✅*یازده نکته درباره بـــــــــصــــــــیــــــــرت*
#بصیرت سواد نیست، #بینش است.
1⃣ بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی ممکن است همسرِ پیامبر، در برابرِ راهِ پیامبر ایستاده باشد؛
2⃣ بصیرت؛ یعنی اینکه نگاهت به «شخصیت»ها نباشد؛ بلکه همواره به « شاخص »ها چشم بدوزی؛ پس ملاک حق حقیقت است نه شخصیت
3⃣بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی حتی مسجد، میتواند «مسجد ضِرار» باشد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را خراب کند و به زباله دانیِ شهر تبدیل نماید؛
4⃣ بصیرت؛ یعنی اینکه قرآنِ روی نیزه تو را از قرآنِ ناطق، منحرف نکند؛
5⃣ بصیرت؛ یعنی اینکه بتوانی شترِ همسرِ رسول خدا را «پی» کنی و همزمان، حرمت حریم رسول الله (صلی الله علیه و آله) را نگه داری؛
6⃣ بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی جانباز صفین (شمر) میتواند قاتل حسین (علیه السلام) در کربلا باشد؛
7⃣ بصیرت؛ یعنی اینکه بدانی در جنگ با فتنه نمیتوانی آغازگر باشی اما تا ضربه نهایی، نباید از پا بنشینی
8⃣ بصیرت؛ یعنی اینکه نگذاری فتنهگران، شیرت را بدوشند یا بر پشتت سوار شوند
9⃣ بصیرت؛ یعنی اینکه «مالک اشتر»ها را به تندروی و «ابوموسی اشعری»ها را به اعتدال نشناسی؛
🔟 بصیرت; یعنی اینکه بدانی «معاویه»ها، به سست عنصرهای سپاهِ امیرالمومنین (علیه السلام) " دل بستهاند ؛
1⃣1⃣ بصیرت یعنی اینکه بدانی تاریخ,تکرارمیشود؛ نه با جزئیاتش؛ بلکه با خطوط کلیاش.
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌹بارها از همہ جا و #همہ ڪس رانده 🌱شدم این تو بودی ڪہ مرا باز #پناهم دادی
🌹این همہ #قلب تورا با گنهم خون
🌱ڪردم بازتا آمدم از راه، تو راهم دادی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ #تصویری
📝 وصیت مهم پیامبر (ص)
👤 حجتالاسلام #نظری_منفرد
▪️ ویژه شهادت #پیامبر_اکرم
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
نام حسین سینه زنان را یکی یکی
با گریه گرد کرببلا جمع میکند
نزدیک شصت روز خودش سفره پهن کرد
این سفره را امام رضا جمع میکند
باور کنید امام رضا هم در این دو ماه
لحظه به لحظه روضه گرفته ست در حرم
گاهی میان سینه زنان دم گرفته و
گاهی میان گریه کنان میزند قدم
از بعد اربعین که برای یکی دو روز
کرببلا و مشهدمان جا بجا شده ست
جامانده های قافله ی روز اربعین
مشهد برای چند شبی کربلا شده ست
آنقدر این امام رئوف ست در سفر
یک ذکر یا حسین فقط توشه میشود
این چند روزه از سر مهمان نوازی اش
حتی ضریح هم خود ِ شش گوشه میشود
در گوشه گوشه ی حرمش کربلا بپاست
باب الجواد سینه زنان یاد اکبرند
شش ماهه ای فلج که دخیل ضریح اوست
یک خانواده دست به دامان اصغرند
حالا خود ِ امام رضا روضه خوان شده
میخواند از تنی که پر از رد پا شده
یابن شبیب هم دو سه خط گریه میکند
صحن عتیق صحنه ی کرببلا شده
یک لحظه دید امام رضا دسته دسته اسب
با نعل تازه وارد گودال میشود
می دید پیش چشم پر از اشک بچه ها
بابای پاره پاره تنی چال میشود
حالا رسیده بود به خنجر به حنجری
با ضربه های آخر او استخوان شکست
وقتی رسید صحنه به سرهای روی نی
دیدند زائران سر سلطانشان شکست