eitaa logo
همراه با شهدا تا ظهور امام عصر عج (سقا به یاد شهید حجت اله بیات) ارتباط بامدیر کانال @zafarba
223 دنبال‌کننده
35.4هزار عکس
34.9هزار ویدیو
331 فایل
زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر شهادت نیست کانال همراه با شهدا تا ظهور امام عصر عج (سقا به یاد شهید حجت اله بیات) لینک کانال @saqqah
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسیر فلسطینی در زندان رژیم صهیونیستی بعد از بیست سال آزادی وقتي با مادرش روبوسی می کنه مادرش دار فانی را وداع می کند. خدا لعنت کنه کل ظالمین،... آمین یا رب العالمین 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 ماء العسل (آب عسل)🍯 (متن اصلی کتاب)👇 «به اتفاق جمهور؛ گرم است و شربتی فاضل است برای افراد سرد مزاج - سطوح اعضا را جلا می‌دهد - سبب تلیین طبع (پاکسازی کلیه و ضد یبوست) - اگر در معده و روده‌ها، خلطی مستعدّ اندفاع یابد، به اسهال خارج می‌کند - اگر معده را بر تنفیذ(پاکسازی) غذا قادر یابد، با او در آن، اعانت(کمک) می‌کند و بدان سبب احتباس طبع کند - اگر زعفران🌸 و بعضی از افاویه، با آن ضم (همراه)کنند، منفعت او در بیماری های بارِدِه(سردی)، کامل می‌باشد.» 📚تحفة الدستور طبیب شیرازی، ص325
بسم رب شهید 🌱 به روایت همسر شهید موسی رجبی آقا موسی اولین بار وقتی محمدعرفان یک ساله بود، برای انجام ماموریت به سوریه رفت. سه ماه از او بی‌خبر بودم. روزهای بسیار سختی را گذراندم. وقتی برگشت ، یک موسی دیگر شده بود. با حال عجیبی فضای زیارت حضرت زینب (س) را توصیف می‌کرد. آرام و قرار نداشت. در یک کلام هوایی شده بود و عشق بسیارش به حضرت زینب (س) نیز از همان ماموریت آغاز شد. تقصیر هم نداشت. سال‌های بعد هم که خودم آن سفر را تجربه کردم، همان حس و حال را پیدا کردم. آقا موسی حقیقتا دلداده اهل بیت (ع) و حضرت زینب (س) بود. او اعتقاد داشت از کودکی در مجالس روضه پرورش یافته است. از همان روزهایی که موقع ایستادن دست به زانو می‌گرفتیم و می‌گفتیم، «یاعلی» تا زمانی‌که با چای هیأت قد کشیدیم. او معتقد بود با این تصمیم هرچند دِینش ادا نمی‌شود؛ اما کمی آرام می‌گیرد. او خالصانه مسیرش را برگزیده بود. آقا موسی به شهید «مهدی زین الدین» و شهید «عباس بابایی» ارادت بسیاری داشت و زندگی‌نامه و کتاب‌هایشان را دنبال می‌کرد. حتی شب‌های جمعه به نیابت از این شهیدان خیرات پخش می‌کرد و فاتحه می‌خواند. ┄┅┅┅┅❁♡❁┅┅┅┅┄ شهید🥀 تاریخ و محل ولادت : ۴/اردیبهشت/١٣۵٨-شهرستان ترکمانچای از توابع میانه تاریخ و محل شهادت :٣١/خرداد/١٣٩٧-منطقه البوکمال محل دفن : گلزار شهدای امامزاده عقیل اسلامشهر ┄┅┅┅┅❁♡❁┅┅┅┅┄
بسم رب شهید 🌱 شهیدی که عراقی ها برایش ختم گرفتند جنگ تمام شده بود و پیکرهای پاک بسیاری از شهدا در میان دشت های ایران و عراق باقی مانده و بچه هایی که از قافله دوستانشان جا مانده بودند و عباس هم یکی از آنها بود که با اتمام جنگ و شروع کار تفحص شهدا، آستین همت را بالا زد و برای یافتن دوستانی که در گمنامی به سر می بردند راهی دشت و دیار جنوب و غرب کشور شد. برای پیشبرد این هدف باید دشت های عراق نیز زیر و رو می شد و هماهنگی میان دو کشور برای این امر صورت گرفته بود. خوش اخلاقی و مهربانی عباس زبانزد همه بود و این ویژگی اش همه را شیفته او می کرد و این همگان نه تنها برادران هموطن که عراقی ها نیز بودند. او برای آنکه بتواند عراقی ها را راضی کند تا به خوبی با آنها همکاری کنند هر کاری که از دستش بر می آمد انجام می داد؛ از گرفتن هدیه تا خرید آبمیوه و سیگار، و همین رفتارش، کارها را به خوبی راه می انداخت. یک بیل دستی برداشت و به همراه یکی از دوستانش برای تفحص راهی دشت ها شدند. عباس می‌خواست روی کانالی معروف به والمری معبر بزند. گفت امروز به عشق حضرت عباس(ع) کار می‌کنیم و به من الهام شده که امروز یک شهید پیدا می‌کنیم . رو به دوستش کرد وگفت تو اینجا باش تا برگردم. پس از 10 دقیقه صدای انفجار به گوش رسید وی هرچه عباس صدا زد ، صدایی نشنید. عباس که شهید شد نه تنها دوستان و آشنایان و فامیل که عراقی ها را نیز در غم فرو برد تا جایی که پول هایشان را روی هم گذاشته و برای عباس مراسم ختم گرفتند. ┄┅┅┅┅❁♡❁┅┅┅┅┄ شهید 🥀
بسم رب شهید 🌱 به خواهر شهید : در تاکسی با زن بدحجابی مواجه می شود که با بی مبالاتی فاصله خود را با میثم رعایت نمی کرده و میثم با نقشه ای جالب خود را از ورطه گناه می رهاند. او گفت میثم ساعت 9 شب با او تماس گرفت و پس از سلام و احوالپرسی مختصر گفت که بیماری واگیرداری گرفته که حتی از فاصله ای کوتاه قابل سرایت است. زیرکی میثم جواب داد، بدون درگیری و ناراحتی، زن بدحجاب از او فاصله گرفت. ┄┅┅┅┅❁♡❁┅┅┅┅┄ شهید 🥀 تاریخ ولادت : ١٩/اسفند/١٣۶٧ تاریخ و محل شهادت :٢١/دی /١٣٩۴-خان طومان-سوریه ┄┅┅┅┅❁♡❁┅┅┅┅┄