود، براى ابوالفضل يادداشت مى گذاشت كه من رفته ام منزل پدرم يا جاى ديگر.
🔰وقتى كه ابوالفضل از محل آموزش بر مى گشت و ملاحظه مى كرد كه يادداشت گذاشته اند، موتور را در منزل مى گذاشت و با تاكسى يا وسيله اى ديگر مى آمد دنبال همسرش. وقتى علّت را جويا شديم، ايشان گفتند كه موتور براى استفاده من از پادگان تا منزل واگذار شده است نه براى امورات شخصى و من نمى توانم از آن استفاده كنم چون از بيت المال است.»
🔰او وقتى میخواست به جبهه برود، تكيه كلامش اين بود كه وعده من و شما كنار حرم مطهر حضرت سيدالشهدا(ع). نشد كه يك بار هنگام خداحافظى شكل حرفش را عوض كند.
✍به روایت پدربزرگوارشهید
📎فرماندهٔ گردان روحالله لشگر۵نصر
#سردارشهید_ابوالفضل_فقیهیفرد🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۳۸/۸/۳۰ اشکذر ، یزد
●شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ جزیرهٔ مجنون ، عملیات بدر
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
🔰روابط او با ديگر افراد فاميل خوب و شايسته بود و هميشه صله رحم را به جاى میآورد. او هميشه متبسّم بود و آن قدر متين و خوش اخلاق بود كه همه را تحت تأثير قرار میداد. هميشه با وضو بود و هر وقت كه موقعيّت پيدا میکرد، قرآن قرائت میكرد و هيچ وقت در جبهه نماز شب او ترك نشد.
🔰سپاه يك دستگاه موتورسيكلت به ايشان داده بود، بعضى شبها ايشان رزم شبانه داشتند و براى آموزش رزم شبانه مى رفتند. همسر ايشان چون در منزل تنها بود، براى ابوالفضل يادداشت مى گذاشت كه من رفته ام منزل پدرم يا جاى ديگر.
🔰وقتى كه ابوالفضل از محل آموزش بر مى گشت و ملاحظه مى كرد كه يادداشت گذاشته اند، موتور را در منزل مى گذاشت و با تاكسى يا وسيله اى ديگر مى آمد دنبال همسرش. وقتى علّت را جويا شديم، ايشان گفتند كه موتور براى استفاده من از پادگان تا منزل واگذار شده است نه براى امورات شخصى و من نمى توانم از آن استفاده كنم چون از بيت المال است.»
🔰او وقتى میخواست به جبهه برود، تكيه كلامش اين بود كه وعده من و شما كنار حرم مطهر حضرت سيدالشهدا(ع). نشد كه يك بار هنگام خداحافظى شكل حرفش را عوض كند.
✍به روایت پدربزرگوارشهید
📎فرماندهٔ گردان روحالله لشگر۵نصر
#سردارشهید_ابوالفضل_فقیهیفرد🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۳۸/۸/۳۰ اشکذر ، یزد
●شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ جزیرهٔ مجنون ، عملیات بدر
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
🔰روابط او با ديگر افراد فاميل خوب و شايسته بود و هميشه صله رحم را به جاى میآورد. او هميشه متبسّم بود و آن قدر متين و خوش اخلاق بود كه همه را تحت تأثير قرار میداد. هميشه با وضو بود و هر وقت كه موقعيّت پيدا میکرد، قرآن قرائت میكرد و هيچ وقت در جبهه نماز شب او ترك نشد.
🔰سپاه يك دستگاه موتورسيكلت به ايشان داده بود، بعضى شبها ايشان رزم شبانه داشتند و براى آموزش رزم شبانه مى رفتند. همسر ايشان چون در منزل تنها بود، براى ابوالفضل يادداشت مى گذاشت كه من رفته ام منزل پدرم يا جاى ديگر.
🔰وقتى كه ابوالفضل از محل آموزش بر مى گشت و ملاحظه مى كرد كه يادداشت گذاشته اند، موتور را در منزل مى گذاشت و با تاكسى يا وسيله اى ديگر مى آمد دنبال همسرش. وقتى علّت را جويا شديم، ايشان گفتند كه موتور براى استفاده من از پادگان تا منزل واگذار شده است نه براى امورات شخصى و من نمى توانم از آن استفاده كنم چون از بيت المال است.»
🔰او وقتى میخواست به جبهه برود، تكيه كلامش اين بود كه وعده من و شما كنار حرم مطهر حضرت سيدالشهدا(ع). نشد كه يك بار هنگام خداحافظى شكل حرفش را عوض كند.
✍به روایت پدربزرگوارشهید
📎فرماندهٔ گردان روحالله لشگر۵نصر
#سردارشهید_ابوالفضل_فقیهیفرد🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۳۸/۸/۳۰ اشکذر ، یزد
●شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ جزیرهٔ مجنون ، عملیات بدر
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊