#تبلیغ این نیست که تو شهر ، میون جمعیتِ فوق مذهبی بشینی و سخنرانی و وعظ کنی ! تبلیغ اینه که بیای تو جایی که آب و نت هم به زور گیر میاد و بخوای با جمعیتِ نسبتا زیادِ بچه شیعه هایی که شاید تو کل عمرشون یکی دو بار آخوند دیدن حرف بزنی و دین رو یادشون بدی ..🙃 راضی ام از این سختی .. پ.ن مناطق محرومِ جنوب کرمان @sarbaz_khane

‌ آدم اگه قانع باشه ، خوشی هاش زیاده . چون دنبال چیز خفنی برا شاد شدن نیست .. و دنیا پر از بهانه های کوچیک ، برای شاد شدن است ... 🙃 ‌

نزدیک های ظهر به بندر عباس رسیدیم... ماشین ها بیرون منتظر بودند،از قضا راننده ما هم آدمی خوش مشرب و با صفا بود، کلی خوش و بش کردیم... از جاده های پیچ در پیچ و تنگ و باریک به سمت کرمان، شهرستان قلعه گنج روانه شدیم چه صحنه‌های زیبای بود،کوه‌های بزرگ که اگر نوک قله را نگاه می‌کردیم از پشت می افتادیم... یک پل جذاب هم در مسیر بود،پلی که دو کوه را به هم وصل کرده بود،تازه پل هم پیچ داشت، که باید روی پل می پیچیدی... بعد به یک تونل رسیدیم،علت اینکه سرعت از ۲۰ تا بیشتر نمی‌شد، شاید یک طرفه‌ بودن جاده بود... در همین یک طرفه بودن جاده،ماشین های که به اصطلاح شوتی می‌گویند:میگ میگ کنان می گذشتند. که برخی هایشان واقعا با جون خودشان بازی می‌کردند..... اکثر این ها کسانی هستند که ادعایشان می شود وطن دوستند! آقای وطن دوست،ذخایر مملکت را خارج کردند،ضد وطن نیست؟! آخرین تابلوی که در میسر یادم هست نوشته بود قلعه گنج ۱۵۵تا... خلاصه ما به روستای چاه‌رضا رسیدم اینجا قصد مانده زیادی نداشتیم،ناهاری خوردیم و جایزه ها و غیر را ترتیب دادیم. این جا عجیب دلگیر است! نمی‌دانم،چرا؟! شاید با مردم که حرف می‌زنم دلگیری‌ام بیشتر می‌شود... نور،فقط جایی که هستی وجود دارد نه این طرف و نه حتی اون طرف تر... حتی یک تیر برق هم در روستا ندارد،مگر اینکه خودشون برقی وصل کرده باشند... واقعا مردمی باصفا و ساده‌ای دارد آرام،آرام و مظلوم.... اما بی بضاعت... بنظرتون الان مشغول چه هستیم؟! پیدا کردن زره‌ای اینترنت تا با دیگران ارتباط برقرار کنیم. رفتن به مدارس برای من از رفت به مسجد شاید مهم تر باشد! نمی‌دانم،حس درستی است یا نه؟!ولی به هر حال فعلا که این حس را دارم.... کم کم آماده می شویم تا این روستا را هم ترک کنیم....! #سفر_نامهٔ_کرمان #محمد‌ابراهیم

‌ عاشقی !

‌ #شهید شدن رو نذارید هدفتون ! هدف ما باید خدمت به اسلام باشه ؛ آبیاری درخت اسلام باشه .. هر وقت دیگه آبی برای ریختن پایِ شجره ی طیبه ی اسلام نداشتیم ، با خون خودمون اون رو آب یاری کنیم ... خداوند پاداش اینچنین باغبانی کردن را ، رسیدنِ به خودِ خودش تعیین کرده .

‌ اگه میتونی دستشو بگیری ، بگیر ! کمکش کن ! اگه نمیتونی ، براش دعا کن .. نشه که بهش سر کوفت بزنی ! حتی تو دلت! اگر دیدی به بقیه داره آسیب میزنه ، دستشو قطع کن ! ‌

‌ ای خدا نامم تو مجنون کرده ای ! بهر یک لیلی دلم خون کرده ای ... ‌

پیام مقاومت ! پ.ن دیروز یازدهم آذر ماه سالروز شهادت ، حجت الاسلام ، میرزا کوچک خان جنگلی بود .. @sarbaz_khane

💎راهکاری برای رهایی از غم و اندوه 🔻امام صادق عليه‌السلام: ما يَمنَعُ اَحَدَكُم اِذا دَخَل عَلَيهِ غَمٌّ مِن غُمُومِ الدُّنيا اَن يَتَوَضَّاَ ثُمَّ يَدخُلَ مَسجِدَهُ وَ يَركَعَ رَكعَتَينِ فَيَدعُوَ اللّه فيهِما؟ اَما سَمِعتَ اللّه يَقُولُ: «و َاستَعينوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ»؟ 💡چه چيز مانع می‌شود كه هرگاه بر يكى از شما غم‌واندوه دنيايى رسيد، وضو بگيرد و به سجده‌گاه خود رود و دو ركعت نماز گزارد و در آن دعا كند؟ مگر نشنيده‌اى كه خداوند مى‌فرمايد: «از #صبر و #نماز مدد بگيريد»؟ 📚 وسائل‌الشیعه، ج ۸، ص ۱۳۸

‌ طلبه و روحانی از قدیم الایام عزّت‌نفس داشتند، به خاطر قناعتشان. شما تا موقعی که قانع باشید عزیز هستید. به مجردی که قناعت را بچه‌های انسان از آدم بگیرند، همسر انسان قناعت را از آدم بگیرد، دشمن هم عزّت را از انسان گرفته است. آن وقت انسان از طریق زن و بچهٔ خودش دور می‌خورد. دوستان قناعت را می‌گیرند و دشمن هم عزّت را می‌گیرد. مرحوم آیت الله حائری شیرازی ‌

‌ از چندش ترین افراد ، آدم های بی حیا هستند . ‌

‌ حافظا علم و ادب ورز که در مجلس او هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود. ‌

رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُوا ... ممتحنه/۵ خدایا، ما رو درس عبرت دیگران قرار نده! پ.ن خیلی ترسناکه نه ؟ بهش فکر کن @sarbaz_khane

؛

‌ درس ادیب اگر بود ، زمزمه ی مَحبتی جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را ‌

‌ صدای مادری کم رنگ شده ... ‌

‌ اگر وفا میکرد ، فاطمه ، که همه ی دنیایِ علی بود میماند .. ‌

‌ کوثر ... حجت‌الاسلام عالی #فاطمیه‍ @sarbaz_khane

اینکه اتفاقات خونه تا یک حدی بیرون خونه گفته شه طبیعیه؛ مثلا میخوایم بریم سر یک قراری، نمیشه...میگیم ببخشید پدرم مریض شد، باید می‌بردمش مطب

اما کم پیش میاد بگیم دیشب جلو خونمون دعوا شد، یکی زد تو گوش بابام، بابام چنان خورد زمین که نشد بلند شه

یه حس عجیبیه انگاری نمیخوای اون اتفاق بد رو با گفتنش تکرار کنی برای خودت از اونور، نمیخوای بابات بشکنه جلو چشم بقیه

حالا اگر حرف مادر بشه که قضیه خیلی فرق داره

فرض کنین مثلا یه پسر بچه غیرتی بیاد بگه دیشب نامحرم به مادرم نگاه کرد...

حالا فرض کن حال امام صادق علیه السلام رو... ببین چطور این قضیه رو تعریف کردن

فَدَعَا بِكِتَابٍ فَكَتَبَهُ لَهَا بِرَدِّ فَدَكَ فَقَالَ فَخَرَجَتْ وَ الْكِتَابُ مَعَهَا ابوبکر نامه‌ای بدین مضمون برای فاطمه سلام الله علیها نوشت که فدک را به او باز می‌گرداند، فاطمه سلام الله علیها در حالی که نامه را به همراه داشت، بیرون رفت