eitaa logo
همراه با شهدا تا ظهور امام عصر عج (سقا به یاد شهید حجت اله بیات) ارتباط بامدیر کانال @zafarba
228 دنبال‌کننده
37هزار عکس
37.4هزار ویدیو
403 فایل
زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر شهادت نیست کانال همراه با شهدا تا ظهور امام عصر عج (سقا به یاد شهید حجت اله بیات) لینک کانال @saqqah
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰انتشار نخستین‌بار 🎥 ببینید | روایتی عجیب از حاج قاسم سلیمانی پیرامون زندگی ساده و غیرقابل باور رهبر معظم انقلاب 🚨خاطره روزی که جلسه حاج قاسم در منزل شخصی رهبری برگزار شد‌ اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج🌸
نماز شب اول قبر شهید سید رضی موسوی فرزند سید حسین نیت : دو رکعت نماز لیله الدفن سید رضی ابن سید حسین می خوانم قربه الی الله در رکعت اول بعد از حمد یک مرتبه آیه الکرسی و در رکعت دوم بعد از حمد ۱۰ مرتبه سوره قدر و بعد از سلام نماز بگویید : اللهم صل علی محمد و آل محمد و بعث ثوابها الی قبر سید رضی ابن سید حسین ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢درگیری قاچاقچیان مواد با مخدر با پلیس کرمانشاه 🔻قاچاقچیان موادمخدر در درگیری با پلیس کرمانشاه دستگیر شدند 🔻به گزارش پایگاه خبری شهدای فراجا، برابر اعلام گزارش مردمی مبنی بر انتقال مقادیر قابل توجهی از مواد مخدر در محور هرسین به کرمانشاه ماموران عملیات ویژه پلیس بلافاصله به محل مورد نظر اعزام که قاچاقچیان پس از مشاهده مامورین متواری می گردند 🔻در این عملیات پلیسی که منجر به تعقیب و گریز قاچاقچیان شده، مامورین موفق به دستگیری قاچاقچیان می شوند 🔻بر اساس این گزارش در این عملیات سرهنگ شهریار بابایی حین تعقیب و گریز قاچاقچیان مجروح شده و متاسفانه بر اثر شدت جراحات وارده به درجه رفیع شهادت نائل گردید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ننگه برای امت اسلامی 😔 ننگه برای مجلس 😔 ننگه برای حوزه های علمیه 😔 ننگه برای خانواده های اسلامی 😔 ننگه برای بچه مذهبی ها 😔 👌توصیه میکنم حتماً این کلیپ را ببینید و منتشر کنید 🎥حاج آقا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 توصیف حاج آقا عالی در خصوص یکی از جملات شهید مرتضی آوینی🕊🌹 🔸این جمله در خصوص ما هم صدق می کند. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🌷 🌷 تجلایی مسئول آموزش نیروها قبل از اعزام بود. او در آموزش به شدت سخت‌گیری می‌کرد و طوری به نیروها فشار می‌آورد که بعد از تمام شدن آموزش، دیگر کسی نای راه رفتن نداشت. با کسانی هم که سستی و اظهار خستگی می‌کردند، به شدت برخورد می‌کرد. او عقیده داشت که هر چه آموزش سخت‌تر باشد و عرق بیشتری در آن ریخته شود، خون کمتری در عملیات ریخته خواهد شد. کم کم در بین نیروها زمزمه‌هایی به گوش می‌رسید که "این مسئول آموزش، جزء نفوذی‌های منافقینه که این‌طور با بچه‌ها رفتار می‌کنه. او رُس بچه‌ها رو می‌کشه تا اون‌ها نتونن توی خط درست بجنگن."؛ یا "طرف، خودش کنار ما راه می‌ره و تیر در می‌کنه؛ چه می‌فهمه که ما چی می‌کشیم؟"، و از این قبیل حرف‌ها. این بحث‌ها به حدی زیاد شد که تجلایی هم متوجه شد. او برای از بین بردن این شائبه‌ها و این‌که به همه‌ی نیروها بفهماند که جز خدمت و تحویل افراد آموزش‌دیده هدف و نیتی ندارد، یک روز وسط آموزش، یکی از ماشین‌ها را که از آنجا رد می‌شد، صدا کرد و بی‌مقدمه گفت: یه طناب بیارین. بعد خواست که دست‌هایش را ببندند. سر دیگر طناب را هم به سپر عقب ماشین بست و به راننده گفت: باید دو بار با سرعت دور میدون آموزش بچرخی. همه، هاج و واج مانده بودند. کم کم تعدادی از بچه‌ها جلو رفتند و خواستند مانع این کار شوند؛ اما او بر این کار اصرار داشت. یکی از رفقایش، یک شلوار خاکی به او داد و گفت: حداقل این رو بپوش، علی. دیوونگی هم حدی داره. او شلوار را با زحمت پوشید و رو به راننده فریاد زد: راه بیفت. ماشین شروع به حرکت کرد و علی هم با همه‌ی قدرتش پشت سر ماشین می‌دوید. تا این‌که سرعت ماشین از سرعت او بیشتر شد، و سرانجام بر زمین افتاد. علی تجلایی همین‌طور روی زمین کشیده می‌شد، و طنابی را که به سپر ماشین بسته بود، با دست گرفته بود. بعضی وقت‌ها هم که راننده سرعت ماشین را کم می‌کرد، او نهیب می‌زد که با سرعت برو. نیروها از طرفی توی سر و کله‌ی خود می‌زدند و از طرف دیگر هم خودشان را جمع‌وجور کرده بودند. سرانجام پس از دو دور چرخیدن، ماشین ایستاد. همه دویدند به سمت علی. او قبل از این‌که دست کسی به او بخورد، بلند شد و ایستاد و مشغول باز کردن دستانش شد. سر و صورت و دست‌هایش پر از زخم شده بود؛ لباس‌هایش هم تکه تکه. با این حال می‌خندید و آماده شد تا آموزش را ادامه دهد. در همین حال، یکی از بچه‌ها صدایش کرد که از او عکس بگیرد. تجلایی محکم ایستاد و مشت گره‌کرده‌ی خود را بالا برد و شروع به گفتن تکبیر کرد: الله اکبر؛ الله اکبر، خمینی رهبر... به نقل از کتاب
نماهنگ زندگیم مال حسینه.mp3
1.72M
وقتی یا حسین که میگم نفسم داغ میشه در خونه شما آدم خوش اخلاق میشه اسم کربلا میاد طاقتمون طاق میشه دل من فقط برا حرم تو مشتاق میشه 🎙 =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄