🔴سیدحسن نصرالله : نصف نیروی دریایی اسرائیل نزدیک لبنان است.
🔴سید حسن نصرالله: ده ها هزار نفر از ساکنان شهرک ها آواره شدند، هزاران نفر دیگر در شهرک های شمال فلسطین اشغالی تخلیه شدند و ۴۳ مستعمره تخلیه شدند و حاضران سرباز هستند نه غیرنظامی.
هدایت شده از آقای تحلیلگر 🇮🇷✌️
سید حسن نصر الله : ببینید به کجا رسیدیم ، داریم به کشورهای عربی میگوییم فقط نفت صادر نکنید همین ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نصرالله: کسی که امروز در مقابل جنایت رژیم صهیونیستی سکوت کند باید به انسانیت و شرف خود شک کند.
#طوفان_الاقصی
🇵🇸 #فلسطین
#وعده_صادق_ولی_امر مسلمین جهان
31.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 اطلاعات و نکات جدیدی از زبان حمید رسایی درباره تغییر حکم قاتلان شهید عجمیان.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴سخنگوی فارسی زبان اسرائیل در واکنش به سخنرانی سید حسن نصرالله:
🔹ما سخنرانی سید حسن نصرالله را در تلویزیون اسرائیل زنده پخش نکردیم تا بین مردم وحشت ایجاد نشود!
🔹این دردناک است که حماس آنقدر قدرتمند و مستحکم است که نیازی به کمک حزبالله لبنان نمیبینند؛ این برای آنها موفقیت است.
13.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥دیدار شب گذشته سردار حاج سعید قاسمی با پدر و مادر شهید عجمیان، از شهدای مظلوم فتنه زن زندگی آزادی
حاج سعید قاسمی خطاب به مادر شهید عجمیان:
🔹حرف حاج آقا (پدر شهید درباره دخالت ولایتی در تخفیف پزشک قاتل شهید عجمیان) در تلویزیون، حرف دل ما بود و حرف درستی بود. درود خدا بر شما و پدر شهید و رحمت به فرزندتان و شیری که به او دادید.
به کانال روشنگری با کلیپهای مستند و معتبر با ارسالات محدود بپیوندید
╔═..★🌼★🌼★══════╗
🌀 #نجواے_عاشقانه_شهدا
🔻خـدايـا!...
وامصيبتـا بہ حـال مـا...
ڪہ قدر خودمان را نمے دانيم ،
#قـرآن هست، #نهج_البلاغه هست،
اين همه احـاديث و اخبـار هستند،
راه روشن است امـا، مـا...
ديده بر هم نهـاده ايم...
▫و اصلا توجہ نداريم...
ڪہ چہ مے ڪنيم...
بہ ڪجا مے رويم...
اصلا چرا هستيم.؟؟؟
🍁پـروردگـارا!...
مـا بندگان گنـاه ڪار و سستے هستم،
غرور همہ وجودمـان را فرا گرفتہ...
شيطان در رگ و خونمـان رخنہ ڪرده...
🍀اے ارحم الراحمين!...
بہ تو پنـاه مے بريم از شر شيطان
و از شر هواے نفسمان.
💢 تو گفتے ڪہ اے انسان!...
هواے نفست بر تو سوار نشود...
اے انسان!...
بہ قرآن عمل ڪن تـا رستگار شوے.
تو بہ ما گفتے ڪہ از مؤمنين و روندگـان
راهت تبعيت ڪنيم،...
ولے مـا نڪرده ايم و گمـراهيم...
🌻خـداونـدا!...
تو چـاه را، از راه ، بـراے مـا
مشخص نمودے...
ولے مـا بہ خـاطر داشتن...
#غرور_شيطانے...
سرمـان را بـالا گرفتیم...
و بدون توجہ رفتیم و در چـاه افتـادیم...
✨ اڪنون جـز تو ڪسے را...
#یـاراے_بیرون_آوردمان_نیست.
“شهید حـیدر علے مظـاهرے"🌷
ختم ویژه حق الناس
و رد مظالم
ساعت به وقت امام رضا علیه السلام
👈🏻ختم میکنیم 14ذکر با برکت صلوات و5مرتبه👈🏻سوره قدر و 14مرتبه 👈🏻ذکر استغفار و3مرتبه 👈🏻 سوره توحید و هدیه میکنیم به آقا امام زمان عج به نیت سلامتی و فرج آقا امام زمان عج و متوسل میشیم به امام رضا علیه السلام
به نیت👇🏻👇🏻
حق الناسی که گردنمون هست و هدیه میکنیم به همه بزرگوارانی که ندانسته و ناخواسته کاری و یا حرفی ویا عملی و ......انجام دادیم و باعث ناراحتی شون شدیم ان شاءالله در این دنیا واخرتمون از ما بگذرند و ما رو ببخشند ان شاءالله
الهی آمین
|•سلامبرابراهیم•|
مســافران را تک تک بررسي ميکنند. چندين ماشــين ساواک و حدود 10
مأمور در اطراف خيابان ايســتاده بودند. چهره مأموري که داخل ماشينها را
نگاه ميکرد آشنا بود. او در ميدان همراه مردم بود!
به ابراهيم اشاره کردم. متوجه ماجرا شد. قبل از اينکه به تاکسي ما برسند در
را باز کرد و سريع به سمت پياده رو دويد. مأمور وسط خيابان يكدفعه سرش
را بالا گرفت. ابراهيم را ديد و فرياد زد: خودشه خودشه، بگيرش...
مأمورهــا دنبال ابراهيم دويدنــد. ابراهيم رفت داخل کوچــه، آنها هم به
دنبالش بودند. حواس مأمورها که حســابي پرت شد کرايه را دادم. از ماشين
خارج شدم. به آن سوي خيابان رفتم و راهم رو ادامه دادم...
ظهر بود که آمدم خانه. از ابراهيم خبري نداشتم. تا شب هم هيچ خبري از
ابراهيم نبود. به چند نفر از رفقا هم زنگ زدم. آنها هم خبري نداشتند.
خيلي نگران بودم. ســاعت حدود يازده شب بود. داخل حياط نشسته بودم.
يکدفعه صدائي از توي کوچه شنيدم .
دويــدم دم در، باتعجــب ديدم ابراهيــم با همان چهره و لبخند هميشــگي
ِ پشت در ايســتاده. من هم پريدم تو بغلش. خيلي خوشحال بودم. نميدانستم
خوشحاليم را چطور ابراز کنم. گفتم: داش ابرام چطوري؟
نفس عميقي کشيد و گفت: خدا رو شکر، ميبيني که سالم و سر حال در خدمتيم.
گفتم: شام خوردي؟ گفت: نه، مهم نيست.
ســريع رفتم توي خانه، سفره نان و مقداري از غذاي شام را برايش آوردم.
رفتيم داخل ميدان غياثي) شهيد سعيدي( بعد از خوردن چند لقمه گفت: بدن
قــوي همين جاها به درد ميخوره. خدا كمك كــرد. با اينکه آنها چند نفر
بودند اما از دستشون فرار کردم.
آن شب خيلي صحبت کرديم. از انقلاب از امام و... بعد هم قرار گذاشتيم
شبها با هم برويم مسجد لرزاده پاي صحبت حاج آقا چاووشي.
#اینحکایتادامهدارد