eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس.
114 دنبال‌کننده
11 عکس
0 ویدیو
19 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اصلا این ماه عجب حال و هوایی دارد رمضان در دلِ خود کرب و بلایی دارد ! کامِ خشکیده ولب های ترَک خورده ی ما در تبِ روضه ی تو شور و نوایی دارد ! پای سجّاده ی اِحیا و مناجات و سحر جز ولای تو دلِ ما چه دعایی دارد ؟ بار ها عهد شکستیم و تو با ما ماندی چه کسی جز تو چنین مهر و وفایی دارد ؟ مال و جان؟ همسر و فرزند؟ قبول است آقا کربلایی شدنِ ما چه بهایی دارد ؟ دست می گیرد و دل می برد و می بخشد این حسین کسیت که این گونه عطایی دارد ؟ دلمان لک زده یک بار زیارت برویم دلِ غمدیده ی ما نیز خدایی دارد ! با لبِ تشنه و در گرمی ظهرِ رمضان بردنِ نامِ تو آقا چه صفایی دارد
مناجات آنکه از فرط گنه ناله کند زار کجاست؟ آنکه ز اغیار برد شکوه بر یار کجاست باز ماه رمضان آمد و بر بام فلک می‌زند بانگ منادی که گنه کار کجاست سفره رنگین و خدا چشم به راه من و توست تاکه معلوم شود طالب دیدار کجاست بار عام است خدا را به ضیافت بشتاب تا نگویی که در رحمت دادار کجاست مرغ شب نیمه شب دیده به ره می‌گوید سوز دل ساز بود دیده بیدار کجاست ماه رحمت بود‌ای ابر خطاپوش ببار تا نگویند که آن وعده ایثار کجاست حق به کان کرمش طرفه متاعی دارد در و دیوار زند داد خریدار کجاست آن خدایی که رحیم است و کریم است و غفور گوید‌ای سوته‌دلان عاشق دلدار کجاست من ژولیده به آوای جلی می‌گویم آنکه با توبه ستاند سپر نار کجاست .........ژولیده_نیشابوری.........
مرثیه عاشورایی مرحوم میرزا حبیب الله شیرازی ( حکیم قاآنی )......... بارد چه؟ خون! که؟ دیده! چسان؟ روز و شب! چرا؟ از غم! کدام غم؟ غم سلطان اولیا نامش که بد؟ حسین! ز نژاد که از علی مامش که بود؟ فاطمه جدش که مصطفی! چون شد؟ شهید شد! به کجا؟ دشت ماریه کی عاشر محرم، پنهان نه برملا شب کشته شد؟ نه روز چه هنگام وقت ظهر شد از گلو بریده سرش؟ نی نی از قفا سیراب کشته شد؟ نه! کس آبش نداد؟ داد! که شمر از چه چشمه ز سرچشمهٔ فنا مظلوم شد شهید؟ بلی جرم داشت؟ نه کارش چه بد؟ هدایت یارش که بد؟ خدا این ظلم را که کرد؟ یزید! این یزید کیست زاولاد هند ، از چه کس از نطفهٔ زنا! خود کرد این عمل نه! فرستاد نامه‌ای نزد که نزد زادهٔ مرجانهٔ دغا ابن زیاد زادهٔ مرجانه بد؟ نعم! از گفتهٔ یزید تخلف نکرد؟ لا این نابکار کشت حسین را به دست خویش نه او روانه کرد سپه سوی کربلا میر سپه که بد؟عمرسعد! او برید؟ حلق عزیز فاطمه نه شمر بی‌حیا خنجر برید حنجر او را نکرد شرم کرد از چه پس برید؟ نپذرفت ازو قضا بهر چه بهر آن که شود خلق را شفیع شرط شفاعتش چه بود؟ نوحه و بکا! کس کشته شد هم از پسرانش بلی دو تن دیگر که نه برادر دیگر که اقربا دیگر پسر نداشت چرا داشت آن که بود سجاد چون بد او به غم و رنج مبتلا ماند او به کربلای پدر؟ نی !به شام رفت با عز و احتشام نه ! با ذلت و عنا تنها؟ نه ! با زنان حرم؛ نامشان چه بود؟ زینب سکینه فاطمه کلثوم بینوا بر تن لباس داشت بلی! گرد رهگذار بر سر عمامه داشت بلی !چوب اشقیا بیمار بد؟ بلی چه دوا داشت اشک چشم بعد از دوا غذاش چه بد؟ خون دل غذا کس بود همرهش بلی اطفال بی‌پدر دیگر که بود؟ تب !که نمی گشت ازو جدا از زینب و زنان چه به جا مانده بد؟ دو چیز طوق ستم به گردن و خلخال غم به پا گبر این ستم کند؟ نه! یهود و مجوس؟ نه! هندو؟ نه! بت‌پرست؟ نه! فریاد ازین جفا «» است قایل این شعرها بلی خواهد چه؟ رحمت! ازکه ز حق! کی؟ صف جزا!
شعر در مورد اهل بیت علیهم السلام -(من هرچه دارم از کرام اهل بیت است ) (السلام علیک یااهل بیت النبوه) من هرچه دارم از کرام اهل بیت است گنج دو دنیا زیر گام اهل بیت است زیبا ترین جا کنج بام اهل بیت است صبح و مساء ذکرم سلام اهل بیت است شد هرکسی مجنون اینان جاودان شد از افتخارات زمین و آسمان شد یا شد اباذر یا که مانندِ کیان شد دارد شرف هرکس غلام اهل بیت است از هر لحاظی بنگری تو برترین اند دارای اعجازی عظیم و بی قرین اند تاج سر خلق و عباد الصالحین اند این یک نم از شان مقام اهل بیت است این طایفه یعنی اصلِ تکیه گاهی خیر دو دنیا را دهند با یک نگاهی اینجا گدا دارد مقام پادشاهی این چشمه ای از خیر عام اهل بیت است اینجا به اوج خود رسد هر شور و حالی اهل کرم هستند و این مولی الموالی سائل نرفت از نزدشان با دست خالی!! از بس پر آوازه کرام اهل بیت است هردرد درمان میشود بی شک دراینجا دل غرقِ ایمان میشود بی شک در اینجا محبوب یزدان میشود بی شک در اینجا اوج شفا در بطن نام اهل بیت است آری اجابت میشود قطعا حوائج باید بر آورده شود شرعا حوائج اینجا نماند بر زمین اصلا حوائج این دور از لطف و مرام اهل بیت است ما از روایتهای اینان جان گرفتیم در پیش راهِ حضرت یزدان گرفتیم درس زیاد از هر خطِ قرآن گرفتیم غرق حلاوت بس کلام اهل بیت است اینجا گره در کار معنایی ندارد این خانواده مثل و همتایی ندارد کس مثل اینان فضل و اعطایی ندارد جود و کرم کارمدام اهل بیت است دارد دلی چون گنجِ الماس و عقیقی باشد بنی آدم به معنای حقیقی با آل احمد باشد او در هر طریقی هرکس که مُنعم از طعام اهل بیت است دیدم که روزی عارفی فرزانه میگفت در شان چهارده گل جانانه میگفت از مخزن الاسرار این کاشانه میگفت میگفت سعادت نزد جام اهل بیت است .........رضا_آهی.........
علیه السلام با یا علی، خدا را با اشک چشم خواندم با فاطمه دعا را با اشک چشم خواندم وقت اذان مغرب، چشمم به سفره تا خورد آیات هل اتی را با اشک چشم خواندم دل مرده بودم اما زنده شدم دوباره تا ختم الانبیا را با اشک چشم خواندم دیدم دلم گرفته، ذکر حسن گرفتم با دوست ربنا را با اشک چشم خواندم وقتی در اوج گرما بی تاب و تشنه بودم سالار کربلا را با اشک چشم خواندم فورا مرا خریدند، هربار پنج تن را پنهان و آشکارا با اشک چشم خواندم وقتی دلم شکست و یاد حسین کردم با خویش روضه ها را با اشک چشم خواندم عالم به گریه افتاد، تا شرح غارت آن مظلوم سر جدا را با اشک چشم خواندم حتی کفن نکردند آن پیکر رها را جریان بوریا را با اشک چشم خواندم از غربتش زبانم وقتی به لکنت افتاد باقی ماجرا را با اشک چشم خواندم ........محمد_جواد_شیرازی.........
آن قدر هم خوب دیگر ، مثل رویا نیستیم آن قدر هم ساده و پاک و مصفا نیستیم مثل همت ساده مثل حاج احمد بی ریا آن قدر هم لایق یاری آقا نیستیم در تعارف با تو ماندیم و اگر حرفی زدیم ما ( بیا ) گفتیم اما تو بیا ، ما نیستیم سیزده قرن است چون مرداب ، آب راکدیم مثل طوفان مثل موج آب دریا نیستیم گر چه از این کوچه های ما صفا خالی شده گر چه مثل جبهه ، دیگر پاک و زیبا نیستیم از مسلمانان عالم می رسد اینک ندا آن قدر هم مثل آن ایام تنها نیستیم ما بدیم اما شها ، هستی صدایت می کنند یابن الزهرا العجل ما بی تمنا نیستیم ترسم آیی و نباشم تا ببینم روی تو در سحرگاه فرج هستیم ما یا نیستیم ..........محمد_مبشری..........
تفسیر افتاب الا که مَقدم تو مژده سعادت داشت به خاکبوسی راهت فرشته عادت داشت سلام بر تو که ماه جمادی الاوّل ز جلوه تو به رخ هاله مسرت داشت سلام بر تو که امُّ المصائبت خوانند تویی که غم ز ازل در دلت اقامت داشت سلام بر تو و بر هر زنی که از آغاز به پاس پیروی‌ات، از حجاب زینت داشت تو از همان شجر پاک عصمت آمده‌ای که ریشه در دل قرآن و جان عترت داشت تو دستْ پرور آن مادر گرانقدری که قلب پاک پیمبر به او ارادت داشت تو سر بر آینه سینه‌ای گذاشته‌ای که بوسه‌گاه نبی بود و عطر جنّت داشت تو زیر سایه آن گلبنی بزرگ شدی که هر چه داشت شکوفایی، از نبوّت داشت ندیده دیده تاریخ بانویی چون تو که حق به گردن آزادی و عدالت داشت چه بانویی که پس از دختر رسول الله به هر زنی که تصور کنی شرافت داشت چه بانویی که ز فیض هدایت معصوم مقام و منزلتی هم طراز عصمت داشت چه بانویی که صبوری نمود چون زهرا چه بانویی که به قدر علی شهامت داشت چه بانویی که به بال مجاهدت، پرواز ز دشت ماریه تا اوج بینهایت داشت چه بانویی که به حدّ کمال در همه حال اراده داشت، وفا داشت، عزم و همت داشت چه بانویی که به هنگامه اسارت هم وقار داشت، حیا داشت، شرم و عفت داشت چه بانویی که همه عمر در نیایشِ شب هزار بار ز خود تا خدای، هجرت داشت چه بانویی که به همراه یک مدینه صفا گلاب گریه و یک کربلا مصیبت داشت چه بانویی که به خورشیدِ خون گرفته عشق به قدر وسعت هفت آسمان محبّت داشت دل تو بود پر از شور و اشتیاق حسین که لحظهْ لحظه عمرت ازین حکایت داشت حسین نیز به شایستگی، نثار تو کرد هر آن چه عاطفه و التفات و رأفت داشت نبود حاجت بوسیدنِ گلوی حسین حسین با تو هزاران هزار حجّت داشت حسین از تو جدایی نداشت در هر حال مگر به خاطر انسی که با شهادت داشت چراغ آخرتش باد شاعری که سرود سه بیت ناب که دنیایی از طراوت داشت «نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سیدالشهدا بر جدال، طاقت داشت هوا ز جور مخالف چو نیلگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید بلندْ مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد»(1) ستاره سحر تو که روی خاک افتاد هزار و نهصد و پنجاه و یک جراحت داشت من و مکارم اخلاق زینبی؟ هیهات! کجا برابر خورشید، ذرّه جرأت داشت؟ تو آن یگانه اسیری که در چهل منزل به دوش خسته خود کوهی از رسالت داشت تو آفتاب حقیقت شدی به بزم یزید که سعی بیهده در محو واقعیّت داشت تو خطبه خواندی و برهم زدی اساس ستم ستمگر از سخنت جا به خاک ذلّت داشت تو خطبه خواندی و سوزاندی و مجسّم شد علی، که در سخنش گرمی فصاحت داشت پیام خون و شرف را به شام و کوفه رساند صلای روح نوازت که رنگ محنت داشت به هر بهانه به تفسیر انقلاب نشست کلام روح فزایت که رنج غربت داشت هلال یکشبه ‌ات جلوه کرد از سرِ نی که با تو سوخته دل اشتیاق صحبت داشت پس از زیارت خون سر تو از محمل «» طلوع نمی‌کرد اگر مروّت داشت (1) .......محمد_جواد_غفور_زاده_شفق.......
رباعیات میلاد امام مجتبی کریم ال الله ع در ماه خدا ماه دل آرا آمد آن حسن حسن یوسف زهرا آمد صد حاتم طائی است گدای کویش زیرا که کریم آل طاها آمد از لطف خدا جلوه سرمد آمد اندر صدف آن؛ گوهر احمد آمد آن حجت دومین و سوم سالار آئینه پر نور محمد آمد آمد به جهان حسن خدای سرمد آن مظهر جود و کرم ذات احد در نیمه ماه روزه از لطف خدا میلاد حسن سبط پیمبر آمد سرود اول به سبک طلائی کریم ال الله قدم زد بدنیا سبط رسوالله امام مجتبی مبارک مبارک مبارک مبارک 2 کشته پر ستاره آسمان ولا زمین از مقدمش گردیده پرضیا خانه ی علی و فاطمه با صفا شده از لطف حق تعالی مبارک مبارک مبارک مبارک مبارک2 مدینه گرفته جلوه ی دیگری فاطمه به دامن گرفته پسری به دریای محبت آمده گوهری شده شادان رسول خدا مبارک مبارک مبارک مبارک مبارک2 تهنیت آمده کریم الله گل باغ خلقت همدم ثارالله اولین نو گل علی ولی الله میلاد حسن مجتبی مبارک مبارک مبارک مبارک مبارک2 بود خالی جای امام و شهدا به میلادحسن امام کریمان مبارک مبارک برهمه عاشقان بر رهبر فرزانه ی ما مبارک سرود دوم سبک: گل بریزد نقل بپاشید نقل بپا شیدآسمان وگل بریزیددر چمن شد هویدا گل رخ روی دل آرای حسن نیمه ماه صیام و ماه زهرا اومده نور چشمان علی و شاه بطها اومده تهنیت بر مهدیست موسم هم عهدیست جشن و شادی شد بپا و غم بپایان اومده چون حسن فرزند زهرا نور یزدان اومده پرده برداری شد از یوسف دوباره در جهان یوسف زهرا کجا و یوسف کنعانیان تهنیت بر مهدیست موسم هم عهدیست آسمان در هلهله و در زمین شور و شعف چون قدم زد مجتبی در خانه شاه نجف نغمه خوان قمری و بلبل در نوا گردیده است گلشن دین از قدومش با صفا گردیده است تهنیت بر مهدیست موسم هم عهدیست آن کریم آل طاها مقدمش مبارک است معنی آیات حق در سوره تبارک است اولین فرزند زهرا و امیرالمومنین نوه و داده ی ختم النبی المرسلین تهنیت بر مهدیست موسم هم عهدیست مجتبی در مجتبائی ای امام ممتحن توکریم ابن کریمی در دو عالم یا حسن بر گدایان سر کویت نظر کن از کرم من فدای قبر تو گردم امام بی حرم تهنیت بر مهدیست موسم هم عهدیست ما همه یاد شهیدان و امام امتیم حافظ دین خدا و حامی ولایتیم لعن و نفرین تمام خلق و بر آل سعود داعشی وهابی و تکفیری و آل یهود تهنیت بر مهدیست موسم هم عهدیست .....غلامرضامحمودنژاد(ناطق)صلوات.....
هدایت شده از علی جمالو
اشعار میلاد امام حسن مجتبی
💠 اشعار میلاد 💠 امام حسن مجتبی علیه السلام افتخارم همه این است گدای شکرُلِلَّه که من زیر لوای آنچه دارم همه از یاریِ و است آبرویی است که دارای ولای بانیِ نهضت والای است من هم از لطف حسین است که پای حسنم سَرور و سید و سالار بهشت گفت: من پیرو بی چون و چرای نام زیبای ذکر الله است حرف جانم افتاد فدای گفت اکرم به خداوند قسم همة عالم عقباست برای بی سپاه است ولی لشگر او هست پدرش گفت که فدای می توان از دو لب کرار شنید انبیایند مسلمان عطای عهد او گرچه شکستند ، خدا فرموده: من خودم ضامن هر عهد و وفای مادرش فرمود غریب است پس بگریید و بگیرید عزای به غریبیِ هرکه بگرید ، به یقین به شفاعت برسد روز جزای این همه خیمه و تکیه که دارد یک بسازید برای
هدایت شده از علی جمالو
امام حسن مجتبی(ع)-ولادت نیمۀ ماه خدا دل به دلِ ما گره خورد لب ما با لبۀ جام طهورا گره خورد چه بجا بود از اول که پس از نامِ حسن این کرم با لقب حضرت مولا گره خورد خورد پیوند میان دل ما با کرمش یک گره  ده گره کم بود که صدها گره خورد از زمانی که شدم عاشقشان حس کردم که دگر زندگی قطره به دریا گره خورد از سرِ شُکر ، دو رکعت به خدا جا دارد که به عشق علوی طالعِ ماها گره خورد آسمان محو زمین شد چو نگاهِ حسنش به نگاه علی و حضرت زهرا گره خورد پسر حضرت زهراست که آقای من است بنگریدش که ز هر بُعد ، حسن در حسن است آمد و کرد دعا بال و پرم شکل گرفت با همین آمدنش بود کرم شکل گرفت تپش قلب گرفتم به تمنای رخش اشک شوق است که در چشم ترم شکل گرفت چند بیتی ز جمالش به لبم نازل شد اینچنین بود که ذوق و هنرم شکل گرفت هر زمانی که به لب نام حسن آوردم صد بهشت است که در دور و برم شکل گرفت پسر ارشد زهرا که به دنیا آمد بر لب فاطمه لفظ پسرم شکل گرفت حرمش گر چه که خاکیست صفایی دارد هست از حرمت او هرچه حرم شکل گرفت ما دلی عاشق و شیدای بقیعش داریم قصد آبادی و احیای بقیعش داریم قد و بالای تو تأثیر ز طوبی دارد آسمان گر به تو تعظیم کند جا دارد بیخودی نیست که مشهور به صاحب کرمی طول و عرضِ کرمت وسعت دریا دارد ماه دارد به بغل ، ماه در این ماهِ خدا یا در آغوش تو را حضرت زهرا دارد وجنات و سکناتت همه از روز نخست اثری از علیِ عالیِ اعلا دارد پسر فاطمه ضرب المثلِ حجب و حیاست سر به زیر است ولی پرچمِ بالا دارد باب حاجاتِ ابالفضل ، حسن بوده و هست بس که در دادنِ حاجت یدِ طولا دارد نه که ماه رمضان دل به رخِ ماهش بست که خدا دل به نگاهِ رخِ دلخواهش بست یوسف اهل کسا ماه شب تار علیست تا قیامت همه جا گرمیِ بازار علیست مثل پروانه علی دورِ حسن می گردید به گمانم که حسن نقطۀ پرگار علیست همه در قائلۀ جنگ جمل فهمیدند برق شمشیر حسن قدرت پیکار علیست هم علی تا به ابد حیدر کرارِ خداست هم حسن تا به ابد حیدر کرارِ علیست مثل عباس که گردیده علمدار حسین این حسن بود که در جنگ علمدار علیست بوسه از لعلِ لبش وقت غروبِ رمضان سرِ سفره ، رطبِ لحظۀ افطار علیست باید از خوبیِ او رفت و ز حیدر پرسید رفت و آوازه اش از مالکِ اشتر پرسید این دو خط شعر به مدح تو که تصنیف نشد شأنِ یک مویِ تو سوگند که تألیف نشد واژه در شأن تو در دست ندارم هرگز ورنه این یک دو سه خط از تو ، که تعریف نشد همگان در صفِ اوصاف تو الکن بودند این دوجمله ز جمال تو که توصیف نشد ! به خداوند قسم اوج لطافت هستی که فضا بی تو و بی نامِ تو تلطیف نشد دشمنت خواست که تحریف کند اما نه ... هر چه کردند کراماتِ تو تحریف نشد جای دارد که به آقاییِ تو سجده کنیم گرچه این حرفِ دلم بوده و تکلیف نشد با وضو نام تو بردن زِ اصول ادب است نام زیبای تو بردن به خدا مستحب است غزل و قطعه مکرر به تو کردند سلام قلم و جوهر و دفتر به تو کردند سلام تا خدا کرده سلامت به خدا نیست عجیب عرشیان مثل خدا گر به تو کردند سلام مطمئنم گل زهرا که به قصد قربت یک به یک هر چه پیمبر به تو کردند سلام بی نظیری به خدا چیست از این بالاتر زهرهء اطهر و حیدر به تو کردند سلام علمایی چو صدوق و قُمی و شیخِ مفید وسطِ خطبه و منبر به تو کردند سلام تو ولی نعمت عباس و حسینی ، حسنی بارها این دو برادر به تو کردند سلام جلوهء عرش خدا چهرهء تابندهء توست نام تو حق والانصاف برازندهء توست  ...........مهدی مقیمی.............