eitaa logo
@Sarafrazan Iran
113 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حکایتی بسیار جالب از جوان لاتی که کرد و عاقبت به خیر شد.. یکی از لاتهای تهران آدمی بود خیلی لاابالی، از گردن کلفت های تهران بود در میدان قیام کوچه شتربان می نشست.. مادرش رفته بود برایش خواستگاری شب پس از آن که از مراسم خواستگاری برگشتند منزل دید مادرش خیلی ناراحته، پرسید: مادر چرا ناراحتی؟ گفت: یک صحنه ای من امروز در این خونه دیدم خیلی دلم سوخت.! گفت:چی دیدی؟ گفت: حقیقت امر این است که اینها درخانه یک کلفتی داشتند، هم کر بود و هم لال و خیلی هم زیبا بود و در منزل پذیرایی میکرد من دیدم ایشان که کار میکند آرام آرام گریه میکند و اشکهایش را یواش پاک میکند.. گفت:مادر خوب به نظر تو این کلفت چرا گریه میکرد؟ گفت: حس زنانگی بهم میگه که این گریه میکرد که اگه من بابا داشتم، مادر داشتم، یتیم نبودم لال هم نبودم، کر هم نبودم یک نفر می آمد خواستگاری من.! این آدم آلوده یک نیت لله کرد چه قدر خوبه کار برای خدا باشه. گفت: مادر من حاضرم بروی و آن دختر را برایم بگیری... گفت: آخه پسر تو سرشناسی، از گردن کلفت های تهرانی، اسم و رسمی داری، فردا برایت حرف در می آورند.! گفت: ما که یک عمر عوضی رفتیم بگذار یک کاری هم برای خدا بکنیم، شاید همین یک کار را خدا قبول کنه... فردایش رفتند خواستگاری گفتند: آخه این کره، لاله، کار بلد نیست.! اینها گفتند حال به هرحال ما این را میخواهیم یک خانه هم میخریم مهریه، و به نامش میکنیم تا خیال شما راحت بشود. جهیزیه هم خودمان میدهیم، دختر کر و لال را گرفت اومد خانه شب زفاف شد همسایه روبرویش از اخیار(خیّرین) تهران بود می گفت:این دختر کر و لال که آمد خانه دید صاحب خانه شده صاحب زندگی شده سرش را به سوی آسمان برد و با خدای خودش حرف زد، خدا زبان لال ها را هم بلده با خدا چی گفت! کسی نمیدونه، اما مادره دید پسرش داره گریه میکنه.! گفت:مادر از امشب توبه کردم دیگه لب به شراب نمیزنم، گفت: چرا؟ گفت: نمیدونم دلم میخواد الهی بشوم، خدایی بشوم. آستین هایش را زد بالا رفت وضو گرفت رفت سر سجاده آن مرد خیّر نقل میکرد که ایشان همسایه روبروی ما بود این آدم چند بار مریض شد، دوبار سکته کرد اورژانس آوردیم از بیمارستان این دختر نمیگذاشت میرفت دو رکعت نماز میخواند با زبان خودش و اشک میریخت و خداوند فوراً شوهرش را شفا میداد. این مرد خیّر که از خوبان تهران بود میگفت: من آخرهای عمر رفتم به دیدنش گفتم فلانی امدم با تو یک معامله کنم، گفت: من فقیرم چه معامله ای کنم؟ گفتم 300 دختر شوهر دادم 2 تا هیئت در تهران درست کردم 60 سال چرخاندم همه ثوابش مال تو هر چه نماز شب خواندم مال تو. یک نگاهی به من کرد و گفت چه میخواهی از من؟ گفتم ثواب این ازدواجت را به من بده، شروع کرد به گریه کردن، گفت:فلانی خدا می دانه من تمامه امیدم به همین یک عملِ که خدا دست من را بگیرد به خاطر این ازدواج ای کاش! ما هم در آخر عمر یک عمل که حقیقتاً برای خدا بوده باشد برای عرضه به خداوند داشته باشیم. «تو با خدای خود انداز راز و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند» 😍 @sarafrazan406
💢 همیشه مقصر است؟ گناه از مسولین، پاسخگویی با رهبر! اینکه این روزها نوک‌پیکان کم کاری و ندانم کاری و و و بیش از ۴۰۰ هزار مدیر در سراسر کشور با اختیارات تام و میلیاردها بودجه به سمت رهبرانقلاب است و عده ای بجای ، مرجع پاسخگویی را به سمت انتقال میدهند امر عجیب و جدیدی نیست. در این موارد کمک حال ماست، در ماجرای و زیرکی عمروعاص که از جهل مردم بهره برد، گروهی در درون سپاه امیرالمومنین(ع) ایشان را وادار به پایان دادن به جنگ و پذیرش کردند تا جایی پیش رفتند که امام را محاصره و حضرت را به تهدید کردند. امام به ناچار را پذیرفت، همان کنشگران درون لشکر علی(ع) با ندانم کاری و یا نفاق، شیخ ساده لوح نافهم در سیاست را علیرغم‌مخالفت امیرمومنان(ع) به نمایندگی خود برگزیدند. هنگامی که در مسجد عمروعاص توانست با ابوموسی را فریب دهد، همان جماعتی که او را به علی(ع) تحمیل کرده بودند فریاد "وا اسلاما" سر دادند. به سوی امام رفته و از ایشان خواستند بخاطر این "گناه" کند! گناه و تقصیر با دیگران بود، اما توبه و پوزش با علی(ع)، ایشان هم در پاسخ به فرمودند: من مرتکب خطایی نشده ام تا کنم. این سیر و روش مسولان برای فرار از پاسخگویی و سپر قرار دادن امامِ جامعه داستان پرتکرار تاریخ اسلام است. @sarafrazan406
‼️تهمت زدن به دیگران 🔷س 1790: و زدن به دیگران در صورت عدم اثبات چه حکمی دارد و وظیفه کسی که تهمت زده چیست؟ ✅ج: تهمت از گناهان بزرگ است و جدّى و واقعى از آن لازم است و بايد گفته‌هاى خود را نزد هر کس که رسانده است، کند و رضایت کسی را که به او تهمت زده است، به دست آورد. 🆔 @sarafrazan406