☑️#خاطرات_اسرا
ماه محرم سال ۶۹ برادران اردوگاه ۱۲ تکریت با شور و حال بسیاری شروع به زمینه سازی برای انجام مراسم عزاداری سالار شهیدان، #امام_حسین (ع) و یاران با وفایش کردند.
اشعار حاج منصور را با مکافات و دردسرهای فراوان جمع آوری کردیم و چند قطعه ای از آن را حفظ کردیم تا در میان محفل عزاداران حسینی فضای آسایشگاه را عطرآگین کنیم.
در آن عزاداری بی سابقه چشمان آزادگان غریب بر غربت امام حسین (ع) می گریستند 😭 و فریاد «حسین منی، انا من حسین» و «حسین جان» که از اعماق وجود بسیجی ها بر می خواست در تمام آسایشگاه ها شنیده می شد.
شب های محرم آن سال از جمله شب های فراموش نشدنی است.
نوحه ها و مرثیه هایی که ما خوانده بودیم زبانزد نگهبانان عراقی شد 😇 تا حدی که یکی از آنها هنگام ورود به حمایه، غافل از آنکه فرمانده اردوگاه در آنجا نشسته است با صدای بلند فریاد «یا حسین یا حسین نورعینی یا حسین» را سر می دهد.
فرمانده اردوگاه نیز بسیار خشمگین 👿 و غضبناک شده و دستور توبیخ و ۶ ماه اضافه خدمت وی را صادر می کند.
🌀 به روایت: فرزاد دلبریان
https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani
✅#خاطرات_اسرا 🌙#ماه_رمضان
روزه گرفتن جُرم سنگینی بود
🌀 به روایت: آزاده سرافراز، سردار حاج مرتضی باقری
بچه ها غذای ظهر را در یک پلاستیک جمع کرده، چهار گوشه آن را گره زده و زیـر پيراهن خود پنهان می کردند تا زمان افطار مخفيانه استفاده شود.
اگر موقع تفتیش از کسی غذا می گرفتند او را شکنجه می دادند.
آن غذای سرد ظهر با غذای مختصری که احیانا در شب می دادند را بچه ها به عنوان افطار می خوردند و تا افطار روز بعد به همین ترتیب می گذشت.
خدا شاهد است امروز که سالها از اسارت می گذرد به هنگام افطار همه نوع خوراکی با بهترین کیفیت در سفره هایمان یافت می شود ولی لذت افطار دوران اسارت را ندارد.
به نظر من آن غذا غذای بهشتی بود و ما هنگام افطار واقعا حضور خدا را احساس می کردیم.
https://eitaa.com/sarbazan_sardar_soleymani