#شهید_عبدالحمید_دیالمه
مطمئن باشیم در هر شغلی ڪہ هستیم اگر ذره اے #عدم_خلوص در ما باشد سقوط میڪنیم.
انقلاب هر زمان یڪ موج میزند و یڪ مشت #زبالہ را بیرون میریزد...
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
من یک حق داشتم!
خاطره ای از یک شهید نماینده مجلس . . .
وارد سلف سرویس شدم. ساعت حدود 1 و 45 بود و به کلاس نمیرسیدم و صف غذا طولانی بود.
دنبال آشنایی میگشتم در صف تا بتوانم سریعتر غذا بگیرم.
شخصی را دیدم که چهرهای آشنا داشت و قیافهای مذهبی. نزدیک شدم و ژتون را به او دادم و گفتم: برای من هم بگیر.
چند لحظه بعد نوبت او شد و ژتون مرا داد و یک ظرف غذا گرفت.
و برای من که پشت میز نشسته بودم، آورد و خودش به انتهای صف غذا برگشت و در صف ایستاد.
بلند شدم و به کنارش رفتم و گفتم: چرا این کار را کردی و برای خودت غذا نگرفتی؟
گفت: من یک حق داشتم و از آن استفاده کردم و برای شما غذا گرفتم و حالا برمیگردم و برای خودم غذا میگیرم.
این لحظهای بود که به او سخت علاقهمند شدم و مسیر زندگیام تغییر کرد.
#شهید_عبدالحمید_دیالمه🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
وحید کارهایش را آنچنان منظم و دقیق و با احتیاط انجام میداد که به راحتی می توان اصولش را استخراج کرد. شعار وحید این بود که مبارزه باید اسلامی و خدایی و با خلوص نیت باشد. بر روی همین اصل، اولین دعای کمیل را در دانشگاه های مشهد راه انداخت. آن هم قبل از انقلاب.
🔹اعتقاد راسخ وحید به مبانی اسلام و امور مذهبی و رعایت اخلاق اسلامی مهمترین ویژگی شخصیتی وحید بود که دوستان زیادی را دور او جمع می کرد.
🔺مباحث دینی و اعتقادات مذهبی وحید باعث می شد عده ای از دانشجویان انقلابی که مبارزه به هر روش و به هر قیمتی را مهمترین چیز می دانستند، بعد از چند بار جلسه آمدن، قید حضور در این جلسات را بزنند و با او ادامه ندهند. می گفتند این حرف ها چیست؟ اصل مبارزه است!
🌸وحید کار تشکیلاتی را با هسته های ۵ نفره انجام می داد. توی محیط های ورزشی حاضر می شد. اردوهای تفریحی راه می انداخت.
👌همیشه و از هر موقعیتی استفاده می کرد برای جذب نیروهای خوب و متدین. عده ای را در فوتبال و کوهنوردی جذب می کرد، عده را در کتابخانه و شماری را در خوابگاه دانشکده.
✔️مبارزه را تلاشی در جهت فکری می دانست که تاکیدش بر آگاه سازی و تقویت نیروی فکری نسل جوان بود.
#شهید_عبدالحمید_دیالمه (وحید)🌷
برگرفته شده از کتاب دیالمه - ص۵۷ تا ۶۴📘
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
من یک حق داشتم!
خاطره ای از یک شهید نماینده مجلس . . .
وارد سلف سرویس شدم. ساعت حدود 1 و 45 بود و به کلاس نمیرسیدم و صف غذا طولانی بود.
دنبال آشنایی میگشتم در صف تا بتوانم سریعتر غذا بگیرم.
شخصی را دیدم که چهرهای آشنا داشت و قیافهای مذهبی. نزدیک شدم و ژتون را به او دادم و گفتم: برای من هم بگیر.
چند لحظه بعد نوبت او شد و ژتون مرا داد و یک ظرف غذا گرفت.
و برای من که پشت میز نشسته بودم، آورد و خودش به انتهای صف غذا برگشت و در صف ایستاد.
بلند شدم و به کنارش رفتم و گفتم: چرا این کار را کردی و برای خودت غذا نگرفتی؟
گفت: من یک حق داشتم و از آن استفاده کردم و برای شما غذا گرفتم و حالا برمیگردم و برای خودم غذا میگیرم.
این لحظهای بود که به او سخت علاقهمند شدم و مسیر زندگیام تغییر کرد.
#شهید_عبدالحمید_دیالمه🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_عبدالحمید_دیالمه
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
#خاطرات_شهید
من یک حق داشتم!
خاطره ای از یک شهید نماینده مجلس . . .
وارد سلف سرویس شدم. ساعت حدود 1 و 45 بود و به کلاس نمیرسیدم و صف غذا طولانی بود.
دنبال آشنایی میگشتم در صف تا بتوانم سریعتر غذا بگیرم.
شخصی را دیدم که چهرهای آشنا داشت و قیافهای مذهبی. نزدیک شدم و ژتون را به او دادم و گفتم: برای من هم بگیر.
چند لحظه بعد نوبت او شد و ژتون مرا داد و یک ظرف غذا گرفت.
و برای من که پشت میز نشسته بودم، آورد و خودش به انتهای صف غذا برگشت و در صف ایستاد.
بلند شدم و به کنارش رفتم و گفتم: چرا این کار را کردی و برای خودت غذا نگرفتی؟
گفت: من یک حق داشتم و از آن استفاده کردم و برای شما غذا گرفتم و حالا برمیگردم و برای خودم غذا میگیرم.
این لحظهای بود که به او سخت علاقهمند شدم و مسیر زندگیام تغییر کرد.
#شهید_عبدالحمید_دیالمه🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
جملات آن روزش در دانشکده داروسازی
هرگز از ذهنم پاک نخواهد شد!🍃
.
میگفت:
مرتب خود را زیر ذره بین معیار های
اسلام قرار دهید و در کارها و دیدگاهتان دقت داشته باشید.
سر سوزنی انحراف از مسیر واقعی پس از مدتی شما را به جایی میرساند که درمییابید نسبت به نقطه ابتدایی،
که بر آن انطباق داشتید،
زاویه بزرگی پدید آمده و شما را از صراط مستقیم دور ساخته!
#شهید_عبدالحمید_دیالمه
#یاد_شهدا_با_صلوات
@sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
من یک حق داشتم!
خاطره ای از یک شهید نماینده مجلس . . .
وارد سلف سرویس شدم. ساعت حدود 1 و 45 بود و به کلاس نمیرسیدم و صف غذا طولانی بود.
دنبال آشنایی میگشتم در صف تا بتوانم سریعتر غذا بگیرم.
شخصی را دیدم که چهرهای آشنا داشت و قیافهای مذهبی. نزدیک شدم و ژتون را به او دادم و گفتم: برای من هم بگیر.
چند لحظه بعد نوبت او شد و ژتون مرا داد و یک ظرف غذا گرفت.
و برای من که پشت میز نشسته بودم، آورد و خودش به انتهای صف غذا برگشت و در صف ایستاد.
بلند شدم و به کنارش رفتم و گفتم: چرا این کار را کردی و برای خودت غذا نگرفتی؟
گفت: من یک حق داشتم و از آن استفاده کردم و برای شما غذا گرفتم و حالا برمیگردم و برای خودم غذا میگیرم.
این لحظهای بود که به او سخت علاقهمند شدم و مسیر زندگیام تغییر کرد.
#شهید_عبدالحمید_دیالمه🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊