🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_صدو_هشتاد_و_هشتم
🔆 جاسوسی در اسارت۴
...و شاید هم اصل داستان قاشقها با هدایت خود بعثیها سر زبان وی انداخته باشند و هدایت شده باشد .
زیرا بر اساس مدارک موجود در یکی از اردوگاههای رمادیه یکی از دوستان یکی از همین قاشقها را بشکلی تیز میکند و به یکی از بچهها به شوخی حمله میکند و طرف زخمی میشود که البته هر دو تنبیه میشوند.
حال ممکن است این جریان در ذهن بعثیها بوده باشد و از این ناحیه احساس خطری هم کرده باشند هر چند که هیج مدرکی مبنی بر تهدید یا حمله به بعثیها از این ناحیه در دست آنها نبود و عدنان ملعون به عنوان تنها مجری این جریان فقط قصدش شکنجه بچهها بود.
💰پاداش یا منفعت جاسوسی
همچنان که در ابتدا ذکر شد پاداش جاسوسی در انگیزه طرف نهفته است و جاسوس مورد نظر ما یعنی آقای( رـ ر) در قبال این همکاری از کتکهای روزانه معاف و گاه وقتی یکی نان و یا چند عدد خرما از سوی نگهبانانی مثل عماد دریافت میکند و یا در اوقاتی که همه داخل هستند برای مدت کوتاهی در محوطه آزادانه قدم میزند و همچنین از حمام بدون نوبت استفاده میکند اما چون با ارادهی تحت عقل سلیم تن به جاسوسی نداده لذتی عایدش نمیشود و چه بسا بیش از سایرین در فشار و استرس بسر میبرد.
پایان کار جاسوسی
سرانجام ، هر جاسوسی روزی تاریخ مصرفش تمام میشود .
فرد مورد نظر در آخرین اقدامش علی الظاهر نماز جماعت گروهی از بچهها را به نگهبان بند گزارش میکند.
امجد حسن گروهبان محبوب بند یک و دو علی الظاهر در غیاب عدنان به همین خاطر بجای پاداش ، وی را تنبیه شدیدی میکند .
البته در پایان ماموریتش کتک مفصلی نیز از عدنان البته به بهانه دروغگویی وی نوش جان کرده و مزد مزدوریش را میگیرد
میگویند چاقو دسته خود را نمیبرد ولی این را هم ما دیدیم.
عدنان ذاتا از ضرب و جرح اسرا لذت میبرد و معتاد به این کار بود و حالا بعد از انقضاء مصرف جاسوس ذکر شده از ضرب و شتم شدید نامبرده نیز دریغ نمیکند
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊