eitaa logo
مدافعان حرم
35هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
44 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/bs5.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید 🕊🌹 الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🔴@sarbazanzeynab🔴
مجید بربری 🌹 شهید مدافع حرم مجید قربانخانی 🌟🌟 شهریور نود و چهار بود،عروسی شهرستان دعوت بودیم.مجید عروسی های شهرستان رو،هرطور بود شرکت میکرد.می گفت:((زشته،برا ما زحمت کشیدن و غذا تهیه کردن و کارت دادن.))از طرفی عروسی ها و رسم و رسومات شهرستان رو دوست داشت.آقا افضل گفت: _قید این یه عروسی رو بزنید.من نمیتونم چندساعت پشت فرمون بشینم. مجید دست بردار نبود. _افضل اشکال نداره!من خودم رانندگی میکنم،فقط بریم. هرطور بود باباش رو راضی کرد و راه افتادیم.هروقت که حرف ازدواج پیش می اومد،همش میگفت:((من دو تا عروسی میگیرم !یکی تو تهران،یکی هم شهرستان.عروسی تهرانم رو،فقط دوهزار نفر بی دعوت میان!حالا حساب کنید با دعوتی ها چقدرم میشن. رو این حساب یه عروسی هم،برا مهمون های شهرستانی مون میگیرم)). ما رسم داریم داماد توی عروسی،میوه پرتاب کنه بالا سر جمعیت و جوونهای مجرد،واسه گرفتنش باهم رقابت می کنن.بزرگترها میگن،اونی که زودتر میوه رو تو هوا گرفته،ازدواج به زودی روزیش میشه.مجید توی همین عروسی،اناری رو که داماد انداخته بود بالا،گرفت.موقع تماشای این صحنه،خیلی ذوق کردم و تا مدتی توی خیالم،مجید رو تو لباس دامادی میدیدم. سال نودو چهار بود.حرف سوریه رفتن مجید،کم کم به گوش میخورد،اما باورم نمی‌شد. یه گهواره ای بود که نمیدونم توی حرم سوریه،متبرکش کرده بودن یا کربلا.هرکی میخواست روضه بگیره،مجید گهواره رو براش می برد.روزهای آخر بود...،دلم نمی خواست لحظه ای از مجید جدا بشم.فکر می کردم اگه جلو چشمم نباشه،میذاره میره.یه روز بچه های خونه ی خودمون،با اصرار منو به روضه یکی از اقوام بردند.اون روز گهواره رو برده بودن اونجا.خانمهای روضه،تبرکا چیزهایی توی گهواره می ذاشتند و آخر مراسم،بین جمعیت پخش می کردند.به محض این که وارد خونه شدم و کفش هام رو جلوی در اتاق درآوردم،صاحب خونه اومد پیش من و یه تفنگ مشقی گذاشت توی دستم: _مریم جون شرمنده!از وسایل توی گهواره ،همین یه تفنگ مونده. تا تفنگ را به دستم داد،یهوو دلم ریخت.حال خودم رو هیچ نمی دونستم؛اشکهام خود به خود سرازیر شدند.گفتم:این تفنگ برام یه نشونه است.مجید من حتما میره سوریه،و حتم دارم شهید هم میشه! زندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴
📚چهل روز انتظار زندگی داستانی شهید مدافع حرم محمد احمدی جوان 🌸🌱این کتاب حکایت مردی است از دیار رئیسعلی دلواری، مردی به زلالی دریا و به صبوری و تنومندی نخل‌های جنوب؛ او اولین نخل تناور بوشهر است که به پای بانوی دمشق افتاد. یک تکاور حرفه‌ای که چهل روز مجروحیتش انتظاری شد برای پرواز. ۹۰.۰۰۰ تومان ۲۷۲ صفحه 📲برای ثبت سفارش 👇 @rahil125 🔴@sarbazanzeynab🔴
📨 ماه رجب از اوقات دعا (دعا نمودن و خواندن ادعیه) مى باشد و حتى در زمان جاهليت (قبل از اسلام) به اين مطلب مشهور بوده و مردم آن زمان منتظر اين ماه بوده تا در آن دعا كنند. ✍️ میرزا جواد ملکی تبریزی 🌙حلول ماه پربرکت رجب گرامی باد 🔴@sarbazanzeynab🔴
شهید مدافع حرم " این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... 🔴@sarbazanzeynab🔴
شهید مدافع حرم " این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید مدافع حرم " این شهید عزیز را بیشتر بشناسیم... 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 ❣تلاوت دسته جمعی قرآن کریم هدیه به روح پاک و مطهر همه شهدا برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انشاءالله صفحه۸۴ 🔴@sarbazanzeynab🔴
💬 | متن پیام: سلام ونور خدا بر شما فعالان شهدایی ،خواستم تو کانل تون یادی از شهید مدافع حرم شهید کریمی کنید.درست که میگن شهدا گمنام هستن.ولی دیگر بیشتر از این طاقت گمنامی داداش مرتضی را نداشتم.حلال کنید. ✍️سلام از این شهید بزرگوار مطلب در کانال هست. با این هشتگ جستجو کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 زیارتنامه تصویری شهدا هدیه بروح مطهر شهدا دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم و ... صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🔴@sarbazanzeynab🔴
مجید بربری🌹 شهید مدافع حرم مجید قربانخانی 🌟🌟 روزهای آخر ،با یکی از دوستاش توی سفره خونه بودند و داشتند با هم صحبت می کردند.یک دفعه وسط اختلاطشون ،مجید میره توی یه حال عجیبی و از این رو به اون رو میشه. هرقدر دوستش صداش میزنه،مجید جواب نمیده،عین مرده!به حدی میرسه که دوستش،هول میکنه و می افته به گریه.فکر میکنه حتما مجید تموم کرده.بلند میشه یه کاری بکنه،که میبینه مجید تکون می خوره و چشم‌هاش خیس شدن برگشتن. حالش را که پرسیدم،گفت:((میخواستم ببینم اگه رفتم سوریه و شهید شدم،مادرم اومد بالا سر قبرم و صدام کرد،میتونم جوابش رو بدم یا نه؟ببینم اصلا طاقتش رو دارم؟حالا هم میخوام برم یه همچین کاری با مادرم بکنم.)) دوستش میگه:((نه مجید،یه وقت این کار و نکنی،مادرت سکته میکنه.تو که میدونی چقدر به تو وابسته است.))😔 آخر صحبت هام رو ختم میکنم به زیارت های مجید.مجید اولین مشهدی که رفت،تو سن شونزده سالگی با یکی از رفیق هاش بود.یادمه برا زن دایی هاش سوغاتی آورده بود.تعجب کردم که یه نوجوون چطور یاد سوغاتی بوده!سال نودو سه که پیاده رفت کربلا،برای همه سوغاتی آورد. از کارش،چشمام گرد شده بود.پیش خودم گفتم:خدایا!این پسر چطور یاد نصف فامیل بوده،که براشون سوغاتی بیاره.راجع به هدیه میگفت:هدیه ای رو که به کسی میدن،اون حق نداره به دیگری بده.یه پلاک و زنجیر برای من گرفته بود،که من اون رو به دختربزرگم دادم.وقتی فهمید،ناراحت شد و ازم گله کرد.آخرش از دخترم پس گرفتم.مادر مجید دیگر نتوانست حرف بزند.اشک هایش روسری و چادرش را نمناک کرد.از روزهایی که مجید،برای رد گم کردن می گفت:میخوام برم آلمان و از حرم حضرت زینب سر درآورد،نتوانست صحبت کند. نوبت به آقا افضل قربان خانی،پدر مجید رسید که از پسرش بگوید: _مجید معروف شر به ((حرّ شهدای مدافع حرم )).شعر ((پناه حرم داری میری برادرم)) رو خیلی دوست داشت.هروقت اتفاقی براش می افتاد و یه کار درست یا اشتباهی ازش سر میزد،شروع میکرد به سینه زدن و این شعر را می خوند.آخرش هم به ((پناه حرم))معروف شد و اما ماجرای حرّ مدافعان حرم.وقتی اسم حرّ میاد وسط ،ما مردم عادی،از اول زندگیش تا چند روز به عاشورا،هیچ اطلاعی نداریم. فقط می دونیم که چند روز قبلِ عاشورا ،یه خطایی کرد و بعد هم سر به پای امام حسین گذاشت و شهید شد.مجید هم اشتباهات ریز و درشتی داشت که از یه جایی به بعد،خودش از این نوع زندگی کردن خسته شد و تصمیم گرفت که راهش رو عوض کنه و واقعا هم عوض کرد.دوستانی که با مجید سوریه بودند،می گفتند:مجید توی حرم حضرت رقیه کامل متحول شد.اونجا یه ریز اشک می ریخت و به قول معروف،حال خوشی داشت. زندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴
💌سفارش شهید به همسرش 💚شهید مدافع‌حرم روح الله صحرایی 🌼وقتی به آقاروح‌الله اصرار میکردم که چرا توی شهر خودمون(آمل)کار نمیکنی، اینطوری کمتر به مأموریت میری، رفت و آمد هم برات راحتره! 🌼میگفت: خانم، من برای پشتِ میز نشستن وارد سپاه نشدم! نباید به سپاه به عنوان یک شغل نگاه کرد، بلکه وظیفه و تکلیفی روی دوش ماست. سپاه یعنی آماده باش برای سربازی امام زمان(عج)! شهید مدافع حرم🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴
شهید 🕊🌹 🔺شهیددرافغانستان به دنیا آمد تا دیپلم درس خواند. و سپس به ایران آمد و مشغول به کار شد وبه کار سنگ نما پرداخت و با شنیدن خبر مدافعان حرم خود را به خیل این دلاور مردان فاطمیون رساند؛ از خصوصیات بارز این شهید زرنگ و باهوش بودن و یاد گیری سریع بود. 🔺وی در شب قبل از شهادتش خواب شهادتش را می بیند و به دوستانش تعریف میکند، این شهید عزیز در تاریخ ۱۳/۱/۹۵ در خانطومان به شهادت میرسد و در آبسرد دماوند دفن میکنند. 🌸 🔴@sarbazanzeynab🔴
📸 تصویر کمتر دیده شده از شهید🕊🌹 ‌‎ 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴فرارسیدن سالروز مظلومانه دهمین اختر آسمان امامت و ولایت، حضرت امام علی نقی (ع) بر شیعیان تسلیت باد 🏴🏴🏴🏴🏴 🔴@sarbazanzeynab🔴
✅ امام هادی علیه السلام: 🌟 بار خدایا! وعده‌ای را که به اهل بیت (ع) داده‌ای تحقّق بخش و زمین خود را با شمشیر قائم آنان پاک گردان 🌟 و به وسیله او، حدود تعطیل شده و احکام فرو نهاده و تغییر یافته ات را برپا دار 🌟 و به برکت وجود او، دل‌های مرده را زنده ساز و خواسته‌های پراکنده را یک پارچه گردان 🌟 و زنگار ستم را از راه خود بزدای تا اینکه حقّ، با دست او، در زیباترین چهره اش آشکار شود 🌟 و در پرتو نور دولت او، باطل و باطل گرایان نابود شوند و چیزی از حقّ و حقیقت به واسطه ترس از هیچ انسانی، پوشیده نماند. 📙 «مصباح الزائر، صفحه ۴۸۰» 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا