#بلند_شو_پدر
#پروندۀ_ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس
تو می توانستی
در آصلاندوز یا ترکمنچای
اسبت را زین کرده
با کلاهی پشمی
پشت عباس میرزا باشی
شکست هم خورده بودی اگر
نامت، ننگی به پیشانی این قوم نمی شد...
یا می توانستی چوپانی باشی
عشقت را به رود می سپردی اگر
پیغمبر قبیله ات می شدی...
امّا تو #سربازی_خاکی بودی
با لهجه ی سرد آذری
و داغ دیده از آفتاب جنوب
و داغ دیده از مردمی که به "قاف" تو می خندند
چون تو #سیمرغشان بودی...
خنده دار است که این روزها
قرص ها
حرف های زیر زبانت را می کِشند
و نامه ات روی میز اداره ها گم می شود...
امان از چرخ های #ویلچر
که دیگر تاول دست هایت از شیمیایی نیست...
بلند شو #پدر
خاک لباست را بتکان
دستی به موهایت بکش
و راحت بمیر
تو #گمنام شدی
تا بزرگی نامت، کمر سنگ مزار را نشکند...
#شهریار_شفیعی
#جانباز
#جانبازان_اعصاب_و_روان🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
دلتنگی یعنے حال ما ...
بےنام و نشان، #پدر ،
#نوروز بےخبری در راه است...
در راه #خانہ نیستے ؟!
بویِ بهار را نمےفهمیم ...
#جاویــدالاثر
#شهیـد_محمد_بلباسی🌷
●به کانال سنگرشهدا بپیوندید●
| سنـــگــرشـــღــــدا | •••❥•ʝøɪɴ:
#از_موج_تا_اوج
در بعضی خانهها
فرقی ندارد
لیوان باشد یا #ترکش
ساعت باشد یا #خمپاره
ماشین باشد یا #تانک...
بعد از بیست و چند سال هنوز هم شبها در بعضی خانهها #عملیات میشود...
#مادر جلوی اتاق کودکان سنگر میگیرد
#پدر حمله میکند و هر شب مجروح میدهند...
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
دو روزپیش سالروز شهادت شهید#رسول_جعفری بود و میخواستم مطلبی بنویسم ولی...
.
رسول و پسرش مهدی از #مهاجرین_افغانستانی مقیم شهر قم بودند
اوائل ناآرامیهای #سوریه ، پدر و پسر عازم جبهه شدند
فروردین سال ۹۴ #مهدی_جعفری پدر را با داغ خودش تنها گذاشت و در کربلای فاطمیون(#بصری_الحریر) آسمانی شد
.
بعد از #پسر رسول طولانی در جبهه میماند و کمتر مرخصی میرفت، وقتی میپرسیدیم چرا بیشتر منزل نمیمانی، میگفت؛ از مادر مهدی خجالت میکشم...
.
سال ۹۶ شده
سه تیپ از #لشکرفاطمیون با قدرت مناطق شمالشرق سوریه را فتح و پاکسازی میکنند
تیپ امامحسین(ع) در #المیادین مستقر شده
خبر آمد در یکی از محورها درگیری شدید است و نیاز به نیرو دارند
سلیمان(فرمانده تیپ) دستور داده بود رسولجعفری(پدر شهید) را به هیچ عنوان خط نبرند
خودروها آماده حرکت شدند، رسول جعفری ناپدید شده! حاجسلیمان مضطرب بهدنبالش میگردد ولی کسی او را ندیده...
فرمانده نیروهایش را میشناسد، دو سه نفر از رانندهها سرشان پایین است و به چشمانش نگاه نمیکنند
سلیمان میگوید؛ کربلایی رسول کجاست؟
مثل اینکه بین دو راهی مانده باشند، به پشت تویوتا اشاره کردند، پر از لوازم بود، سلیمان بالای ماشین رفت و از زیر وسایل پیرمرد را در آورد... کسی نمیتوانست اشکهای رسول را روی ریش سفیدش ببیند، همه سرها را انداختیم پایین...
.
رسول را هیچکس آنطور ندیده بود، حرفهایی زد که سلیمان تاب نیاورد و(با چشمان اشکبار) گفت برو، فقط مراقب خودت باش...
.
چند شب درگیری ادامه داشت
توان بچهها تحلیل رفته بود
کربلایی رسول مثل پدر از بچهها توی خط خبر میگرفت
وقتی دید بچههای دیدبانی خیلی خسته شدند گفت امشب من بجای شما مراقبم
.
نزدیکیهای صبح یکباره صدای گلوله بلند شد
با عجله سمت خط رفتیم
جسد چند داعشی روی خاکریز بود
.
صدای آرامی از سینه شکافته خارج میشد که با مهدی صحبت میکرد
#پسر به استقبال #پدر آمده...
#شهید_رسول_جعفری
#شهید_مهدی_جعفری
#شهدای_فاطمیون🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
سہ ساله بود!
چیزے از جنگ نمےدانست
تنها آرزویش این بود ڪہ
آنقدر زور داشت تا گام های
#پدر را از رفتن باز دارد
دختر است دیگر
گاه از غم نبود پدر دق مےڪند !
حتےاگر #سه_سالہ باشد
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#از_موج_تا_اوج
در بعضی خانهها
فرقی ندارد
لیوان باشد یا #ترکش
ساعت باشد یا #خمپاره
ماشین باشد یا #تانک...
بعد از بیست و چند سال هنوز هم شبها در بعضی خانهها #عملیات میشود...
#مادر جلوی اتاق کودکان سنگر میگیرد
#پدر حمله میکند و هر شب مجروح میدهند...
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
به دختران همسایه بگویید :
حال ما خوب است
چون دخترانِ ایرانی ،
حضرتِ پدر دارند ....
#پدر
#آرامش
#غیرتعلوی
#لبیکیاخامنهای
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊