ولۍبدونید ،
بہدرِخانہاۍلگدزدندك ،
حتۍعزرائیلهمبدوناجازه
وارد ِآنجانشدهبود🖤:]🗝:>!
فاطمیهکهمیرسه؛
بغضیتوگلوممهمونمیشه..
اماترسیقلبمروفشارمیده...
کهآیا
مراحسینوحسنمَحرمغممادرشان
میدانند؟
رازکوچهودرودیواررابهمنمیگویند؟
ازغمپدرشانعلیرخصتاشک
برچشمانممیدهند؟
مننگرانجاموندنازغمتونهستم 💔
#فاطمیه
امشب خیلی دلم گرفته امشب دل همه
بچهه های فاطمه زهرا گرفته امشب💔
آسمون و زمین غمگینن
امشب هممون بی مادر میشیم 🥀
بی مادری سخته
درد داره
امشب خیلی برای امام زمان من دعا کنید 🥺
اگه من لایق هستم منم دعا کنید 💔
#یازهرا
گزارش مینویسد ؛ قتل با جسمی گران بوده
و مقتوله زنی که ظاهراً جوان بوده
گزارش مینویسد ؛ با لگد در را شکستند
و مقتوله همان دم اتفاقا پشت در بوده . .💔🥀
#یازهرا
🔸شب است.
من، اینجا، آسوده خاطر بچه ها را در جایشان خوابانده ام و به صورت های قشنگشان خیره شده ام. نهایت نگرانی ام این است که شب پتو کنار بزنند و سرما بخورند.
زن، آنجا، بچه هایش را در کلاسی که به او و دو خانوار دیگر برای زندگی داده اند، روی موکت سرد خوابانده، بچه ها آنقدر گریه اند از دوری بابا که خوابشان برده است. زن هزار جور دلهره دارد از اتفاقات پیش رو، هزار تا اگر چنین شود و چنان. نگرانی هایش یکی دوتا نیست ، ترس از اینکه گرسنگی بچه ها را بدخواب کند، یا صدای نفیر تسلیحات جنگی خودی یا دشمن بچه ها را با هول از جا بپراند و یا نکند بچه ها سرما بخورند و دارو پیدا نشود و ...
🔸من، اینجا تمام مدت نگرانم بچه از بس همه جور خوراکی روی هم میخورد رودل نکند. با خودم کلنجار میروم که از بین این همه نوع غذا کدام را بپزم که جدید باشد و خانواده استقبال کند و با اشتها از روی طعم و رنگ و نه از زور گرسنگی نوش جان کند.
زن، آنجا، فکر این است که فردا باید با چه مصیبتی یک وعده غذای روزش را مهیا کند، تا بچه ها سیر که نه ولی لااقل از گرسنگی سوزش معده نگیرند.
ادامه در پست بعدی...
🔸من، اینجا، موقع مهمانی مانده ام کدام پیراهن را انتخاب کنم که بچه بپوشد و زیبا بنمایاند.
زن، آنجا، مانده است کدام پیراهن را از لابلای پیراهن های اهدایی به جنگ زده ها انتخاب کند که بچه بپوشد و اندازه تنش باشد.
🔸من، اینجا، دلم میگیرد، گوشی را برمیدارم و شماره همسرم را میگیرم و با هم برنامهی تفریح میریزیم.
زن، آنجا، دلشوره به جانش افتاده که یک هفته است خبری از شوهرش ندارد.
🔸من، اینجا، با وسواس از بین کرم ها یکی را برای خشکی دستم بر اثر تغییرات فصلی انتخاب میکنم و روزی چند بار استفاده میکنم.
زن، آنجا، زبری پوستش را که بر اثر تماس مداوم با خاک های ناشی از خرابه های جنگ است، نوازش میکند.
🔸من، اینجا، با کمترین ناملایمت، شروع میکنم به کفر گویی و غر زدن و زیر سوال بردن همه چیز و همه کس.
زن، آنجا، جنازه ی بچه اش در آغوش، میگوید به فدای اسلام.
نذرِ حضرت زهرا سلاماللهعلیها🕊️
🌷شهید علی بیطرفان
تاریخ تولد: ۱۳۳۲
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵
محل تولد: قم
محل شهادت: شلمچه
*🌷راوی← پدر و مادر شهید علی بیطرفان چند سالی از ازدواجشان گذشته بود🎈اما هنوز صاحب فرزند نشده بودند🥀روزی برای دیدار با آیت الله گلپایگانی به حضور رسیدند و موضوع را با او در میان گذاشتند🌱آقا به آنها سفارشی کرد تا انجام دهند💫 اینکه در شب ولادت بانوی دو عالم حضرت صدیقه طاهره (س)🎊 سفره ای پهن و عده ای از طلاب را دعوت و اطعام کند و سپس متوسل شود به برترین بانوی دنیا و عقبی حضرت فاطمه زهرا(س)...🌙چنین میکنند و با اینکار نتیجه گرفتند...🌱یک سالی گذشت و روز ولادت بی بی زهرا(س) فرا رسید🎊 بچه به دنیا آمد، پسر بود، نامش را علی گذاشتند🌙سالیانی از این قضیه گذشت که دیگر علی برای خودش جوانی خوش سیما شده بود🌱و در کِسوَت معلمی مشغول.✍️ اما جنگ و دفاع از میهن بر او واجبتر می آمد.🌙 سنگر مدرسه و سنگر دفاع را با هم در آمیخته بود⚡️تا اینکه سال 65 در عملیات کربلای 5 که رمز آن یا زهرا(س) بود🌙روز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) برای او روز رفتن بود🥀و در منطقه شلمچه به شهادت رسید🕊️آمدنش با ولادت حضرت فاطمه زهرا(س)✨و رفتنش با شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)🥀🕊️فرزندی که نذر حضرت زهرا (س) بود و عاقبت به خیریاش در شهادت رقم خورد*🕊️🕋
#شهید_علی_بیطرفان
#شادی_روح_پاکش_صلوات 💙🌷