یا بفرما بـھ ســرایم
یا بفرما بـھ سر،آیـــم
غرضـم وصـل تُــو باشــد
چھ تُــو آیـے چھ مـــن آیــم
#شهید_محمد_تاج_بخش
#صبحتون_شهدایی🌷
#سالروز_ولادت❤️
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
●یك سال و نیم بعد از عقد در اواخر شهریور سال 95 مراسم عروسی بسیار سادهای برگزار كردیم. من و علی اكبر 55 روز با هم زندگی مشترك داشتیم. علی اكبر در 18 آبان ماه 1395 به شهادت رسید و من تنها 55 روز با «همسفر بهشتیام» زندگی كردم.
●همسرم در شب شهادتش به من گفت خانم همین روزها برایت یك سورپرایز معنوی خیلی بزرگ دارم. هرچه اصرار كردم نگفت تا اینكه مأموریتی برایش پیش آمد. زمان خداحافظی به من گفت دعا كنید انشاءالله بروم و دست پربرگردم.
●من همانجا دعا كردم و امام حسین(ع) را قسم دادم كه ان شاءالله دست پربرگردد. درنهایت همسرم ساعت 9:30 دقیقه شب در یكی از روستاهای شهرستان لامرد بخش اشكنان طی یك عملیات با اصابت گلوله قاچاقچیها از ناحیه پشت سر به شهادت رسید.
✍راوی: همسرشهید
📎پ ن : علی اکبر ها نشان دادند..
که راه علی اکبر امام حسین(ع)
هنوز ادامه دارد...
نشان دادند که اگر لایق #شهادت باشیم،
نه در مرز ها و دور از کشور ،
که در شهرها هم می توان به قافله حسین(ع) رسید.
#مدافع_وطن
#شهید_علی_اکبر_کشتکار🌷
●تولد: ۱۳۶۹/۶/۳۰ ،مرودشت
●شهادت: ۱۳۹۵/۸/۱۸ ،لامرد،روستای اشکنان
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#حضرت_عشق❤️
در ڪشور عشق مقتدا خامنہ ايست
فرماندهي ڪݪ قوا خامنہ ايست
ديروز اگر عزيزمصر يوسف بود
امروزعزيز دݪ ماخامنہ ايسٺ
#جانم_فدای_رهــبرم
#فدایی_سیدعــلی❤️
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
●شهید علیرضا یاسینی از جمله خلبانانی بود که در طول هشت سال دفاع مقدس سخت ترین عملیات های جنگی را انجام داد و به کابوسی برای نیرویهای عراقی تبدیل شده بود.
●شهید سید علیرضا یاسینی در سال ۱۳۳۰ در شهرستان آبادان دیده به جهان گشود. وی در سال ۱۳۴۸ وارد دانشگاه خلبانی نیروی هوایی شد و پس از گذراندن دوره مقدماتی پرواز با هواپیمای اف-۳۳ برای تکمیل دوره تکمیلی به کشور آمریکا رفت.
●پس از بازگشت به ایران با درجه ستوان دومی در پایگاه ششم شکاری بوشهر مشغول خدمت شد. شهید یاسینی با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران از جمله خلبانانی بود که در عملیات ۱۴۰ فروندی در حمله به خاک عراق نقش مهمی ایفا کرد. وی به علت شایستگی های نشان داده شده در ۱۰ اسفند ۱۳۷۲ به سمت رئیس ستاد و معاون هماهنگ کننده نیروی هوایی ارتش ایران منصوب شد و تا هنگام شهادت این سمت را بر عهده داشت.
●شهید یاسینی مهارت خاصی در هدایت هواپیمای اف ۴ داشت. در یکی از ماموریت ها هواپیمای وی در هنگام بازگشت از عملیاتی برون مرزی مورد تعقیب یک فروند میگ ۲۳ عراقی قرار میگیرد که در اروندرود مورد اصابت موشک قرار می گیرد. به محض برخورد، سیستم اجکت خلبان خود به خود فعال می شود و خلبان اجکت می کند ولی شهید سرلشکر یاسینی که به عنوان افسر کابین عقب در این پرواز بود، با مهارت خاصی هواپیما را در حالی که تقریبا سیستم هیدرولیک خود را از دست داده بود، در پایگاه ششم به زمین می نشاند.
#شهید_خلبان_علیرضا_یاسینی🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
✍به احترام خفتگان بیدار در یادمانهای شهدا 🌷
اینجا کجاست؟وادی بی انتهای عشق.
زیباترین تجلی احساس های عشق.
این سرزمین شور وحماسه که پیش روست؛
پیداست در سراسر ان گام های عشق.
اینجا شکوفه میل شکوفا شدن نداشت؛
پر پر شد و نمود؛ سرش را فدای عشق.
هر روز صدهزار فرشته از اسمان؛
دست دعا بلند نموده برای عشق.
با دیدگان باز از این جا گذر کنید؛
تعظیم کن تو بر سر از تن جدای عشق.
تعظیم کن برای گل لاله ای که هست؛
زیباترین نماد شکفتن برای عشق.
اینجا مقدس است ؛به مانند کربلا
گاهی سری بزن ؛تو به این کربلای عشق.
هدیه نما بلند !به اینجا که میرسی؛
یک فاتحه ؛با صلواتی برای عشق
✍متن: #ز_خیطی
📎یاد کنید شهدا را با ذکرصلوات🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
○وگفت...
زیر تمام این کــلاه ها #سـری بوده که به #ایـران می اندیشیده است.
○برای استقرار این نظام و ماندنش حــدود ۲۱۹ هزار #شهید دادهایم...💔
○یعنی برای هر صندلی ۷۳ شهید !
و به تعبيری ديگر برای هر صندلی يك #كربلا بر پا شده است...
#شهدا_گاهی_نگاهی😔
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #کدامین_گل ✍خاطرات شهید فرهاد شاهچرا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #کدامین_گل
✍خاطرات شهید فرهاد شاهچراغی
● #قسمت_بیستم
●نویسنده :مجیدخادم
هر غروب خادم لودر را تحویل میگرفت با دونفر محافظ. کار سخت پیش میرفت. تمام تن لودر پر از ترکش شده بود. هرشب هم یکی یا هر دو محافظ کشته میشدند. جزایری به خادم گفته بود:« توشدی مامور کفن و دفن جهاد،غروب زنده می بری صبح جنازه میاری»
این روزها فرهاد خادم فکر میکردند و نقشه میریختند برای غروب که مثلاً امشب کجا برویم و کجا را تپه بزنیم که از جایی شب قبل دور باشد هر جا که شبیه کار می شد فردا شبش خمپارهها شخم میزنند مجبور بودند با فاصله و دور از هم تپه بسازند. بعضی شب ها یک ساعت این طرف کار میکردند آتش که سنگین می شد یک طرف دیگر. اواخر هم صدای بچهها ضبط کرده بودند روی نوار و چند جای خط از بلندگو پخش می کردند تا از عراقیها پراکنده شود و کشته ها کمتر.
فرهاد و بقیه تمام تلاششان این بود که شبها تا صبح شده یک شهید کمتر بدهند تا خاکریز کامل شود این کار ها زمان می برد بعد از سه ماه خاکریز تکمیل شد .کمی بعد هم خبر رسید که نخست وزیر دارد می آید آبادان.
اول صبح هلیکوپتری که هر روز می آمد تا شهدا و مجروحین را ببرد رجایی را پیاده کرد و از ترس آن که به سنندج سریع بلند شد و رفت تنها بود با کیف دستی اش رزمندهها ریخته بودند دور و برش و سر و دستش را می بوسیدند.
زیرزمین بزرگ مسجدی را برای سخنرانی آمد آماده کرده بودند. نیم ساعتی بیشتر صحبت نکرد، زیاد یک جا ماندن خطرناک بود .می گفت« توی شهرها غریبیم و مگر این جاها به امثال شما طرفدار ما باشند و دوروبرمان را بگیرند »می گفت« این روزها دور دست آنهاست که رادیو و تلویزیون توی دستشان است. دروغ به مردم تحویل میدهند ولی اینجا که شما به حقیقت نزدیکتر هستید حرف ما را قبول میکنید.»
*میگفت من اینجا تازه بین شما کمی دلم آرام گرفته و چیزهایی از این دست که مثلاً فلانی عکسی گرفته توی بیابان های اطراف تهران با لباس نظامی که روی یک پتو دارد نماز میخواند و پوتین هایش هم کنار پتو هستند یعنی جبهه است و با همین عکس آنقدر تبلیغ کردند که میگویند شما ها چرا نمیگذارید کارش را بکند*
سخنرانی که تمام شد مردم را هدایت کردند بیرون و همه که رفتن در جایی ماند و فرهاد خادم و تنفر دیگر که دور و برش را هنوز گرفته بودند و سوال میکردند.
فرهاد گفت:«حالا کجا می خواهید تشریف ببرید؟»
_راستش هلیکوپتر که ما را اینجا بی صاحب گذاشت فعلا که هستیم.
بچهها گفتند ببریمش خانه آقای جمی. بیرون که آمدیم از زیر زمین، همه دیگر رفته بودند وقتی چند نفری کفش هایشان را پوشیدند دیدیم کفش رجایی و خادم و دو نفر دیگر از بچه ها نیست.کاری نمیشد کرد کمی همه خندیدند و بعد یک تاکسی صلواتی که راننده آبادانی بود و توی شهر می چرخید تا مردم را جابجا کند جلوی مسجد همانطور پابرهنه سوار نشان کرد و انسان خانه آقای جمی.
آنجا از کفشهای تخت سبز چینی که همراه کمکهای مردمی رسیده بود یک جفت به رجایی دادند .طول یکی از اتاق های خانه نشستن روی زمین دور هم فرهاد گفت:« آقای رجایی وضعیت ما را که اینجا میبینید و مکافات ماه طول کشید و چقدر شهید دادیم تا یک خاکریز مختصر زدیم ما یک لودر فَکَسَنی .»
آقای خادم گفت:«مسئول مهندسی من میگن اگر بلدوزر داشته باشیم کار خیلی جلو میفته. لااقل دیگه سر راه خط، منافقان نمی توانند کمین کنند لاستیکش رو بزنند که کار تعطیل بشه»
و قول آن را از رجایی گرفت دو سه روز ماند و تمام خط ها را یکی یکی همراه بچه ها رفت و دید آخرین جایی که رفت هتل مقر گروه دکتر چمران بود که لب شط مستقر بودند .
بالاخره بولدوزر کوچکی برایشان فرستادند کوچک بعد از غروب با خادم و فرهاد تحویلش گرفتند با یک راننده سوار جیپی که چند روز قبل توی شهر بیصاحب مانده بود و برداشت بود تا تعمیرش کنند و راه بیندازند، مثل چیزهای دیگر. اول خانه آقای جمی رفتند تا تو یه دفعه کند که اگر روزی صاحبش پیدا شد پولش را بپردازند.
خادم و راننده توی بلدوزر و فرهاد با چیپ از پشت سرشان .به کمین منافقان نمیخورند و این اصلاً معمول نبود.شهر آرام حرکت کردند .بین شهر و خط، وسط بیابان ناگهان سوت خمپاره ها بلند شد، از آنها بدتر تانکر بنزینی را که چند دقیقه قبل از کنارش رد شده اند را می زنند و با انفجارش شعله هایش مثل نورافکن تمام منطقه را روشن میکند شلیک ها متمرکز می شود روی آنها فرهاد از ماشین بیرون می پرد راننده بلدوزر گیج شده و هراسان نمیداند چه کند.
ادامه دارد..✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#دویست_و_ششمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 4 📿 8 📿 9 📿15 📿 18 📿 19 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_791_254)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 #تلــاوٺ_قرآטּ_صبحگاهے🌸🍃
44
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_حبیب_الله_قنبری
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
#عهد_با_شهدا
✍امروز سه شنبه ۱۷ تیر
⇦ به عشق #شهید_حمید_سیاهکالی 💔
عهدمی بندم که به کمک ایشان #قضاوت نکنم...
وثواب آن رابه این شهید وامام زمان ارواحنا فداه
تقدیم میکنم☺️
ان شاء الله تاثیرات آن را میبینیم.
با یاعلی وذکرصلوات هدیه به روح شهید هادی شروع میکنیم.🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
تو با خندہ
دوا ڪردی
تمـام درد هـایم را
ڪدام اڪسیر جاویدی
درون خنـدہ ات
پیـداست . . .
#شهید_عبدالحسین_یوسفیان
#صبحتون_شهدایی🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#فرازی_از_وصیت_نامہ
●خواهران و برادران عزیزم درهرکجاهستید پیام خون شهیدان رابه کف داشته باشید هرچه مسئولیت سنگین تر باشد کار شیرین تر می شود.
●خواهران من حجاب رابه شما توصیه میکنم مانند عروسک نباشید این حجاب شمابزرگ ترین سلاح شماست،حتی ازبمب های اتمی ونوترونی هم خطرناک تر است.پس حجاب تان را حفظ کنید.
●کاروکوشش درراه اسلام این دین الهی و انسانی راازیاد نبرید.
به امید پیروزی هرچی زودترحق علیه باطل
والسلام علیکم و رحمت الله وبرکاته...
#شهید_یعقوب_شرافت
#سالروز_ولادت🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#ڪلام_حضرت_ماه:
○علاج کرونا شستن دست
وعلاج فساد قطع دست مفسد است.
English version :🇬🇬
○The Corona virus Cure;
Washing Hands.!
The Corruption Cure;
Cutting Hands
باللغة العربیة :🇮🇶
○العلاج الکرونا
تغتسلوالیدین
العلاج الفساد
تقطع الیدین
#جانم_فدای_سیدعلی❤️
#مخصوص_نشردراینستاگرام
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 #بشنوید🎧
○ڪلام سید شهیدان اهل قلم سیدمرتضی آوینی🌷
○ناشر #صدای_آوینی باشید
#شهید_مرتضی_آوینی🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
ما مـَردِ نبردیم
چہ برنا چه پیر
در #مڪتب ما
مرگ حقیر است حقیر
بر منبر نیزہ
این چنین گفت حسین :
#مردانہ بجنگ یا دلیرانہ بمیر...
#شهید_مدافع_وطن
#شهید_ناجا_وحیدرضا_رسولی 🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#دختران_فاطمی❤️
چادر مادر من فاطمه حرمت دارد؛
پرچم حجب وحیا هست وشرافت دارد.
بکنیدش کفنم تا همه آگاه شوند؛
وبدانند که این جامه قداست دارد...
✍متن : #ز_مخیطی
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #کدامین_گل
✍خاطرات شهید فرهاد شاهچراغی
● #قسمت_بیست_و_یکم
●نویسنده :مجیدخادم
فرهاد می پرد بالای بلدوزر و می گوید:« سریع تپه چیزی بزن پشت پناه بگیریم» چیزی طول نمی کشد تا بولدوزر تپه های بزرگی درست می کند و پشتش قایم میشوند.خادم ذوق کرده بود از سرعت و قدرت بلدوزر .صدای تلق تولوق برخورد ترکش ها با بدنه گوش را بیشتر از صدای انفجارها پر کرده بود .تا صبح تپه و اطرافش را هم اینطور زدند . زیر بولدوزر نمیتوانستند تکان بخورند .بچه ها نماز شب را نیمههای شب ،همانجا دراز کشیده خواندند.
هوا روشن شده که شلیک ها قطع میشود میروند قرارگاه تا کمی بخوابند.
خادم هنوز روی پتو چشمش گرم نشده که فرهاد آمده بالای سرش و با شوقِ بیدارش کرده
«پاشو خادم که کاری کردیم کارستون»
_چکار کردیم؟
_ارتشی ها یکی را فرستادند, مهندس قرارگاه شما کیه که دیشب دشمن را کانالیزه کرده.
می خوام ببینم چیکار کرده؟
_چی چی لیزه ؟
_نمیدونم فقط انگار یه کار خوبی کردیم فرصت میشه بریم اتاق جنگ شوند اونجا رفتیم فقط به روی خودت نیار یه وقت خودتون شکنی ها هرچی گفتم یه جوری تفریح برو که فقط بشه اون قضیه خمپارهها را بفهمیم.
_شاید هم یک مهمات گرفتیم.
فکر میکنم اگر بتوانند به شکلی به اتاق جنگ ارتشی ها راه پیدا کنند و بفهمند شکل آرایش نیروهای عراقی چگونه است و عمق دشمن مقابل خط آنها چقدر است فرهاد مجبور بود که بعضی خمپارهها که می خوردند لب خط مایا بین خط ما و عراقی ها خمپاره های خودی هستند که جایی از پشت سر عراقی ها شلیک می شدند اگر این درست بود می شد دشمن را در آن منطقه قیچی کرد.
یکی دو بار با هم با خادم رفته بودند اما راهشان نداده بودند به آنها گفته بود به قد و قواره تان می خورد که بخواهیم راهتان بدهیم اتاق جنگ شما مگر از جنگ چه می دانید این دست حرفها.
آنجا ارتشیها باز گفتند شما دشمن را کانالیزه کردین فرهاد و خادم باز درست نفهمیده بودند یعنی چه.
«دیشب تمام آتش دشمن متمرکز شده بود روی یک نقطه نزدیک شما که این کمک خیلی خوبی برای ما بود و حجم آتش روی بخشهای دیگه کم شده بود از شما میخواهیم این کار را نزدیک خط ما هم انجام بدهید»
همانجا فرهاد با یکی از فرماندهان فرهنگ صیاد شیرازی که این حرفها را میزد آشنا شد و قرار شد آن شب نزدیک آنها هم تپه بزرگ دیگری بزنند .تپه ای زدند چند برابر تپه قبلی و باز همان اتفاق شب قبل تکرار شد.
فرهاد میگفت :«خادم بیا یه لوله چوبی بزاریم روی سرش فکر کنند رویش تانکه»
از فردا همراه با زیر آتش گرفتن هر دو تپه خط عراقی ها هم عقب نشست. شاید میترسیدند توی دید برج دیدهبانی ایرانیها که تازه ساخته شده بودند، قرار گرفته باشد. این فرض صیاد بود. از آن به بعد فرهاد شد رابطه بین بچههای سپاه و ارتش.
گفتند که پیش از آنها وقت برای گرفتن مهمات میرفتند، ارتشی ها می گفتند ما دستور نداریم و اگر بدهیم اذیتمان می کنند. تنها گاهی یک تانک می فرستادند که می آمد توی خطای دیگر اینکه یا سنگری عراقی را میزند و برمیگشت.
بعد که فرهاد با صیاد شیرازی و سرهنگ کهتری آشنا شد ،کار کمی راحت شد. صیاد هماهنگ میکرد که ما پنهانی مهمات را برایتای تان می گذاریم کل آنجا که ستون پنجم رئیس جمهور توی ارتشیها نفهمد بعد شما بروید و تک بزنید همین کار را هم می کردند.
ادامه دارد..✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#دویست_و_ششمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 4 📿 8 📿 9 📿15 📿 18 📿 19 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_791_254)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 #تلــاوٺ_قرآטּ_صبحگاهے🌸🍃
45
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_علی_محمد_قربانی
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
#عهد_با_شهدا
✍امروز چهارشنبه۱۸ تیر
⇦ به عشق #شهید_علی_محمد_قربانی 💔
عهدمی بندم که به کمک ایشان #تهمت نزنیم
وثواب آن رابه این شهید وامام زمان ارواحنا فداه
تقدیم میکنم☺️
ان شاء الله تاثیرات آن را میبینیم.
با یاعلی وذکرصلوات هدیه به روح شهید هادی شروع میکنیم.🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊