🏴 حسینیهٔیکسرباز ؛
ترجمه : شمر بن ذى الجوشن و سِنان بن اَنَس ، در آخرين لحظه هاى زندگى حسين عليه السلام كه ديگر رمقى
"ذبح" یعنی گلو را بریدن و پاره کردن .
"حَز" دو معنا دارد:
الف. قطعه و لم یفصل : چیزی را قطع کنی ولی جدا نشود
ب. قطع کردن چیزی با ضربات متناوب و پشت سر هم ولی نامنظم
"جز" یعنی چیزی را یکدفعه- دفعتا- و یکباره از ریشه کندن.
🏴 حسینیهٔیکسرباز ؛
"ذبح" یعنی گلو را بریدن و پاره کردن . "حَز" دو معنا دارد: الف. قطعه و لم یفصل : چیزی را قطع کنی ولی
مرحله دوم جدا شدن سر :
نَزَلَ فَحَزَّ رَأسَهُ بَعدَ أن ذَبَحَهُ .
ضَرَبَهُ بِسَيفِهِ اثنَتَي عَشرَةَ ضَربَةً ،
ثُمَّ حَزَّ رَأسَهُ.
سنان لعنه الله از اسب پیاده شد و جلو رفت و عمل " حز " توسط او صورت گرفت پس از آنکه عمل " ذبح " توسط شمر صورت گرفته بود.
۱۲ ضربه پیاپی و نامنظم بر گردن حسين عليه السلام فرود آورد و سر را قطع کرد اما کامل جدا نشد - فقط به یک استخوان بند بود -
مرحله سوم جدا شدن سر:
فَنَزَلَ وجَزَّ رَأسَهُ
خولی لعنه الله از اسب بسرعت پیاده شد و عمل "جز" را انجام داد یعنی بسرعت سر را کند.
و اینگونه بود که سر جدا شد..
یه همچین ساعاتی هست که دارن آقای
ما رو به قتل میرسونن ...
فرقة بالسیوف ... فرقة بالخشب ...
🏴 حسینیهٔیکسرباز ؛
با نعل تازه حُرمت دیرینهای شکست ناحیهی مقدسهی سینهای شکست
رزازّی ، یعنی پوستِ برنج کندن ، وقتی
برنج را برداشت میکنند ، یک لایه ی تیره
و قهوه ای دارد ، برای اینکه آن لایه برداشته
شود ، روی آن را با آسیاب یا هر وسیله
دیگری میکوبند تا این لایه از آن جدا شده
و سفیدی برنج معلوم شود .
در کربلا ، سیدالشهدا را رزازّی کردند ،
آنقدر با اسب بر این بدن مطهر رفت و آمد
کردند که سفیدی استخوان های مولای
ما نمایان شد ...
ای تکه پاره و ای بی کفن ، حسین ..
تو این ساعات ، یه پسر بچه ی نونهال ،
به اسم عبدالله ابن حسن ، دستش رو
از دست عمه رها کرده و به سمت عمو
دوان دوان میره ...
والله لا افارقُ عَمي ...
خدا لعنت کنه اون شخصی که با ضربه
شمشیر ، دست عبدالله رو به پوست
آویزان کرد ...
🏴 حسینیهٔیکسرباز ؛
___
سر بسته بگویم :
آنقدر شمر اذیت و آزار کرد ، که عمر سعد
خشمگین شد و به سنان ابن انس امر کرد
#حسین را راحت کن !💔
هدایت شده از نگارخانہےمن !
برای آنان حکایاتی نقل کردهاند ، که مشهور
ترین آن داستان ها ،درباره ی مردی است
عرب ، که از مصیبت و داغ دیدگی اعضای
خانواده اش ، ریش سپید گشت !
اما کمتر از چند ساعت بعد از آنان ، شَیب
خویش را خضاب کرد. به خونِ گردن خود !
آری ، داستانی است که در ناحیه ی مقدسه
نقل کرده اند. از زبانِ فرزندِ همان مرد ..
آنجا که میفرماید :
أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ
🏴 حسینیهٔیکسرباز ؛
برای آنان حکایاتی نقل کردهاند ، که مشهور ترین آن داستان ها ،درباره ی مردی است عرب ، که از مصیبت و
جَلَسَ عَلى صَدرِ الحُسَينِ عليه السلام ، و قَبَضَ عَلى لِحيَتِهِ ، و هَمَّ بِقَتلِه ...
نشست و محاسن مبارک حضرت رو چنج زد
و شروع کرد به ذبح ...
بسم الله الرحمن الرحیم ...