#داستان
#آموزشی
فردی پیش بهلول آمد و گفت: راهی بگو ڪه گناه ڪمتر کنم.
بهلول گفت: بدان وقتی گناه میڪنی، یا نمیبینی ڪه خدا تو را میبیند، پس ڪافری.
یا میبینی ڪه تو را میبیند و گناه میڪنی، پس او را نشناختهای و او را نزد خود حقیر و ڪوچڪ میشماری.
پس بدان شهادت به اللهاڪبر، زمانی واقعی است ڪه گناه نمیڪنی. چون ڪسی ڪه خدا را بزرگ ببیند نزد بزرگ مؤدب مینشیند و دست از پا خطا نمیڪند.
🐠🐠🐠🐠🐠🐠🐠🐠🐠🐠
@Lady_monazam
🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿
#داستان
#مابههمربطداریم
🐭 موشي در خانهی صاحب مزرعه، تله موشی ديد.
به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد 📣
همه گفتند: تله موش؟
مشکل توست به ما ربطي ندارد ...!
ماری 🐍دمش در تله موش گیر کرد و زن مزرعه دار را که آنجا بود گزيد.
و آنها مرغ را کشتند 🐔 و سپس از آن مرغ، براي زن مزرعه دار سوپ درست کردند و گوسفند را براي عيادت کنندگان از زن مزرعه دار، سر بريدند.🐑
زن مزرعه دار زنده نماند و مرد.🤦♂️
گاو را هم برای مراسم ترحيم کشتند.🐂
« و در اين مدت موش از سوراخ ديوار نگاه مي کرد و به مشکلي که به ديگران ربط نداشت فکر می کرد ...»😄✌️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠#داستان بسیار شنیدنی و عجیب
👈عواملی دست به دست هم دادند تا دعای یک مادر بزرگ مستجاب شود.
#خواندنی
کانال #داستان و #طنز حال خوش,
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92