✍️ با خواندنِ این خاطره به عظمتِ روحیِ شهید بابایی پی خواهید برد
#متن_خاطره :
عباس یه روز اومد خونه و گفت: خانوم! باید خونهمون رو عوض کنیم ، میخوام خونهمون رو بدیم به یکی از پرسنلِ نیروی هوایی که با هشت تا بچه توی یه خونۀ دو اتاقه زندگی می کنن، این خونه برای ما بزرگه، میدیم به اونا و خودمون میریم اونجا... اون بنده خدا وقتی فهمید فرماندهاش میخواد اینکار رو کنه قبول نکرد. اما با اصرارِ عباس بالاخره پذیرفت و خونه مون رو باهاشون عوض کردیم...
🌷خاطره ای از زندگی خلبانِ شهید عباس بابایی
📚منبع:کتابخدمتاز ماست۸۲، صفحه۱۸۱
.
#انفاق #ایثار #گذشت_و_فداکاری #شهیدبابایی
@sarafrazan406
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 اموال مردم
هنگامی که هارون از سفر حجّ مراجعت می کرد. بهلول سر راه او ایستاد و با صدای بلند سه مرتبه صدا زد: هارون،
هارون پرسید: این صدا از آن کیست؟ گفتند: بهلول مجنون است، رو به بهلول کرد و گفت: می دانی من کیستم؟
بهلول گفت: تو همان کس هستی که اگر در مشرق به کسی ظلم کنند و تو در مغرب باشی مسئولیت آن ظلم به عهده توست و در قیامت باز خواست خواهی شد.
هارون گریه کرد و گفت: از من حاجتی بخواه، بهلول گفت: حاجت من این است که دستور دهی گناهان مرا ببخشند و مرا داخل بهشت نمایند.
هارون گفت: این کار از من ساخته نمی باشد ولی قرضهای تو را می پردازم، بهلول پاسخ داد که با اموال مردم قرض پرداخت نمی شود، شما اموال مردم را به خودشان برگردانید.
هارون گفت: دستور می دهم برای تأمین معاش تو حقوقی دائمی (مادام العمر) بپردازند. بهلول گفت: ما همه بندگان خدا هستیم آیا ممکن است خداوند تو را در نظر گرفته باشد و مرا فراموش کند؟
📗 #پند_تاریخ، ج1
✍ موسی خسروی
@sarafrazan406
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردار حاجی زاده:
🎥🔴اگر می خواهند در۱۰سال صنعت خودروسازی ما از کره سبقت بگیرد باید اول جلوی واردات گرفته شود و سپس پاسپورت مسئولان رو بگیرند تا نگاه ها به داخل باشد
🆔👇👇👇
@sarafrazan406
◾️ شهادت مظلومانه امام محمدباقر علیهالسلام تسلیت باد
✅ حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
📝 ... شعار سیاسی و استقلال و بقای حکومت برخی از فرقهها بر خرابکردن قبور بزرگان ائمهی بقیع علیهمالسلام بوده و هست… یک مشت دزد با این سابقهی کار که هادمالحرمین(تخریب کننده حرمها) هستند، خود را خادمالحرمین میدانند!
📚 رحمت واسعه، ص٢۵٢
@sarafrazan406
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈سپاسگزارى و حق شناسى لقمان
لقمان حكيم، آن پير روشن ضمير و باتجربه، مدتى برده شخصی بود كه چندين غلام دیگر داشت. ولى در ميان غلامان، لقمان را بسيار دوست داشت، تا آن جا كه هرگاه مى خواست غذا بخورد، نخست آن را نزد لقمان برده، تا او ميل كند و بعد به عنوان تبرك جويى، نيم خورده لقمان را با ميل و اشتياق مى خورد.
در يكى از روزها خربزه اى براى ارباب لقمان به هديه آوردند، ارباب در محضر لقمان نشست و آن خربزه را پاره كرد و قطعه قطعه نمود و به لقمان داد، لقمان آن قاچ هاى خربزه را از اربابش مى گرفت و مى خورد، و وانمود مى كرد كه بسيار شيرين است و از روى ميل و اشتها مى خورد.
وقتى ارباب مشاهده كرد كه لقمان با علاقه مى خورد، همه خربزه را كه به صورت 18 قاچ نموده بود جز يك قاچ، به لقمان داد، و لقمان همه را خورد، و ارباب همان يك قاچ را براى خود نگه داشت.
وقتى كه ارباب همان يك قاچ ته مانده خربزه را به دهان گذاشت، دريافت كه مثل زهر، تلخ است. از تلخى آن، زبانش آبله زد و گلويش سوخت و حالش به هم خورد.
ارباب به لقمان گفت: اين قاچهاى بسيار تلخ را چگونه خوردى؟ با اين كه همه تلخ بود، چرا از خوردن آن خوددارى نكردى، مى خواستى عذر و بهانه اى بياورى و اين قاچهاى تلخ را نخورى؟!
لقمان در پاسخ گفت: ماهها و سالها تو به من غذاهاى شيرين و گوارا و مطبوع داده اى، اينك كه يك بار تلخ شده آيا سزاوار است من آن را نخورم و به آن اعتراض كنم، و نمك خور و نمكدان شكن گردم، بلكه رسم حق شناسى و سپاس گزارى اقتضا كرد تا همان نيشها را نوش بدانم و چهره در هم نگيرم.
👌پس اى بنده خدا تو غرق نعمت هاى خداوند هستى، هرگاه در زندگى، مختصر تلخى ديدى ناشكرى نكن.
📗 #قصه_های_قرآن
✍ مرحوم محمدی اشتهاردی
@sarafrazan406
سربازان گمنام امام زمان (عج) در سپاه الغدیر استان یزد در ادامه برخورد با متخلفین اقتصادی یک انبار لوازمخانگی به ارزش بیش از سه میلیارد تومان را در این استان کشف کردند.
انبار مذکور به دلیل عدم ثبت در سامانه انبارهای وزارت صنعت، معدن و تجارت مصداق احتکار شناختهشده و پلمپ شد.
در چند ماه گذشته کمبود لوازمخانگی در بازار و امتناع شرکتهای تولید و توزیع از عرضه کالا به بازار موجب افزایش بیسابقه قیمت لوازمخانگی شده است که همین موضوع در موارد متعدد از سوی رئیس اتحادیه صنف فروشندگان لوازمخانگی یزد مطرحشده است.
سربازان گمنام امام زمان (عج) در چند روز گذشته نیز در دو اقدام مهم موفق به کشف محمولههای ۳۸۰۰ و ۱۵۰۰ تنی کالاهای احتکار شده در استان شده بودند. تداوم برخورد با متخلفین در استان یزد از عزم قاطع دستگاههای نظارتی و بخصوص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با برهم زنندگان نظم اقتصادی حکایت دارد.
مردم در صورت مشاهده تخلف میتوانند مراتب را با شماره ۱۱۴ در میان بگذارند تا در اسرع وقت با متخلفین و برهم زنندگان نظم اقتصادی کشور برخورد شود.
@sarafrazan406
■ به نقل از روابط عمومی سپاه سلمان سیستان وبلوچستان، پاسداران گمنام امام زمان(عج) در سازمان اطلاعات سپاه استان سیستان وبلوچستان در راستای اجرای فرامین مقام معظم رهبری مبنی بر برخورد جدی با مفاسد اقتصادی، در بررسی های تخصصی خود از وجود برخی دست های پشت پرده و معاملات پنهانی در برنامه های شهرداری زابل مطلع شد که بر همین اساس رسیدگی به موضوع را به طور جدی در دستور کار خود قرار داد که ماحصل تحقیقات به اطلاع مردم عزیز استان می رسد.
□ در جریان دستگیری این افراد نقش سازنده و پویای سازمان بازرسی استان نیز مثال زدنی بود که ماحصل تعامل و هماهنگی با دستگاه قضا(دادستانی استان و شهرستان زابل) می باشد.
□ در مراحل تحقیق از مسائل مربوط به این پرونده اتهامات اختلاس، جعل و سندسازی، تضییع اموال عمومی، تصرف غیرمجاز در وجوه دولتی برای افراد دستگیر شده در این شبکه فساد در شهرداری زابل به قطعیت رسید که پس از اخذ کامل اعترافات و بررسی بیشتر اسناد و مدارک، رقم دقیق آن اعلام می شود اما آنچه تاکنون محرز شده حاکی از اختلاس چندین میلیارد تومانی در این شبکه فساد می باشد.
□ تاکنون تعداد بازداشت شدگان به 11 نفر رسیده و 17 نفر دیگر نیز احضار شدند.
□ سازمان اطلاعات سپاه سلمان استان سیستان وبلوچستان با تاکید بر عزم و اراده خود مبنی بر مبارزه جدی با مفسدان اقتصادی، از همکاری دستگاه های مربوطه و شهروندان استان در این باره تشکر و قدردانی و اعلام کرد که شماره تلفن 114 سازمان اطلاعات سپاه به صورت 24ساعته آماده دریافت اخبار و اطلاعات مردمی می باشد.
@sarafrazan406
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 پاداش جوان امانتدار
مردی بود در «مرو»، که او را «نوح بن مریم» می گفتند و قاضی و رئیس مرو بود و ثروتی بسیار داشت. او را دختری بود با کمال و جمال، که بسیاری از بزرگان وی را خواستگاری کردند و پدر، در کار دختر سخت متحیر بود و نمی دانست او را به که دهد. می گفت: اگر دختر را به یکی دهم، دیگران آزرده می شوند و فرو مانده بود.
قاضی، خدمتکار جوانی داشت، بسیار پارسا و دیندار، نامش «مبارک» بود و باغی داشت بسیار آباد و پر میوه روزی به او گفت: امسال به تاکستان (باغ انگور) برو و از آنها نگهداری کن. خدمتکار برفت و دو ماه در آن باغ به کار پرداخت.
روزی قاضی به باغ آمد و گفت: ای مبارک! خوشه ای انگور بیاور. جوان، انگوری بیاورد، ترش بود قاضی گفت: برو خوشه ای دیگر بیاور، آورد، باز هم ترش بود. قاضی گفت: نمی دانم باغ به این بزرگی، چرا انگور ترش پیش من می آوری و انگور شیرین نمی آوری؟!
مبارک گفت: من نمی دانم کدام انگور شیرین است و کدام ترش! قاضی گفت: سبحان اللّه! تو امروز دو ماه است که انگور می خوری و هنوز نمی دانی شیرین کدام است؟ گفت: ای قاضی! به نعمت تو سوگند که من هنوز از این انگور نخورده ام و مزه اش را ندانم که ترش است یا شیرین! پرسید: چرا نخورده ای؟ گفت: تو به من گفتی که انگور نگاه دار، نگفتی که انگور بخور و من چگونه می توانستم خیانت کنم!
قاضی بسیار شگفت زده شد و گفت: خدا تو را بدین امانت نگه دارد. قاضی چون دانست که این جوان، بسیار عاقل و دیندار است، گفت: ای مبارک! مرا در تو رغبت افتاد، آنچه می گویم، باید انجام دهی! گفت: اطاعت می کنم.
قاضی گفت: ای مبارک! مرا دختر است زیبا، که بسیاری از بزرگان او را خواستگاری کرده اند، نمی دانم به که دهم، تو چه صلاح می دانی؟ مبارک گفت: کافران در جاهلیت، در پی نسب بودند و یهودیان و مسیحیان، روی زیبا می خواستند و در زمان پیامبر ما، دین می جستند و امروز، مردم ثروت طلب می کنند. تو هر کدام را خواهی اختیار کن!
قاضی گفت: من دين را انتخاب می كنم و دخترم را به تو خواهم داد كه ديندار و با امانتی. مبارک گفت: ای قاضی! آخر من یک خدمتکارم، دخترت را چگونه به من می دهی و او کی مرا می خواهد؟!
قاضی گفت: بر خیز و با من به منزل بیا، تا چاره کنم. چون به خانه آمدند. قاضی به مادر دختر گفت: ای زن! این خدمتکار، جوانی بسیار پارسا و شایسته است، مرا رغبت افتاد که دخترم را به او بدهم، تو چه می گویی؟ زن گفت: هر چه تو گویی، امّا بگذار بروم و داستان را برای دخترم بگویم، ببینم نظر او چیست.
مادر بیامد و پیغام پدر به او رسانید. دختر گفت: چون این جوان دیندار و امین است، می پذیرم و آنچه شما فرمایید، من همان کنم و از حکم خدا و شما بیرون نیایم و نافرمانی نکنم! قاضی، دخترش را به مبارک داد، با ثروتی بسیار پس از چندی، خدای تعالی به آنان پسری داد که نامش را «عبداللّه بن مبارک» گذاشتند و تا جهان هست، حدیث او کنند به زهد و علم و پارسایی!
📗 #نصیحة_الملوک
✍ ابوحامد محمد غزالی
@sarafrazan406
🔰 #۴۰۶زرند🔰
📌 سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بیانیهای با محکومیت شدید برخی شعارها و دست نوشتهها در تجمع اخیر طلاب و روحانیون در مدرسه فیضیه قم، هرگونه دخالت این نهاد درفرایند برگزاری مراسم را تکذیب کرد.
♦️ در این بیانیه با اشاره به انتساب برخی حواشی تجمع پنج شنبه 25 مرداد ماه 97 طلاب و روحانیون حوزه های علمیه در مدرسه فیضیه قم به سپاه، تصریح شده است: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با محکومیت شدید برخی شعارها ، دست نوشتهها و پلاکاردهای تجمع اعتراضی روحانیون و طلاب در قم، هرگونه دخالت این نهاد درفراخوان، دعوت سخنران و برگزاری این مراسم که بر اساس قرائن و شواهد موجود به صورت خودجوش برپا شده است را تکذیب و اعلام میدارد" سپاه هیچگونه برنامهای برای حضور کارکنان خود در این مراسم نداشته است".
🔹 این بیانیه افزوده است: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همانگونه که در بیان فرماندهان و مسئولان ارشد و نیز مواضع رسمی خود اعلام داشته است، با نصبالعین قرار دادن منویات و رهنمودهای حکیمانه رهبر معظم انقلاب اسلامی وفرماندهی کل قوا امام خامنهای عزیز(مدظله العالی)، حمایت، همکاری و کمک به دولت محترم برای رفع مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم را فریضهای غفلت ناپذیر دانسته و همه امکانات و ظرفیتهای خود را در این مسیر مبارک بسیج کرده است.
🔹 این بیانیه در پایان با تکریم جایگاه والای مرجعیت و تاکید بر اهمیت و ضرورت حفظ حرمت و احترام مراجع عظام تقلید، حفظ وحدت و یکپارچگی ملی را عامل سربلندی ایران اسلامی برای عبور از شرایط خطیر کنونی قلمداد و خاطرنشان کرده است: پاسداران انقلاب اسلامی و آحاد ملت شریف، مومن و انقلابی ایران بر اساس باورهای دینی و معرفتی و آموزه های تاریخی خود هرگز اجازه نخواهند داد عدهای با خروج از موازین شرعی و اخلاقی و بازی کردن در زمین معاندین نظام اسلامی، اسباب نگرانی و آزردگی خاطر شریف مراجع عظام تقلید و حوزههای علمیه را فراهم سازند.
◀️سامانه خبری #۴۰۶زرند👇
▶️ @sarafrazan406
■ بالاتر از ایثار جان
□ فرمانده معظم کل قوا : اگر به حکمت عید قربان توجه شود، خیلی از راهها برای ما باز میشود.
□ بالاتر از ایثار جان، در مواردی ایثار عزیزان است.
□ حضرت ابراهیم علیهالسلام در راه پروردگار، به دست خود عزیزی را قربان میکرد؛ آن هم فرزند جوانی که خدای متعال بعد از عمری انتظار به او داده بود. ۱۳۸۹/۰۸/۲۶
#عید_قربان_مبارک
@sarafrazan406
🔰 #۴۰۶زرند 🔰
📌 آیتالله جوادیآملی: محتکران از حیوان پستتر هستند
♦️آیتالله جوادیآملی با بیان اینکه ارز، سکه و نقدینگی کافی در کشور وجود دارد اما بازار ملتهب است، گفت:
🔹برخی با احتکار کالا از حیوان پستتر هستند و این بیعقلی است که روزی پیشبینی نشده را احتکار کنیم.
🔹 شهدای گرانقدر کار سیاسی اساسی انجام دادند و کشور را پاک و مطهر کردند؛ در جایی که خون شهید ریخته شده، آن کشور طیب و طاهر است؛ در کشوری که خون شهدا آن را مطهر کرده باید میوه پاک بدهد؛ چرا شخصی دو تن سکه تهیه و گاهی فردی خود را بیآبرو میکند؟
🔹 این مرجع عالیقدر جهان تشیع خاطرنشان کرد: ارز، سکه و نقدینگی کافی در کشور وجود دارد، اما بازار ملتهب است.
◀️سامانه خبری #۴۰۶زرند👇
▶️ @sarafrazan406
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 زن آلوده وعابد
مرحوم شهید محراب حضرت آیة اللّه دستغیب رضوان اللّه تعالى علیه در كتاب شریفش فرموده در میان بنى اسرائیل زنى آلوده و زانیه و ناپاك و به قدرى هم زیبا روى بوده كه هركس او را مى دید فریفته او مى گشته، در خانه اش همیشه باز بوده و خودش بر روى تختى روبروى در خانه مى نشست تا آلودگان را دور خود جلب كند، هركس كه مى خواست بر او وارد شود و با او آمیزش كند مى بایست قبلا ده دینار بپردازد.
روزى عابدى وارسته، از كنار درخانه او عبور مى كند و چشمش به جمال دل آراى آن زن آلوده مى افتد، شیفته او شده و بى اختیار وارد آن خانه مى گردد، پول نداشت، قماش داشت، آن را فروخت و ده دینار را پرداخت و روى تخت كنار آن زن نشست. همین كه دست به سوى زن دراز كرد، در همین لحظه با خود گفت: بدبخت خداى بزرگ تو را در این حال مى نگرد، در حالى كه غرق در كام حرامى اگر هم اكنون عزرائیل بیاید و جانت را بگیرد جواب حق را چه خواهى داد و فكر كرد كه با انجام یك زنا همه عباداتش حَبط و پوچ مى گردد، ناراحت شد و رنگش تغییر كرد و رنگ به رنگ شد و در خود فرو رفت.
زن آلوده به او گفت: چه شده؟ چرا رنگت پریده؟! عابد گفت: من ازخدا مى ترسم، اجازه بده از خانه ات بیرون روم. زن گفت: واى بر تو مردم حسرت مى برند كه كنار این تخت با من بنشینند و به این آرزو برسند تو كه به این آرزو رسیده اى مى خواهى از وسط راه، آن را رها كنى؟! عابد گفت: من از خدا مى ترسم پولى را كه به تو داده ام حلال تو باشد اجازه بده از خانه بیرون روم، او سر انجام اجازه داد. عابد با حالى پریشان در حالى كه از خوف خدا فریاد واى بر من خاك بر سرم شد... او بلند بود از خانه خارج گردید.
همین حالت عابد، باعث شد كه خوف و وحشتى در دل آن زن آلوده افتاد و با خود گفت: این مرد عابد اولین گناه را خواست انجام دهد، ولى آنچنان از خدا ترسید كه پریشان گردید، ولى من سالهاست كه دامنم آلوده است و غرق در گناه، همان خدائى كه عابد از او ترسید خداى من هم هست و من باید بیش از او از خدایم بترسم.
همان دم توبه حقیقى كرد و در خانه را به روى خود بست و لباس كهنه پوشید و مشغول عبادت خدا گردید و بعد از مدتى با خود گفت: اگر من بسراغ آن مرد عابد بروم و حال خود را بگویم شاید با من ازدواج كند و در حضور او آموزش دینى ببینم و او یاور خوبى در عبادت و پاكسازى من گردد و جبران گذشته ام را بنمایم.
اموال و خادمان و اثاثیه خود را برداشت وارد روستائى شد كه عابد مذكور در آنجا بود و از محل آن عابد جویا گردید، به عابد خبر دادند كه زنى در جستجوى تو است، عابد از خانه اش بیرون آمد تا چشمش به زن افتاد دریافت كه همان زن آلوده است به یاد آن گناهش افتاد از خوف خدا نعره اى كشید و افتاد و جان سپرد. (گفته اند آن زن هم مرگش را از خدا خواست و در كنار عابد جان سپرد.)
📗 #قصص_التوابین
✍ علی میرخلف زاده
@sarafrazan406