شرمنده روضه میخونم ...
وقتی پشت درب بود حضرت ، درب رو آتش زدند ...
در نیم سوخته بود. میخِ کُلون در بیرون آمده بود. در کتاب فرائد السمطین ، نقل میشود ک : ( ضرب عمر علی الباب رفسا) با شدت به در لگد زد. این لگد باعث دو چیز شد.
۱ فرو رفتن میخ به سینه حضرت زهرا
۲ سقط شدن جنین حضرت محسن علیه السلام.
وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها افتادند ، نقل هست ک : ( و سقط الباب علیها ) درب روی حضرت افتاد و آن جماعت با فشار دادن به در ، باعث شکسته شدن کمر صدیقه کبری سلام الله علیها شدند .
ادامه دارد ان شاء الله💔
#داستان_غم
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
شرمنده روضه میخونم ... وقتی پشت درب بود حضرت ، درب رو آتش زدند ... در نیم سوخته بود. میخِ کُلون در
در این حال به خانه ایشان حمله بردند و دستان امیر المومنین علیه السلام را بستند و برای بیعت اجباری به مسجد بردند .
در اینجا حضرت زهرا شال کمر امیر المومنین را محکم گرفتند، و مانع بردن حضرت امیر شدند ک آنجا قنفذ با پهنای شمشیر و غلاف آن به دست و بازوی حضرت زدند و دستشان شکست و با شکسته شدن دست حضرت ، توانستند حضرت صدیقه را از ایشان جدا کردند .
ادامه دارد ان شاء الله💔
#داستان_غم
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
در این حال به خانه ایشان حمله بردند و دستان امیر المومنین علیه السلام را بستند و برای بیعت اجباری به
بعد از اینکه امیر المومنین علیه الصلوات را با سر برهنه ( بدون عمامه بردن ، نشان از توهین در عرب است ) به مسجد بردند ، حضرت زهرا سلام الله علیها با همان حالت زخمی به مسجد رفت .
مشاهده کرد ک شمشیر از غلاف در آورده اند و بالای سر امیر المومنین گرفته اند . حضرت تحمل نکرده و فریاد زدند ک یا شمشیر را بردارید یا اینکه نفرینتان میکنم . در این حین باد های تندی وزیدن گرفت و طبق اقوال ستون های مسجد لرزیدند . ابوبکر ک صحنه را خطر ناک دید ، به امیر المومنین گفت : برو و فاطمه سلام الله علیها را به خانه ببر . در این حین حضرت امیر ، فاطمه زهرا سلام الله علیها را به خانه بردند و پرده ای به جای درب سوخته زدند و بیعت هم نکردند .
ادامه دارد ان شاء الله💔
#داستان_غم
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
بعد از اینکه امیر المومنین علیه الصلوات را با سر برهنه ( بدون عمامه بردن ، نشان از توهین در عرب است
حضرت با حال مجروح به خانه رفتند اما ساکت ننشستند!
خانه ی امیر المومنین علیه السلام در کنار مسجد بود. حضرت زهرا که در خانه بودند گریه میکردند و صدای گریه های ایشان را بقیه هم میشنیدند.
از هم میپرسیدند که چ شده و ...؟ و برایشان جریان غصب خلافت تکرار میشد و این کابوس رهایشان نمیکرد!
جماعتی به امیر المومنین علیه السلام گفتند که : گریه ی زهرا سلام الله علیها باعث آزار بقیه است لذا حضرت زهرا دست حسنین و زینبین علیهم السلام را گرفته و به بقیع میرفتند و زنان مدینه دور ایشان جمع میشدند و گریه میکردند ...
زنان مدینه هم به سر زنش شوهرانشان میپرداختن که حق علی را غصب کردند و شما هیچ کاری نکردید ...
کم کم نزدیک بود خلافت جعلی شان به باد رود که آن دو نفر تصمیم گرفتند برای اینکه حکومتشان لباس پاک بودن بپوشد بروند و از زهرای مرضیه سلام الله علیها عذر خواهی کنند....
ادامه دارد ان شاء الله💔
#داستان_غم
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
حضرت با حال مجروح به خانه رفتند اما ساکت ننشستند! خانه ی امیر المومنین علیه السلام در کنار مسجد بود.
هنگامی که رفتند، امیر المومنین علیه السلام فرمود که : زهرا اجازه دیدار نمیدهد.
چندین بار تکرار شد. بخاطر این کار ، در بین مردم این جا افتاد که علی نمیگذارد!!
تا تقصیر ها را گردن امیر المومنین علیه السلام انداختند، حضرت زهرا سلام الله علیها اذن دیدار دادند.
اولین و دومین غاصب ولایت، خطاب به فاطمه زهرا سلام الله علیها گفتند ک : اشتباه کردیم و ما را ببخش!. طبیعتاً هنگام دیدار ، زنان مدینه هم تعدادی حضور داشتند و شاهد ماجرا بودند، حضرت زهرا خطاب به آن دو فرمود : آیا از پدرم رسول الله صلوات الله علیه و آله و سلم نشنیدید که فرمود: ان الله لیغضب لغضب الفاطمه؟ گفتند شنیدیم. فرمود: والله از شما دو نفر راضی نیستم. در این هنگام ایشان رو پوش را روی سرشان کشیدند و روی برگرداند.و دیگر روی به سمت آنان نکردند...
زنان مدینه اخبار را شوهرانشان و برادرانشان و بقیه زنان رساندند که ( فاطمه زهرا از دو غاصب راضی نیستند و در نتیجه خدا راضی نیست ...) و کار برای غاصبان ، از پیش سخت تر شد ...
ادامه دارد ان شاء الله💔
#داستان_غم