eitaa logo
انقلابی‌نویس
1.3هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
55 فایل
اینـجا انـقلابـی نویـس مـینویـسد از مـسائل کـلان سیاسـی تا اجتمـاعی بعـد از حـدود یـک سـال
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد‌از‌نماز‌میایم‌دوره‌هم‌برا‌ارباب‌نوکری‌کنیم. یادی‌کنیم...
انقلابی‌نویس
بعد‌از‌نماز‌میایم‌دوره‌هم‌برا‌ارباب‌نوکری‌کنیم. یادی‌کنیم...
رفقا‌میبینید‌ک‌ما‌تبادل‌نمیکنیم‌این‌شبا. انتظار‌میره‌رفقای‌عاشقتون‌رو‌دعوت‌کنید🌱
با نام حسین سینه زدن معراجیست اربـاب بـرای نـوکـر خـود نـاجـیسـت هر کس که به کـربـلا مـشـرف بشود در مملـکت حضـرت زهرا حاجیست 💔
750.3K
به‌‌نام‌خدای‌یه‌دختر‌خانومِ‌کوچولو🙂♥️ همون‌خدایی‌که‌دختر‌خانومِ‌کوچولویِ‌ داستانِ‌ما‌وقتی‌دلش‌میگرفت‌صداش‌میکرد:) رفقا‌بینِ‌شما‌کسی‌هست‌ابجی‌داشته‌باشه؟ ابجی‌کوچیک‌ها!مثلا‌حدود‌سه‌چهارسال‌. یاحالا‌ابجی‌ن‌کلا‌تو فامیل‌آشنا‌دیدیشون؟ البته‌تو‌کانال‌پدرِ‌دختر‌۴ساله‌داریم‌ امیدوارم‌امشب‌اذیتشون‌نکنم☘ دیدی‌این‌دختر‌کوچولو‌هارو‌که‌چادر‌سر‌میکنن چه‌قدر‌ناز‌و‌دلبرن؟ دستاشونو‌دیدی‌چی‌کوچیکه☺ یه‌‌پَشه‌نیش‌بزنه‌اینارو‌زودی‌دوان‌دوان میپرن‌بغل‌باباییشون‌یا‌میرن‌پیشه مامان.‌..😊 خب‌دیگه‌اهلِ‌دل‌میدونن‌میخوام‌چی‌بگم:( الکی‌کِشش‌نمیدم‌ولی‌والله‌همه‌حرفام‌ یهویی‌هست.ینی‌خوده‌دخترِ‌ کوپولویِ‌داستان‌رو‌صدا‌زدم‌ گفتم‌این‌دستا‌باتو. صفحه‌کلیدمون‌وقفه‌شما🙃 ادامه‌پستِ‌بعدی
انقلابی‌نویس
به‌‌نام‌خدای‌یه‌دختر‌خانومِ‌کوچولو🙂♥️ همون‌خدایی‌که‌دختر‌خانومِ‌کوچولویِ‌ داستانِ‌ما‌وقتی‌دلش‌میگرفت
یکی از روضه خوان ها میگه،شب پنجم صفر پیرهن سیاه تنم کردم برم هیئت،یه دختر پنج، شش ساله مریض حال داشتم،گفت: بابا کجا میری؟ گفتم:دارم میرم هیئت
انقلابی‌نویس
یکی از روضه خوان ها میگه،شب پنجم صفر پیرهن سیاه تنم کردم برم هیئت،یه دختر پنج، شش ساله مریض حال داشت
گفت: مگه الان چه خبره؟ گفتم:شهادت حضرت رقیه است، گفت: بابا رقیه کیه🙂؟ گفتم:دختر امام حسینه، گفت:بابا چند سالشه؟ گفتم: هم سن خودته، گفت: بابا منم با خودت میبری؟ ،گفتم: نه عزیزم تو مریضی،استراحت کن،حالت بهتر بشه
انقلابی‌نویس
گفت: مگه الان چه خبره؟ گفتم:شهادت حضرت رقیه است، گفت: بابا رقیه کیه🙂؟ گفتم:دختر امام حسینه، گفت:ب
گفت: بابا حالا که من رو نمیبری با خودت،بهش میگی بیاد کنارم؟ با خودم گفتم: حالا من چی توضیح بدم به این بچه، گفتم: نه،نمیتونه بیاد، گفت: چرا بابا؟ گفتم: اونم مریضه،چرا بابا؟ چی شده؟ گفتم: بابا پاهاش درد میکنه.🙃💔
انقلابی‌نویس
گفت: بابا حالا که من رو نمیبری با خودت،بهش میگی بیاد کنارم؟ با خودم گفتم: حالا من چی توضیح بدم به
گفت بابا:چرا پاهاش درد میکنه؟ گفتم:رو خارهای بیابون دویده، گفت: بابا چرا رو خارهای بیابون دویده؟ مگه کفش پاش نبوده؟ گفتم نه کفش نداشته،کفشاشو غارت کردن، کفشاشو دزدیده بودند. 😔
انقلابی‌نویس
گفت بابا:چرا پاهاش درد میکنه؟ گفتم:رو خارهای بیابون دویده، گفت: بابا چرا رو خارهای بیابون دویده؟ م
گفتم : دخترم میذاری من برم،بیچاره ام کردی تو؟ گفت:آره برو. من خداحافظی کردم، دم در دوباره گفت: بابا،یه سئوال دیگه، سئوالش من رو بیچاره کرد، نشستم دم در شروع کردم به گریه کردن:) گفت:بابا کفشاشو غارت کردن، چرا باباش بغلش نمیکرد، بابا من اون روز کفشم گم شده بود تو بغلم کردی بابا، چرا باباش بغلش نکرد.🙃💔 هعی
انقلابی‌نویس
گفتم : دخترم میذاری من برم،بیچاره ام کردی تو؟ گفت:آره برو. من خداحافظی کردم، دم در دوباره گفت: بابا
حالا‌ که تا اینجا خوندی بزا بگم بی بی چیمگفت :) تو راه میگفت کاش شمر منو اینقدر رو خار نکشونه 🙂 آخه عموم رو نیزه ها نگرونه نزن من و حالم بده خودم میام هولم نده :)))💔💔💔
انقلابی‌نویس
حالا‌ که تا اینجا خوندی بزا بگم بی بی چیمگفت :) تو راه میگفت کاش شمر منو اینقدر رو خار نکشونه 🙂 آخه
می گن این خانم سه ساله زهرای کربلا بوده، اینقدر گریه کرد، این گریه قیامتی به پا کرد، آخه از مادرش یاد گرفته، امشب شب ناله است، شب زمزمه است، نییت کردی حرفای سردر اورم رو بخونی پس دل بده رفیق اومدی اینجا برا کسی گریه کنی یاده کسی باشی، که هیچکی به اندازه ی این خانم، واسه حسین گریه نکرده😔
انقلابی‌نویس
می گن این خانم سه ساله زهرای کربلا بوده، اینقدر گریه کرد، این گریه قیامتی به پا کرد، آخه از مادرش یا
اونایی که می گن بسه چقدر گریه می کنید، دیدید بعضی ها می گن دوباره محرم اومد، این ها گریه هاشون شروع شد،خسته نشدید، هرسال گریه می کنید،ما گریه مون رو از رقیه بلدیم،🙂 آخه می گن این دختر اینقدر گریه کرد،تا آخرش به آقاش رسید،به امامش رسید،😭 ماهم اینقدر گریه می کنیم،ایشاءالله یه روز آقامون بیاد،امشب خیلی ها براشون شب عاشوراست.اره همه چی گریه نیست ولی شروع ماجرامونه :)
انقلابی‌نویس
اونایی که می گن بسه چقدر گریه می کنید، دیدید بعضی ها می گن دوباره محرم اومد، این ها گریه هاشون شروع
بریم در خونه ی این خانم سه ساله، گریه ای که خانم رقیه کرد، گریه ی ضعف نبود،گریه،گریه ای بود که همه بفهمند،ظالم کیه، ظلم کیه،گریه کرد که برو ببین الان اثری از دارالاماره، اثری از کاخ یزید نیست، فقط برو ببین تو این شهر برا خانم چه حرمی درست کردن، چقدر جلال داره😊💔
انقلابی‌نویس
توی دنیا بی بابا زنده بودن جا نداره الهی نباشه دختری که بابا نداره😞🖤
یه‌کمی‌از‌شبه‌عاشورا‌بگمو‌بیشتر ازین سرتون رو درد نیارم.نصفه شب بود عمه جانمون زینب از پشت خیمه ها صدایی میشنوه.میره بیرون میبینه حسینشه🙂♥️ میبینه داداشش رو زانو نشسته و رو زمین دست میکشه میگه چیه داداش ؟ دنباله چیزی میگردی؟
انقلابی‌نویس
یه‌کمی‌از‌شبه‌عاشورا‌بگمو‌بیشتر ازین سرتون رو درد نیارم.نصفه شب بود عمه جانمون زینب از پشت خیمه ها ص
ارباب میگه زینب جان دارم خار های اطرافه خیمه رو پیدا میکنم.اینا نباید این اطراف باشن فکر کنم گرفتی🙂👌💔
انقلابی‌نویس
ارباب میگه زینب جان دارم خار های اطرافه خیمه رو پیدا میکنم.اینا نباید این اطراف باشن فکر کنم گرفتی🙂
چرا داداش ینی چی؟ فردا رقیَم میخواد این اطراف دوان دوان از دسته حرومیا فرار کنه پاهاش زخمی میشه اخه 😭
451K
زمین‌خوردی‌زمین‌خوردم :)