#خاطرهای_از_مادر
دفعہ آخر ڪہ داشت مے رفت جبهہ ازش پرسیدم: "علیرضا جون ڪے بر میگردی مادر؟"
صورت نازش رو بلند ڪرد و نگاهش با نگاهم جفت شد، بعد سرش رو انداخت پایین و گفت: "هر وقت ڪہ راه ڪربلا باز شد"
ساڪش رو دستش گرفت، تو انتهای ڪوچہ دلواپسے های من ذره ذره محو شد...
تو عملیات والفجر یڪ، عزیز دلم علیرضای رشیدم شهید شد
شانزده سالش تازه تموم شده بود،
شانزده سال هم طول ڪشید تا آوردنش، درست شب #تاسوعا...
وقتے برگشت اولین ڪاروان زائران ایرانے رفتن #ڪربلا؛ آخه راه ڪربلا باز شده بود...."
#نوجوان_شهید
#علیرضا_کریمی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
از آتش_بس
تا #ڪربلا شدن خانطومان
مے گفتند:
زندگی تڪرار #تاریخ است
نمے دانستم کربلا هم تڪرار شدنے است...
#کربلای_خان_طومان
ساعت حوالی پرواز..
به وقت #عروج
به وقت #عشق
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرهای_از_مادر
دفعہ آخر ڪہ داشت مے رفت جبهہ ازش پرسیدم: "علیرضا جون ڪے بر میگردی مادر؟"
صورت نازش رو بلند ڪرد و نگاهش با نگاهم جفت شد، بعد سرش رو انداخت پایین و گفت: "هر وقت ڪہ راه ڪربلا باز شد"
ساڪش رو دستش گرفت، تو انتهای ڪوچہ دلواپسے های من ذره ذره محو شد...
تو عملیات والفجر یڪ، عزیز دلم علیرضای رشیدم شهید شد
شانزده سالش تازه تموم شده بود،
شانزده سال هم طول ڪشید تا آوردنش، درست شب #تاسوعا...
وقتے برگشت اولین ڪاروان زائران ایرانے رفتن #ڪربلا؛ آخه راه ڪربلا باز شده بود...."
#نوجوان_شهید
#علیرضا_کریمی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#یا_باقر_العلوم_ع💔
دم بہ دم در فراٺ چشمانٺ
ماتم #ڪربلا مجسم بود
چشم تو لحظہ ای نمےآسود
همہ ی عمر تو #محرم بود
#خداحافظ_ای_روضه_خوان_حسین💔
#شهادت_امام_محمد_باقر(ع)🥀
#تسلیت_باد●
iD ➠ @sangarshohada 🏴