#شهادت_امام_باقر_علیه_السلام
ای همصدای کودکان، همبازی بنت الحسین
کی می زنی دل را صدا، ای یادگار کربلا
ای آنکه بین حجره ات، در لحظه های آخرین
ذکرت حسین و کربلا، ای یادگار کربلا
#حضرت_باقر_ع
به سر مـی پـرورانم من هوای حضرت بـاقر(ع)
بـه دل باشد مرا شوق لقای حضرت باقر(ع)
زعشقش جان من بر لب رسیده کس نمی دانـد
کـه نبود چاره ساز من سوای حضرت باقر(ع)
شاید امسال بیایم حرمت؛ یا شاید ...
سر و کار دل من هست، فقط با «شاید»
باز هم دفتر خود را بزن ارباب، ورق
اصلا افتاده کسی از قلم آقا !؛ شاید
فکرش افتاده شبیه خورهای بر جانم
از منِ زشت، بَدَت آمده حتی؛ شاید
میروم گم بشوم از نظر مردم شهر
تا شوم در حرمت پیش تو پیدا شاید
آه، بیرون نکن ارباب مرا راه بده
که به دردت بخورم روز مبادا شاید
میروم تا متوسل بشوم بر مادر
برگهی نوکری آنجا شود امضا شاید
باید انگار، شهیدت شوم آن هم گمنام
تا قبولم بکند حضرت زهرا شاید ...
.........رضا قاسمی ........
زلف همهی خلق گرفتار حسین است
حال همه آشفته و بیمار حسین است
باید که خلائق همگی اشک بریزند
وقتیکه خداوند عزادار حسین است
امن است همیشه حرمش،چونکه سگ کهف
مشغول نگهبانی دربار حسین است
هرگز به کس و ناکسی «ارباب» نگفتیم
زیرا فقط این لفظ سزاوار حسین است
هر خانه که گهگاه در آن روضه بگیرند
همسایه دیوار به دیوار حسین است
در روز جزا کار کسی نیست شفاعت
در روز جزا کار فقط کار حسین است
کفاره ما را پسر فاطمه پرداخت
تا روز ابد شیعه بدهکار حسین است
حق گفت که رجعت کند از خاک به افلاک
زیرا که خدا تشنه دیدار حسین است
از خواهر او روضه مکشوفه نخوانید
سربسته بگویید، از اسرار حسین است
در کوفه بی مهر و وفا حضرت مسلم...
...انگار فقط یار وفادار حسین است
رفته سر مسلم به سر دارالاماره
الحق و والانصاف که سردار حسین است
جمعاند به دور بدنش مردم بازار
مسلم همه جا گرمی بازار حسین است
.........آرش براری .........
#شب_جمعه
#امام_حسین_علیه_السلام
شبهای جمعه نیمه شبها تا سپیده
بر روی اسرارش خدا پرده کشیده
از راه می آید زنی قامت خمیده
لب میگذارد روی حلقوم بریده
فریادهای یا بنی پا بگیرد
حیدر بیاید بازوی زهرا بگیرد
روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد
قربان آن آقا که انگشتر ندارد
یک تکه ای سالم همه پیکر ندارد
جایی برای بوسه ی مادر ندارد
گیسوی خود را ریخته روی گلویش
مادر بود اینگونه شکل گفتگویش
گوید بنیّ یا بنیّ یا بنیّ
برخیز آمد مادرت زهرا بنیّ
دیدم خودم در عصر عاشورا بنی
افتاده بودی زیر دست و پا بنیّ
من بی وضو موی تو را شانه نکردم
حالا به دنبال سرت باید بگردم
از تشنگی لبهای عطشانت به هم خورد
ترکیب ابروها و چشمانت به هم خورد
از شدت ضربه دو دندانت به هم خورد
آیه آیه نذر قرآنت به هم خورد
راه تو را در گودی گودال بستند
بر پیکر تو نیزه ها را می شکستند
.........قاسم_نعمتی..........
از زندگی بدون تو ما سیریم
هرلحظه ز داغ عطشت می میریم
چندی به محرم است و از مادر تو
داریم " جواز نوکری
"میگیریم
#حسين_جعفری
شب زیارتی امام حسین علیه السلام
کعبه ی دل ها
کـربلا کعبــه ی دل هـاست خدا می دا ند
دیدنش آرزوی مـاست خدا می داند
کربلا گلشن سرسبـز علی وزهراست
تاچه حد وقف تمـاشاست خدا می داند
کربلاراچـه نیازست که تفسیر کنند
عشق حرفی ست که گویاست خدا می داند
ماعزادارحسینیم،کـه اشک غـم او
آبروی همه ی ماست خدا می داند
اولین مستمع مجلس پُرفیض حسین
مادرش حضرت زهراست خدا می داند
تا ابد ازغــم او دردل ذراّت وجود
کس نداند که چه غـوغاست خدا می داند
حرز جان است مراعشق حسین واین عشق
قیمتش جنّت اعلاسـت خدا می داند
نگه آخراو سـوی خیام است ولی
چه دراین آینه پیداست خدا می داند
یوسف فـاطمه افتاد به خاک ودردا
چه خبردردل صحراست خدا می داند
چشمه ی چشم «وفایی»شده دریا ازاشک
قدرآن دیده که دریاست خدا می داند
........سید_هاشم_وفایی........
امام حسین(ع) - مناجات شب جمعه
هوا هوای حسینیه ها شب جمعه
رسیده این دل من تا خدا شب جمعه
شب زیارت مخصوص سیدالشهدا
شب زیارت ارباب ما شب جمعه
حوائج همگی مستجاب خواهد شد
رواست حاجت دل با دعا شب جمعه
"حسین" گفتم و در بین روضه می شنوم
صدای مادر سادات را شب جمعه
خدا کند که همین روزها حرم باشم
خدا کند برسم کربلا شب جمعه
حرم بیایم و بر سینه مُهر غم بزنم
کنار مرقد شش گوشه از تو دم بزنم
#امام_حسین_ع_مناجات
سلام شاه کرم، آبرو بده به گدا
شکسته بال و پرم، آبرو بده به گدا
چه می شود که شب جمعه زائرت باشم
دوباره کنج حرم، آبرو بده به گدا
گرفته حالمو و دلتنگ روضه های توام
تو را به چشم ترم، آبرو بده به گدا
کسی به جز تو دری وا نکرد بر رویم
دوباره در به درم، آبرو بده به گدا
سیاه رویم و رنگ تو نیستم اما
بیا بیا بخرم، آبرو بده به گدا
فدای دست کریمت، دوباره دستت را
بکش به روی سرم، آبرو بده به گدا
قسم به زینب قامت خمیده رحمی کنم
به قلب پر شررم، آبرو بده به گدا
به ساعتی که سرت را فراز نی می دید
به کربلا ببرم، آبرو بده به گدا
امام باقر(ع)-مدح و شهادت
ای جانِ جهان امام باقر
وی قبلۀ جان امام باقر
وی کهف امان امام باقر
وی فوق بیان امام باقر
وی نور عیان امام باقر
مولای زمان امام باقر
تو باقر علم کبریایی
تو آینۀ خدا نمایی
تو قبلۀ جانِ انبیایی
حق است که حجت خدایی
ما یکسره درد و تو دوایی
ما جسم و تو جان امام باقر
تو مظهر رب العالمینی
تو هستی زین العابدینی
عیسای مسیح آفرینی
سر تا قدم آیت مبینی
سلطان جهان، امام دینی
در کون و مکان امام باقر
ای دوستی تو اعتبارم
من آرزوی مدینه دارم
تا روی به درگه تو آرم
تا چهره به تربتت گذارم
شاید به بقیع، جان سپارم
با اشک روان امام باقر
ای قلۀ عرش، خاک پایت
ای جان جهانیان فدایت
گلواژۀ وحی در صدایت
تو پادشهی و ما گدایت
چشم همه بر در سرایت
از پیر و جوان امام باقر
افسوس که حرمتت دریدند
بعد از نبی از شما بریدند
در شام، غریبی تو دیدند
ننگ ابدی به خود خریدند
بر قتل تو نقشهها کشیدند
پنهان و عیان امام باقر
بودی ز حقوق خویش محروم
تا شد جگرت به زهر، مسموم
با یاد تو ای امام مظلوم
گردید قلوب شیعه مغموم
از قبر غریب توست معلوم
صد رنج نهان امام باقر
گریه به عزای تو ثواب است
دلها ز مصیبتت کباب است
قبر تو میان آفتاب است
از کینۀ دشمنان خراب است
این حرمت آل بوتراب است؟!
کی بود گمان امام باقر
تو جور و جفای شام دیدی
خاکستر و سنگ و بام دیدی
بر نیزه سر امام دیدی
خوشحالی خاص و عام دیدی
بیداد و ستم مدام دیدی
از خرد و کلان امام باقر
ای وصف تو بار نخل «میثم»
وی خاک رهت به زخم، مرهم
وی ریزهخور عطات، آدم
وی لطف و کرامتت مسلّم
در حشر ز آتش جهنم
ما را برهان امام باقر
.......استاد سازگار.........
امام باقر(ع)-مدح و ولادت و شهادت
ای انس و جان محصّل دانشسرای تو
وی نُه سپهر گوشۀ دارالولای تو
پنجم وصی ختم رسل باقرالعلوم
کلّ علوم در نفس جانفزای تو
جابر شفا گرفت ز دست خداییات
جبریل فیض میبرد از خاک پای تو
پیش از شب ولادت تو ختمالانبیا
از جان و دل سلام فرستد برای تو
میجوشد از کلام خوشت معجز مسیح
نبْوَد عجب به مُرده دهد جان دعای تو
نام تو، خلق و خوی تو، یکسر محمّد است
وجهِ خداست روی محمّد نمای تو
ما را چه زهره تا که ز مدح تو دم زنیم؟
گوید خدا برای رسولش ثنای تو
اهل سخن هنوز ز دلدادگان حق
دل میبرند با سخنِ دلربای تو
با آنکه میبرد دل ما را مدینهات
پیوسته در بقیع دل ماست جای تو
باشد کجا به نزد تو قابل، درود ما؟
ای بر تو لحظه لحظه سلام خدای تو
قبرت خراب و قدر تو باشد بسی بلند
ای عرش کبریا حرم با صفای تو
ویرانۀ بقیع تو باشد بهشت ما
ای خازن بهشت گدای گدای تو
قبر تو در مدینه غریب است و روز و شب
باشد مدینۀ دل ما کربلای تو
دشنام خصم را که دهد با دعا جواب
غیر از تو، ای حلاوت جان در صدای تو
حاشا که حقِ یک سخنت را ادا کنم
گر صدهزار بار کنم جان فدای تو
چون نور آفتاب که تابیده بر زمین
پیچیده در سپهر معارف، ندای تو
ما ظرف کوچکیم و عنایات تو، بزرگ
ای وسعت جهان همه ظرف عطای تو!
تو در چار بحری و دریای هفت نور
نورند نور جمله تبار و نیای تو
طاق است طاق، مؤمن طاق تو در جهان
بوحمزه و هشام که آرد سوای تو؟
یاد آورم ز خاطرۀ چارسالگیت
از کربلا و کوفه و شامِ بلای تو
عالم سیاه در نظرت گشت همچو شب
وقتی کبود شد بدن عمههای تو
بزم یزید ریخت به هم، رنگ او پرید
وقتی بلند گشت صدای رسای تو
گفتی که حاجیان همه دهسال در منا
گیرند دور هم همه با هم عزای تو
ای پنجمین معلم عالم بگو، بگو
زهر هشام با چه گنه شد جزای تو؟
تقدیم توست سوز دل صبح و شام ما
در قلب ما بوَد غم بیانتهای تو
نفرین بر آن گروه که در روضة البقیع
نگذاشتند گریه کنم از برای تو
تا هست روح در تن و سوزش درون جان
«میثم» بوَد هماره قصیده سرای تو
.......استاد سازگار.........
امام باقر(ع)-مدح و شهادت
اى بوسه گاه جن و ملك، خاك پاى تو
جان تمام عالم خاكى فداى تو
اى اختر سپهر ولایت، كه تا ابد
عالم منور است به نور لقاى تو
از شهریار كشور دانش، كه در جهان
نشناخت كس مقام تو را جز خداى تو
اى ریزه خوار سفره علمت جهانیان
خورشیید علم، كرده طلوع از سراى تو
اى باقر العلوم كه هنگام مكرمت
باشد هزار حاتم طایى گداى تو
پنجم ولى و حجت خلاق عالمى
لوح دل است مهر به مهر و ولاى تو
در عرصه وجود نهى قبل از آنكه پاى
داده سلام احمد مرسل براى تو
هر كس تورا شناخت، دل از دیگرى برید
بیگانه گشت با همه كس، آشناى تو
چندین هزار عالم و دانشور فقیه
آمد برون ز مكتب و دانشسراى تو
آن پیر سالخورده راهب تو را چو دید
اسلام پیشه كرده و شد مبتلاى تو
خوان طعام، آور از بهر میهمان
از حجره تهى ید قدرت نماى تو
یك عمر سوخت قلب تو از كینه هشام
آن دشمن سیاه دل بى حیاى تو
تنها نه در عزاى تو چشم بشر گریست
آن دشمن سیاه دل بى حیاى تو
اى خفته همچو گنج، به ویرانه بقیع
پر مى زند كبوتر دل، در هواى تو
در را به روى امت اسلام بسته اند
آن گمرهان كه بى خبرند از صفاى تو
یابن الحسن گشوده نگردد به روى خلق
این در مگر به پنجه مشكل گشاى تو
فولادى است پیر غلام شكسته دل
چشم امید بسته، به لطف و عطاى تو
........فولادی.........