eitaa logo
حریم‌خصوصےیک‌سرباز 🌿
1.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
640 ویدیو
55 فایل
طلبه ها انسان هایی هستند ، مثل سایر خلائق ؛ اما با زندگیِ نسبتا ساده تر . . . و البته ! هیجان انگیز تر ✨ یه چایی در خدمت باشیم ☕ حاویِ : منبر های دو دقیقه ای نگارخانهٔ من (یه مشت عکس) : @negar_khane_man حجرهٔ من (راه ارتباط + اصلِ مطالب) : @hajehabib
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتم ای دوست! همین هفته قرارِ من و تو مرگ هم طعنه زد و گفت که : ان‌ شا الله
حریم‌خصوصےیک‌سرباز 🌿
آنانی که از ترس گرما می‌ترسند برن کربلا خوب گوش کنند
روز قیامت از زائران ابی عبدالله علیه السلام میپرسند چرا رفتید زیارت حسین علیه السلام؟! همه یکصدا میگن دوسش داشتیم ... سید الشهدا علیه السلام وارد میشود و ندا می آید بروید به سمت حسین ... ما کاری با شما نداریم ...
حریم‌خصوصےیک‌سرباز 🌿
__
الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ ۖ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ ۚ أُولَٰئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ ۖ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ
حریم‌خصوصےیک‌سرباز 🌿
__
توی این دوره و زمانه که معلوم نیست اون شخصی که میخای بری خاستگاریش ، یا شخصی که میخاد بیاد برات خاستگاری ،با کسی ارتباط داشته ، نداشته ، آدم خوبی هست ، نیست ، و ... خودت را باید پاک کنی تا به مصداق آیه ی قرآن یک زوجی شبیه خودت گیرت بیاید ... .
یه پسر خیلی خوش‌تیپ، اهل کار، باایمان و به قول معروف همه چیز تموم رفته خواستگاری دختره ولی چون اسمش اصغر بوده جواب رد شنیده فانتزی‌ها جوری شده آدما به خاطر اسم به اون همه خوبی پشت می‌کنن محمد حسن روحانی
شمر_فهمید_که_انگار_علمدارت_نیست،،چه_عجولانه_به_گودال_سرازیر_شده_.m4a
1.47M
امان از دل زینب...💔 نیمه شب خواهرم از خواب میپره میگه از روی سینه برادرم بلند شو
"انصاف در گرفتن اجرت" شیخ در گرفتن اجرت برای کار خیاطی، بسیار با انصاف بود... به اندازه‌ای که سوزن می‌زد و به اندازه کاری که می‌کرد مزد می‌گرفت. به هیچ‌وجه حاضر نبود بیش از کار خود از مشتری چیزی دریافت کند. یکی از روحانیون نقل می‌کند که عبا و قبا و لباده‌ای را بردم و به جناب شیخ دادم بدوزد، گفتم چقدر بدهم؟ گفت: دو روز کار می‌برد، چهل تومان. روزی که رفتم لباسها را بگیرم گفت: اجرتش بیست تومان می‌شود.! گفتم: فرموده بودید چهل تومان؟ گفت: فکر کردم دو روز کار می‌برد ولی یک روز کار برد. در حدیث است که امام علی (ع) فرمود: الانصاف افضل الفضائل "انصاف برترین فضیلت‌ها است" شیخ رجبعلی خیاط
هدایت شده از فرزند انقلاب | رسانه
رفقا سلام خسته نباشید عزاداریاتون قبول ،گفتم که در این اوج فتنه چند کار کنیم یک کارمون تقوا ،تقوا خودمون رو زیاد کنیم با دعا و نماز و زیارت حضرات معصوم اولین کار ما دعا، همه عزیزان رو دعوت میکنم به زیارت آل یاسین به مدت چهل روز به نیت فرج و به نیت سالم در اومدن از فتنه جدید دشمن و به نیت خریدن عمر برای ولی ما حکیم ما مقام معظم رهبری هر کسی که آماده هست در این کاروان همراه ما باشه یک آمادگی در آیدی زیر اعلام کنه که تاریخ رو بگم و شروع کنیم و انشالله در آخرت ما ثوابی بنویسن 👇 ✅@rezavavsary313 ⭕️: اگر در این فضای مجازی که واقعا خطرناک هست خطرناک تر از جنگ سخت است باید خودمون رو تقویت کنیم هم با بیانات مقام معظم رهبری و کسانی که در محور ایشان قدم زدن و فکرشون فکر رهبر است و اینکه باید نکته مورد توجه باشه بصیرت در این دنیا که فقط با همین توسلات است که به دست می‌آوریم و غیر این بدست نمی‌آید که از خطرات دور بشیم، نشیم مشکل اسلام و انقلاب با همین بی بصیرتی ما رو نابود میکنن و بعد نابودی اسلام صدرصد هست 💻📱https://eitaa.com/rezavavsary
حریم‌خصوصےیک‌سرباز 🌿
__
دیروز با نوجوانان مسجد محلمون رفته بودم استخر. رنج سنیشون از ۱۱ سال بود تا تقریبا ۱۳_۱۴. اولش که ما رو با ریش و یه لباس آخوندی دیده بودن ، انتظار داشتن یه برخورد خشک داشته باشیم و مثلا آروم پامونو بذاریم تو آب و براشون احکام بگیم :/ اما خب. ن من اهل این خشک بازی ها ام ، ن در همچین مواقعی میتوانم آرامش خودم را حفظ کنم.🤦‍♂ شما خودتان حساب کنید یه مشت فسقلی جلو چشت باشن ، چطور میشه ننداختشون تو آب ؟؟؟! بندگان خدا یکی دو تاشان ما را با لباس طلبگی دیده بودند ، وقتی ما را در لباس شنا دیدند کمی چشمانشان به حالت تعجب گرد شد.😳 عه؟! این حاج اقاس؟؟؟؟ خلاصه که یه چند نفری را مانند مرغ دست و پا گرفتیم و در آب پر تاب کردیم و چند نفر دیگر را هم با حالات خطرناک هل دادیم ( خدا رحم کرد). کم کم یخ بچه ها آب شد و با من راحت بودند. داشتم با خودم مرور میکردم که ای کاش خیلی از طلبه ها و مبلغین ، به جای آنکه خودشان را در مسجد حبس کنند ، می آمدند و یکم با نوجوانان ارتباط برقرار میکردند. قطعا این نوجوان وقتی ۲۰_۳۰ سالش شد ، دیگر از روحانیت و مذهب و دین تنفر ندارد ، دیگر این طلبه را منبع انرژی و آرامش می‌بیند! یکی از اصلی ترین علت های دوری مردم از مذهب و این جور چیزا ، دور بودن جامعه ی روحانیت از مردم است!
تو هاشمیه دوتا ماشین باهم تصادف کردن،راننده ها پیاده شدن خندیدن و روبوسی کردن،داشتم به دوستم میگفتم این بالا شهریا واقعا باکلاسن اگر پایین بود همو جر میدادن :)) پلیس اومد تست الکل گرفت جفتشونو برد :)))))))
شهر زیبای من
حریم‌خصوصےیک‌سرباز 🌿
__
یه جایی از یکی از شهدا شنیدم ک گفت: تفکر در زندگی شهید، شهید ساز است! بنده پیرو این حرف عرض میکنم ک : عمل به اعمال نیک شهید ، شهید ساز است.
در شب جمعه شهدا را یاد کنید تا پیش سید الشهدا شما را یاد کنند ‌.
بسم الله الرحمن الرحیم به فضل خدا بعد از بیش از ۵۳۰ روز توفیق پیدا کردم راهی سرزمین طوس شوم. از هفته ها قبل انتظار این را کشیدم که چ زمانی بشود ۱۵ مرداد که راهی زیارت حضرت علی ابن موسی کاظم علیه السلام شوم. روز اول مرداد بود که از ساعت ۶ صبح ، آماده درب آژانس های مسافرتی بودیم. دیشبش ساعت ۴ خوابیده بودیم. چون تا ساعت چهار درب آژانس های مسافرتی ناممان را مینوشتیم و نوبت می‌گرفتیم. هر چ پرسیدیم و گشتیم ، برای ۱۵ مرداد پیدا نکردیم و بالاجبار برای ۱۹ مرداد بلیط پیدا شد. خلاصه ک تسلیم سرنوشت شدیم .... . ساعت حرکت ، ۵/۵ عصر بود. همه در مسجد جمع شده بودند ، بعد از توصیه های پایانی ، سوار مینی بوس شدیم و راهی راه آهن شدیم. به اندیمشک ک رسیدیم، در سالن انتظار به انتظار نشستیم. قطار یه چند دقیقه ای دیر آمد ، دیگر حوصله مان سر رفته بود. من و محمد حسین به محل مسافرگیری قطار ها رفتیم. به محمد حسین گفتم که از دستت ناراحتم ...💔 بخاطر فلان دلیل. او هم گفت ببخشید و معذرت میخواهم و ... هم را بغل کردیم. شانه های محمد حسین خپل بود و نتوانستم گاز نگیرم ... . همانطور که محمد حسین داشت از درد گزش من می‌پیچید ، آن طرف محمد مهدی از ما عکس می‌گرفت‌ ، در فاصله کوتاه زمانی ، محمد جواد که از لحاظ وزن ، یک سوم من بود خیز برداشت و روی کول بنده و محمد حسین پرید ( عکسش را چند دقیقه بعد دیدم 🤦‍♂). قطار آمد و هر کداممان در کوپه ی خودش رفت. ما مسوول دو سه تا دبیرستانی بودیم. و آنان هم بشدت ذوق داشتند که با حاج آقا آمده اند ( انگار بلانسبت به الاخ، تیتاب داده اند.). در قطار سوالاتی میپرسیدند که خب از گفتنش معذورم😂ولی به اطلاعاتشان افزوده شد. نزدیک نیمه شب که میشد، احوالاتم کم کم بد تر میشد ، اما خب ... به زور ساعت ۱ و نیم خوابیدیم. وقت اذان با کمی سردرد و عاجز بودن بلند شدیم و راهی صلاة سحر شدیم. ساعت حوالی ۷ و نیم بود که بغل دستی ام صدایم کرد و گفت : شیخ پاشو صبحونه بزنیم. عرض کردم چی داری گلم ؟ گفت کالباس. گفتم باشه چون اصرار می‌کنی در خوردنش کمکت میکنم🤝 همین بیست دقیقه پیش یکی از بچه های کوپه ی آنوری آمد و گفت : حاج آقا رئیس واگن کارت داره‌. گفتم با من !؟!😳 گفت آره ، بهش گفتیم تو از سنگ و جواهرات سر در میاری. و با صدای یا شَیخِ یک مرد غریبه به خودم آمدم . آن لحظه ذکر لبم این بود : دهنت سرویس ... دهنت سرویس ... دهنت سرویس ... . آن بنده خدا سوالش را پرسید و رفت. و همکنون منتظر رسیدن به تهرانم ... .
السلام علی عبد الصالح مطیع لله و رسوله ... یادتان هستیم شهر ری _ حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
هدایت شده از "جوجـہ طلبـہ اعـظـم"
نجف نشینی علامه ها به من فهماند خدا شناس نشد کس، مگر کنار علی :)
تو روضه پسر بچه گریه‌ش نمی‌گرفت، انگشتاشو زد به زبونش بعد کشید رو چشماش :))
▪️انّ الانسانَ لَفي خُسر... مثلاً چشم‌های تو را نبینم و بميرم، مهدی جان!