#مناجات_با_خدا
#ماه_مبارک_رمضان
من که پا تا سر گناهم آمدم پاکم کنی
بنده ی نامه سیاهم آمدم پاکم کنی
عمر خود را صرف عصیان کرده ام اما خدا
با همین عمر تباهم آمدم پاکم کنی
خوب می دانم که محشر ملجایی غیر تو نیست
فاش گویم ای پناهم آمدم پاکم کنی
یا غفور و یا مجیر و یا حبیب الصادقین
سائل گوشه نگاهم آمدم پاکم کنی
در لجنزار گناهان دستگیری کن مرا
حبس گشته بانگ آهم آمدم پاکم کنی
در طریق معرفت من پای در گل مانده ام
سالکی گم کرده راهم آمدم پاکم کنی
بارالها در میان منجلاب غفلتم
من که افتاده به چاهم آمدم پاکم کنی
.........محمد مبشری..........
#مناجات_با_خدا
موقع پر زدنه ، من پر و بالی ندارم
ای خدا وقت مناجاته و حالی ندارم
یه ساله ، نه ، عمریه غرق گناهم ای خدا
حالا اومدم که تو بِدی پناهم ای خدا
همه اعضا و جوارحم پر از معصیته
همه لحظه های زندگیم اسیر غفلته
دیگه شوقی برای ذکر و دعاها ندارم
با تو نیمه های شب یه لحظه نجوا ندارم
ندارم تُ همه عمرم یه نشون بندگی
ندارن به غیر دل مردگی و شرمندگی
گفتی که موقع آشتی کنونه من اومدم
حالا که گفتی خودت بیا ، دیگه نکن ردم
می دونم تو خیلی خیلی ای خدا مهربونی
من یه #یا_علی میگم دیگه منو نمی رونی
........محمد_مبشری.........
غزل مناجاتی
غرق سیئات
کمتراگر زخارم ،یاواسع المغفره
برتو امید وارم ،یا واسع المغفره
درمانده وفقیرم، درنفس خوداسیرم
بنگربه حال زارم ،یاواسع المغفره
درظلمت گناهان ،گردیده ام هراسان
شدتیره روزگارم، یاواسع المغفره
غفارهرذنوبی ، پوشنده ی عیوبی
آگه تویی زکارم،یاواسع المغفره
گربنده ای بدم من، شرمنده آمدم من
باجرم بي شمارم ،یاواسع المغفره
هم طاعتی ندارم ، هم فرصتی ندارم
چون ابر اشکبارم ،یاواسع المغفره
من غرق سیئاتم، تا ندهی نجاتم
اسیر این حصارم ،یاواسع المغفره
گرچه حیا نکردم ،برتو وفا نکردم
شرمنده ام زکارم ،یاواسع المغفره
غیرازتوکس ندارم، فریادرس ندارم
تویی امید ویارم ،یاواسع المغفره
شادان دل ازمحن کن ،رحمی به حال من کن
گرمستحق نارم ، یاواسع المغفره
رفته زدست ،صبرم، گریه کنم به قبرم
نالم به شام تارم، یاواسع المغفره
تا بردل «وفایی» ، بخشی تو روشنایی
شدهمه شب شعارم، یاواسع المغفره
.........سید_هاشم_وفایی .........
شب ششم ارک
رمضان المبارک ۱۳۹۷
بسم رب الحسین
ادامه دعای ابوحمزه امام سجاد
روضه عمه سادات و برادر شهیدش
دوشنبه سحر ۱ خرداد بهشت ۹۷
وقت استغفار حال زار را از من مگیر
حس و حال گریه ی بسیار را از من مگیر
چند قطره اشک مانده از همه دارائی ام
بس عنایت کن همین مقدار را از من مگیر
من همین یک ماه را در خواب غفلت نیستم
بعد از این هم چشم شب بیدار را از من مگیر
با وجود معصیت بر توبه هایم دلخوشم
یا غفور این حال استغفار را از من مگیر
جرم کمتر می شود با اعتراف بر گناه
یا اله الموذنبین اقرار را از من مگیر
بهر درمان دلم گاهی به تو سر میزنم
ای طبیب اصلا دل بیمار را از من مگیر
روز محشر بر دهانم مهر خاموشی مزن
در قیامت فرصت گفتار را از من مگیر
هر که را خواهی بگیر از من ولی جان علی
اهل بیت حیدر کرار را از من مگیر
حب حیدر شاخص تشخیص حق از باطل است
راه را گم میکنم معیار را از من مگیر
هفته ای یکبار هیئت میروم در طول سال
تا قیامت هفته ای یکبار را از من مگیر
کاری از ن بر نمی آید به جز سینه زدن
التماست میکنم این کا را از من مگیر
#مناجات_با_خدا
#رمضان
#شب_هفتم
هفتمین شب یادِ تشنگیِ محشر میکنم
سختیِ آن روز را امروز باور میکنم
گریهام از قبر و تنهایی و وحشت کردن است
تا زمان باقی است پس گریه مکرر میکنم
نامهی اعمال من خالی است از صدق و وفا
لاجَرَم این ماه را به روزهها سر میکنم
وحشتِ روز قیامت خندههایم را گرفت
هر سحر میآیم و این دیده را تر میکنم
غرقِ عصیانم، ولی با لطفِ بی پایانِ تو
در میانِ روضهها خود را مطهر میکنم
گر چه رویم از گناهانم سیاه و تیره شد
یک حسین میگویم عالم را معطر میکنم
تشنگی این روزها من را به روضه وصل کرد
هفتمین شب گریه بر حلقومِ اصغر میکنم
.........رضا_باقریان........
روزی اشک
این توبه را اگر نپذیری کجا روم
دست مرا اگر تو نگیری کجا روم
گر نگذری ز روی سیاه جوانیم
موی سپید بر سر پیری کجا روم
محتاج توست بند به بند وجودمن
با این همه بساط فقیری کجا روم
روزی اشک اگر ندهی میکشی مرا
لب تشنه در هوای کویری کجا روم
من را بخر که بنده شاه جهان شوم
جز کربلا برای اسیری کجا روم
جانم بگیر و عاشقی ام را زمن نگیر
عشق حسین را که بگیری کجا روم
..........موسی علیمرادی ..........
عرض ارادت محضر ولی عصر(عج)
.......سیدتقی سیفی........
می روم بر در هر خانه تو را می جویم
گشته ام باهمه بیگانه تورا می جویم
عشق تو راحت جانْ نام تو باشد غزلم
مقصد از مسجد و میخانه تورا می جویم
بوَد اسکندر اگر در طلب آب حیات
من به مینا و به پیمانه تورا می جویم
گاه چون شمع شب افروز به خلوتکده ای
می کنم ناله ی مستانه تورا می جویم
گاه در آتش هجران تو پر می سوزم
می کنم جلوه چو پروانه تورا می جویم
شبنم از خون جگر بر رخ گُل می بارم
میزنم بوسه به ریحانه تورا می جویم
با غم طعنه هر زاغ و زغن می سازم
گشته ام شهره به دیوانه تو را می جویم
همه دنیا طلبان در طلب سیم و زرند
من به جای زر و دردانه تورا می جویم
«#سیفی ام»دم همه دم باب تولای تو را
می نهم چهره ذلیلانه تو را می جویم
رمضانیه
........حاج غلامرضا سازگار..........
عمری گنه کردم، نیاوردی به رویم
نگذاشتی حتی بریزد آبرویم
چشمی بده کز خجلت عفوت بگریم
اشکی بده تا نامi خود را بشویم
از بس که توبه کردم و توبه شکستم
دارم خجالت تا که باز العفو گویم
این اشک خجلت را که میریزد ز چشمم
کردم بهانه تا رضایت را بجویم
من از تو روگرداندم از غفلت، ولی تو
در باز کردی از ره رحمت به رویم
ای وای از آن روزی که عمرم بر سرآید
فریاد از آندم که اجل آید به سویم
با این همه جرم و گنه از تو عجب نیست
لطفی کنی تا مرگ را چون گل ببویم
لب بستم از خجلت ولی «العفو العفو»
پیوسته برمیخیزد از هر تار مویم
امشب به جای آنکه روگردانی از من
بگشای چشمی از ره رحمت به سویم
تو در پی آنی که «#میثم» را ببخشی
من آرزو دارم تو باشی آرزویم
هدایت شده از علی جمالو
مناجات با خدا-از زبان خدا
اگر به بندگی ارشاد میکنیم تو را
اشارهای است که آزاد میکنیم تو را
تو با شکستگی پا قدم به راه گذار
که ما به جاذبه امداد میکنیم تو را
درین محیط، چو قصر حباب اگر صد بار
خراب میشوی، آباد میکنیم تو را
ز مرگ تلخ به ما بدگمان مشو زنهار
که از طلسم غم آزاد میکنیم تو را
فرامشی ز فراموشی تو میخیزد
اگر تو یاد کنی، یاد میکنیم تو را
اگر تو برگ علایق ز خود بیفشانی
بهار عالم ایجاد میکنیم تو را
مساز رو ترش از گوشمال ما صائب
که ما به تربیت استاد میکنیم تو را
...........صائب تبریزی..............
هدایت شده از علی جمالو
مناجات با خدا-از زبان خدا
چه بهتر است ببخشم به لطف و احسانم
چگونـه جسـم ضعیـف تو را بسـوزانم؟
اگـر تـو خالـق خـود را خـدا نمـیدانی
منم خـدا و تـو را عبـد خویش میدانم
شـرار قهـر مرا آب بحـر، کـافی نیست
مگـر ز اشک تـو آبی بـر آن بیفشـانم
تو غافلـی و مـرا لحظـهای نمیخوانی
بیا منم که تو را سوی خویش میخوانم
هـزار بـار شـدم از تـو خشمگیـن امّـا
تـو کیستـی کـه ز تـو انتقـام بستانم؟
به عزتم قسم اگر سـوی مـن بیـایی باز
تو را ز لطف در آغـوش خویش بنشانم
ز بس که اشک تو را دوست دارم، از رحمت
بلا دهم کـه تـو را لحظـهای بگریانم
هـزار بـار گنـه کـردهای بیـا یکبار
بگـو: الـه مـن العفـو مـن پشیمانم
ز سالها گنهت بگذرم به یک العفو
ببخشم و به تو ثابت کنم که رحمانم
اگـر چـه از همه آلودهتر بوَد «میثم»
به ذات اقـدسم او را ز در نمـیرانم
...........استاد سازگار.............
هدایت شده از علی جمالو
مناجات با خدا
ای خدا عبد سیه رو و گنهکار منم
آن که بر جُرم و گنه می کند اقرار منم
آن طبیبی که شفا بخش دل ماست توئی
آن که از درد گناهان شده بیمار منم
بر سر خوان تو خوبان همه جمعند، ولی
بندۀ بد منم و عبد گنهکار منم
جان خوبانِ درِ خویش عذابم نکنی
گر چه بر آتش نار تو سزاوار منم
گر که پرسد کرمت کیست که در می کوبد؟
گویم آلوده ترین بندۀ دادار، منم
هاتفی گفت چه کس مشتری عفو خداست
من خجلت زده گفتم که خریدار منم
آن که عمرش همه آسان به تباهی بگذشت
وآن که کارش شده در پیش تو دشوار منم
آن که از فرط سیه رویی خود، بار دگر
متوسل شده بر عترت اطهار منم
به گُل روی حسین تو «وفائی» می گفت
آن که از خار گنه می کشد آزار منم
..........سید هاشم وفایی.............
هدایت شده از علی جمالو
مناجات با خدا
فعل مرا دیدی ولی چیزی نگفتی
بنده همان بنده، خدا مثل همیشه
از ما توسل از تو لطف و دست گیری
آقا همان آقا، گدا مثل همیشه
ممنون از اینکه دست ما را رو نکردی
مثل همیشه باز هم ستار بودی
چه خوب شد در معصیت مرگم نیامد
ممنون از این که باز با ما یار بودی
با این گناهانی که من انجام دادم
باور نمی کردم که دستم را بگیری
تو آن قدر لطف و کرامتْ پیشه ای که
روزی هزاران بار توبه می پذیری
جا مانده بودم تو مرا این جا رساندی
من خواب بودم تو مرا بیدار کردی
وقتی سحر های مناجاتت نبودم
آن شب به جای من، تو استغفار کردی
آن قدر خوبیِ مرا گفتی به مردم
آن قدر که حتی خودم هم باورم شد
آه ای کرامت پیشه دیدی آخر کار
این مهربانی های تو دردسرم شد
هر چند از دست خودم دل گیرم اما
احساس دلتنگی در این شب ها نکردم
سوگند بر سجادۀ خانوم رقیه
من مهربان تر از خودت پیدا نکردم
در را به روی ما گنه کاران نبندید
ما هم دلی داریم گر چه رو سیاهیم
گفتند این جا بارِ عصیان می پذیرند
دیدیم بیش از عالمی غرق گناهیم
.........علی اکبر لطیفیان...........