بخشی از زندگینامه شهید مدافع حرم محسن الهی 🌹🕊️
برای نخستین بار در تاریخ 23 بهمن 94 به سوریه برای دفاع از حریم حضرت زینب(ع) اعزام شد و پس از گذشت چندماه در روز 13 فروردین 95 بود که در نبرد بین حق و باطل در سوریه به فیض شهادت نائل شد.
ساعت 10 صبح آن روز گفته بود حمام را روشن کنید که میخواهم حمام بروم، پس از آن غسل روز جمعه و غسل شهادت را انجام میدهد و عصر همان روز در مبارزه حق علیه باطل به شهادت نائل میشود.
درخواستی که شهید الهی برای همسرش از حضرت زینب(س) خواست
زینب جوان همسر شهید الهی میگوید: شب میلاد حضرت زینب(س) بود که شهید الهی از زادگاهش به سوریه رفت. تا پای اتوبوس او را همراهی کرده و پشت شیشه اتوبوس هم خداحافظی آخر را با من و فرزندانش انجام داد.
حاج محسن همواره بهیاد خانواده بود و از حضرت زینب(س) خواسته بود که صبر به زینب دهد. یکی از همرزمانش گفته بود، نمیدانیم زینب چه کسی است که شهید الهی از حضرت زینب(س) هموراه برای زینب، صبر طلب میکردد تا اینکه متوجه شده بودند نام همسر شهید الهی زینب است.
شهید الهی 13 روز قبل از شهادتش همچنین زمانی که شهید ماندنی از دوستان او به شهادت میرسند، به گفته همرزمانش دست به خون گرم شهید زده و دستش را بالا میبرد و از درگاه خدا طلب شهادت میکند تا اینکه در آخر هم به آرزویش رسید.
#محسن_الهی
#قسمت_آخر
🔴@sarbazanzeynab🔴
خلاصه ای از زندگینامه شهید مدافع حرم محمدعلی قلی زاده 🕊️🌹
خدا را شکر از آن وقتی که خودم را شناختم، در راه مستقیم ولیفقیه بودهام و یک لحظه هم در این راه شک نکردهام. اگر الان هم آمدهام در اینجا، به خاطر امر ولی زمان است و افتخار میکنم که به عنوان مدافع اسلام و قرآن و حرم اهل بیت(ع) در اینجا خدمت میکنم. از خداوند منان میخواهم که در این راه توفیق شهادت در راه خودش را نصیبم کند. إنشاءالله
سفارش به مادر
مادر عزیز! خداوند به شما خیر دهد و جزای شما را حضرت فاطمه زهرا(س) بدهد. از این که شیر پاک به ما دادید به وظیفه خود عمل کردید. حالا نوبت ماست که جبران کنیم. مادر عزیز! اگر خداوند به من لیاقت داد که در راهش به شهادت برسم، إنشاءالله شما در پیش فاطمه زهرا(س) سربلند خواهی شد که من چهار پسر رشید بزرگ کردهام و یکی از آنها را در دفاع از حرم دخترت فدا کردم. مادرم انشاءالله مرا حلال کنی. اگر اذیت کردم به بزرگواری خود مرا ببخشید.
شهادت
خیلی دوست داشتم اگر خداوند توفیق شهادت را داد، قبرم در قم باشد؛ ولی حساب کردم، دیدم برای همه مزاحمت درست میشود، نمیتوانند در مراسمات، در قم شرکت کنند و لذا در شهر نقنه دفن کنید. زنده بودنم که کاری برای اسلام نکرد، شاید مرگم باعث شود بعضی هم برای دفاع از اهل بیت(ع) بیایند و از حرم دفاع کنند. به همه قوم و خویش سلام مرا برسانید و از آنها برای این حقیر حلالیت بخواهید. خدا یارو یاور شما. یازدهم دیماه ۱۳۹۴، ساعت 19 به وقت سوریه.
#قسمت_آخر
#محمدعلی_قلی_زاده
🔴@sarbazanzeynab🔴
خلاصه ای از زندگینامه شهید مدافع حرم سید سجاد روشنایی 🕊️🌹
با توجه به عشقی که به همسر و فرزندانش داشت جلب رضایت همسر و رفتن به سوریه برای او سخت شده بود اما با کلام منطقی و مهربانی توانست اطرافیانش را متقاعد کند و مسئولیت خانواده را به همسرش سپرد و توانست رضایت همسر خود را جلب کند و همسرش به عنوان هدیه یک قرآن متبرکی را به دست شهید میسپارد
اما زمانی که روز وداع فرامیرسد او پا روی تمام تعلقاتش میگذارد و تا جایی که بیتابی و گریه دختران او هم مانع رفتنش نمیشد و تا جایی که مریم السادات فرزند شهید گفت بابا دیگه هیچوقت برنمیگرده اون شهید میشه
شهید علاقه زیادی به خانواده خود داشت به گفته پدرش سجاد فقط پسرش نبود بلکه یک رفیق و همراه تمام عیار او بود. بعد از مطرح کردن تصمیم اش برای رفتن به سوریه با مخالفت پدرش مواجه میشود که میگوید پس مادرت چه میشود؟ او در جواب پدر میگوید نمیتوانم تحمل کنم سر نیزه را در حلق بچههای شیرخواره ببینم باید بروم
وقتی که شهید عزمش را برای سوریه رفتن جزم کرد همه خانواده در خانه سجاد گرد آمدند، همگی بغض کرده بودند و هیچ کس حرفی نمیزد و دختران دو قلویش دنبال او میدویدند و میگفتند بابا نرو، بابا نرو وقتی سوریه را آزاد کردی برگرد شهید از دوقلوهایش دل کند و رفت.
شهید سجاد روشنایی فرمانده گردان سوم امام حسین(ع) بود و در منطقه عملیاتی سوریه به عنوان جانشین گردان خدمت میکرد، سید سجاد از لشکر فاطمیون به سوریه اعزام شد و ۲۵۰ نفر را در سوریه فرماندهی و هدایت میکرد و همیشه جلو دار نیروها بود
#قسمت_آخر
#سید_سجاد_روشنایی
🔴@sarbazanzeynab🔴
خلاصه ای از زندگینامه شهید مدافع حرم مرتضی ترابی کمال 🕊️🌹
روزهای بعد از شهادت پدرتان را چگونه سپری میکنید؟
بسیار سخت و دردناک، دیگر دنیا برای ما رنگ و بوی سابق را ندارد و بهنوعی لذتهای دنیا برای ما بیمعنا شده و تنها چیزی که این روزها ما را تسلی میدهد این است که پدرم برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) به شهادت رسیده است.
شهادت ایشان در خانواده، فامیل و دوستانشان چه تأثیری داشته است؟
شهادت پدرم شوک بزرگی برای خانواده بود بهگونهای که علیرغم گذشت 5 ماه از شهادت ایشان باز هم باورمان نشده است، در بین اعضای فامیل و دوستان هم این فضا حاکم است و شهادتشان خیلیها را متحول کرد و باعث شد رفتارشان را اصلاح کنند.
#قسمت_آخر
#مرتضی_ترابی_کمال
🔴@sarbazanzeynab🔴
خلاصه ای از زندگینامه شهید مدافع حرم مصطفی قاسم پور 🕊️🌹
این شهید خاطره زیارت آقا امام رضا(ع) را فقط یکبار آن هم هنگام طفولیت در کنار پدر و مادرش تجربه کرده بود و همیشه تشنه دیدار امام هشتم بود و شاید همان تشنگی بود که در همان اوایل ازدواجشان هنگام برگشت از مأموریت خود از مرزهای غرب کشور با گرفتن بلیط سفر به مشهد مقدس همسر خود را غافلگیر کرد.
مصطفی بعد از اینکه دخترش "یسنا" به دنیا آمد خیلی خوشحال بود و برای همسرش یک زنجیر طلا گرفت و برای دخترش از آن روز به بعد هرساله جشن تولد میگرفت و همیشه خرید خانه برای دختر چهار سالهاش "یسنا" ورد زبانش شده بود.
یسنا هم مثل هر دختر دیگری بابایی است و در این مدت گهگاهی بهانه پدرش را میگیرد.
مصطفی برای دفاع از حرم اعتقادی تشیع و اسلام ناب محمدی به شهادت رسیده چرا که به گفته پدرش اگر سوریه سقوط کند نوبت ایران است، بعد از شهادت مصطفی مسئولان محلی گفتند از محال نازلوچای همان منطقهای که این شهید در آن به دنیا آمده 150 نفر برای اعزام به سوریه ثبت نام کردهاند.
#قسمت_آخر
#مصطفی_قاسم_پور
🔴@sarbazanzeynab🔴
خلاصه ای از زندگینامه شهید مدافع حرم
اسماعیل شجاعی 🕊️🌹
ما بایستی به عنوان سربازان امام خامنه ای همانند یک صد محکم در برابرشان بایستیم و تا آخرین قطره خون مبارزه کنیم.
شهید شجاعی خستگی نمیشناخت و همین ویژگیاش باعث شده بود که همیشه به عنوان نفر اول در خط مقدم حضور داشته باشد .
وی خاطر نشان می کند: مدیریت و فعالیتهای شهید شجاعی مشخصه بارزی بود که او را به عنوان یک بسیجی واقعی از دیگران متمایز کرده بود.
این مدافع حرم ادامه می دهد: شهید شجاعی از گروه های تکفیری هیچ ترسی نداشت و با شجاعت تمام وارد چنین کارزاری با دشمنان اسلام در سوریه شد.
همرزم شهید با نگاهی تامل برانگیز به تمسال شهید شجاعی می افزاید: اینکه مستقیماً ساعت ها زیر بارانی از آتش قرار بگیری دل میخواهد،که به عینه همه یاران شهید شجاعی این مهم را در وی دیده بودند.
وی تصریح می کند: اگر شهید شجاعی ها میخواستند به خودشان ترس راه بدهند که خانه و خانواده و فرزندان و عزیزانشان را ترک نمیکردند و در میدان نبرد آن هم با گروهای که بوی از انسانیت نبرنده اند حاضر شوند.
همرزم شهید در ادامه از حال و هوای شهید شجاعی قبل از شهادت سخن گفت و عنوان کرد: چند روز قبل از شهادت چهره اسماعیل واقعا آسمانی بود، و اصلا انگار توی این دنیا حضور نداشت.
چند روز اخر فقط می خندید و می گفت: تنها آرزویم این است که در راه اسلام و انقلاب شهید شوم و در نهایت نیز به آرزویش رسید.
#قسمت_آخر
#اسماعیل_شجاعی
🔴@sarbazanzeynab🔴
خلاصه ای از زندگینامه شهید مدافع حرم
احمد مجدی 🕊️🌹
در این زمان که جهان را جنگ و خونریزی فراگرفته و دشمن عزم خود جهت نابودی اسلام و شیعیان جزم نموده و از همه امکانات مادی خود بهره میبرد، وظیفه خود دیدم که به عنوان سرباز امام زمان (عج) که مدعی انتظار ظهور و یاریشان را داریم در جهاد با دشمنان صهیونیست و تکفیریهای بیخبر از اسلام به یاری رزمندگان صفوف مقاومت بپیوندم و گوشه کوچکی از وظیفه خود را به انجام برسانم تا خدای ناخواسته در آینده اندوه و پشیمانی که گریبان جاماندگان از جهاد را می گیرد شامل کسی که در دعا "انی سلم ٌ لمن سالمکم" میگوید نشود.
دفاع از ولایت فقیه، ماندن در خط انقلاب، زندگی سالم و به دور از تجملات و مدگرایی، اداء فریضه نماز، دستگیری از افراد مستمند و ناتوان، دوری از غیبت و تهمت خدای ناخواسته از جمله اموری است که باید به آن اهتمام بورزیم که ان شاءالله مورد رحمت و مغفرت خداوند سبحان قرار بگیریم.انتظار حلالی از زن و فرزند، پدر ومادر، اقوام و آشنایان را دارم و برایتان سلامتی و عاقبت به خیری آرزو دارم.از دخترانم زهرا و نیلوفر انتظار دارم به مادرتان کمک کنید و اجازه ندهید که غم و اندوهی و یا سختی به ایشان وارد شود و از همسرم انتظار دارم که همانند همیشه با صبر و بردباری راضی به خواست خداوند باشد و مستحکم و استوار در مقابل مشکلات مقاومت نماید.
از مادر و پدر مهربانم که زحمات زیادی در طول زندگی برایم متحمل شدند تقدیر و تشکر نموده
#قسمت_آخر
#احمد_مجدی
🔴@sarbazanzeynab🔴
خلاصه ای از زندگینامه شهید مدافع حرم
مصطفی تاش موسی 🕊️🌹
ایشان هنوز به سن تکلیف نرسیده بودند که به ندای خمینی کبیر لبیک گفته و به سوی جبهه های حق علیه باطل شتافت. در سابقه دفاع مقدس ایشان چندین دوره اعزام وجود دارد که مجموعا به صورت تقریبی ۴۵ تا ۵۰ ماه در جبهه حضور داشتند. نامبرده در تاریخ ۱۳۶۵/۱۲/۱۵ در منطقه عملیاتی کردستان و در عملیات کربلای ده در بانه در اثر ترکش نارنجک از ناحیه دست چپ و پای چپ مجروح گردید و به درجه جانبازی نائل شد. لازم به ذکر می باشد که ایشان دوره های آموزشی تخصصی "ش.م.ر" و "بی.ام.پی" را با معدل و کیفیت عالی گذراند در این امر خبره بودند
مصطفی تاش موسی عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و در لشکر ۲۵ کربلا و در رسته پیاده به اسلام خدمت می کرد . در مورخه ۱۳۹۴/۱۱/۱۸ از قرارگاه قدس تهران به سوی جنوب استان حلب سوریه اعزام میشود. و پس از ۱۴ روز اقامت در آنجا در سحرگاه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ در ساعت ۸:۳۰ صبح شهد شیرین شهادت نوشید و در جوار رحمت الهی جای گرفت. این شهید عزیز جاویدالاثر هستند. سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهرش.
#قسمت_آخر
#مصطفی_تاش_موسی
🔴@sarbazanzeynab🔴
خلاصه ای از زندگینامه شهید مدافع حرم
محمدتقی ارغوانی 🕊️🌹
اینکه میگفت خدا این افراد را سر راه ما گذاشته، با فکر و عقیده شما همخوانی نداشت؟
نه نداشت. ولی میگفت من به تو سخت نمیگیرم. میگفت از حق من چیزی به دیگران نمیدهد.
* در سالهای زندگی مشترکتان، به غیر از مسافرت، به اماکن و جای دیگری هم رفتید؟ مثلاً مزار شهدا؟
نه. اصلاً در این وادیها نبودم. اصلاً اعتقاد من و او، زمین تا آسمان با هم تفاوت داشت.
* شهید ارغوانی هیچوقت مسائل اعتقادی یا موضوعی را به اجبار از شما نخواست؟
اصلاً! وقتی ازدواج کردیم چادری بودم. اما ایشان بعد از ازدواج گفت اگر چادر را دوست نداری، آن را کنار بگذار! من هم دیگر چادر سر نکردم. او عقاید خودش را داشت و من هم عقاید خودم را. همینمساله هم باعث شد خیلیها با او و با من به مشکل بخورند؛ سر اینکه چرا همسر کسی که بسیجی است و بیشتر وقتش را در مسجد و پایگاه میگذراند، باید اینگونه باشد؟
بهنظر من هیچوقت نباید از روی ظاهر، آدمها را قضاوت کرد. اگر چنین تجربهای از زندگی نداشتم، چنینچیزی را باور نمیکردم. اما همیشه گفتهام و باز هم میگویم که هیچوقت نباید از روی ظاهر آدمها را قضاوت کرد. اگر فردی آرایش میکند یا ظاهر و تیپش طوری است که شما نمیپسندید، دلیل نمیشود به او خرده بگیرید!
* شما چه تیپی هستید؟ مانتوییِ …؟
الان که نیستم. آن موقع بودم. (میخندد) زمانی از آن دستهای بودم که مانتوی جلوباز میپوشند. روسری نداشتم و همیشه شال سرم بود که حجم کمی از سرم را میپوشاند
#قسمت_آخر
#محمدتقی_ارغوانی
🔴@sarbazanzeynab🔴
خلاصه ای از زندگینامه شهید مدافع حرم
حاج اصغر فلاح پیشه 🕊️🌹
دایی هایم یکییکی آمدند. از سپاه قدس هم دوستان بابا آمده بودند. خانه پر شده بود. همین که گفتند تبریک میگوییم خواهرم شروع به گریه کرد. مادرم ناراحت بود. میگفت کاشکی زودتر میگفتید تا ما آبروی شهید را نمیبردیم. ما خبر نداشتیم که بابا چطور شهید شده. یک نفر برگشت گفت خوش به حالت حاج اصغر که مثل اربابت بی سر دفنی. در این لحظه مسجد تکان بزرگی خورد. داییم میگفت مردها هم مثل زنها ضجه میزدند.»
دختر شهید بیان میکند: « بعد از این حرف من بیهوش شدم و وقتی به هوش آمدم فهمیدم که خداوند سر سوزن صبری به ما نشان داد تا شکایت نکنیم و نگوییم که چرا این اتفاق برای ما افتاده. به نظرم از همان ابتدا حضرت زینب(س) به ما آن آرامش را داده بود. صبر داد که ناله و شکایت نکنیم. خداوند سر سوزنی از استواری که حضرت زینب (س) در عاشورا و کاخ یزید داشتند را به ما دادند تا ما هم مثل ایشان استوار باشیم.»
#قسمت_آخر
#اصغر_فلاح_پیشه
🔴@sarbazanzeynab🔴
بابای خوب و مهربانم ، شهید شاهدم شهد شیرین شهادتت گوارای وجودت …
سلام بر لباس های خاکی جبهه هایت ، سلام بر لباس سبزقامت رشیدت ، سلام بر بسیجیان بصیرت ، سلام خدا و ملائکه بر شهادتت بابای مهربانم ، مرد جنگ و جهادم
” می گویند شهدا اسراری دارند … می گویند شهدا را نمیتوان فهمید.. می گویند شهدا فرزندان ولی اند….”
” میدانم گمشده ای داشتی … میدانم از کربلای ایران شلمچه تا کربلای دمشق حرم بانوی کربلا دنبالش بودی …”
وقتی خبردار شدی روزنه ای برای شهادت بازشده بیقراری کردی ، با خود گفتی این بار از قافله جا نخواهم ماند ، با خود گفتی من #سرباز_امام_خمینی (ره) و #امام_خامنه_ای هستم…
میدانم دمشق را کربلایی تر کرده ای…
شهید شیرمرد شهرم ، روزهای زیادی با خود می گفتی اگر دیر آمدم مجروح بودم ، اسیر قبض و بسط روح بودم و باز زمزمه می کردی رفیقانم دعا کردند و رفتند، مرا زخمی رها کردند و رفتند، بیا باز امشب این در بکوبیم ، بیا این بار محکم تر بکوبیم …
بابای خوبم ، دلت در سینه قفلی بود محکم ، کلیدش در دریاچه ی غم …
و چنان گفتی که شهدا دعایت را شنیده اند و به استجابت رساندند ، ناله ات را شنیده اند و در باغ شهادت را گشوده اند
باباجان ، بابای دلیرم ، بابای مهربانم، "شهادتت مبارک ”
اما یک جمله از وصیت نامه ی پدرم قبل از رفتن به سمت حرم ناموس حسین (ع) را خوب گوش کنید "من به هر کسی که به ولایت امام خامنه ای بدبین باشد برای همیشه دلگیرم”
🍃والسلام
🌷 #شهید_محمدرضا_علیخانی🌷
#قسمت_آخر
🔴@sarbazanzeynab🔴
خلاصه ای از زندگینامه شهید مدافع حرم
هاشم دهقانی نیا 🕊️🌹
وصیت نامه
… گزیده ای از وصیت نامه شهید هاشم دهقانی نیا
پیراهن سیاهی را که عزای سیدالشهدا امام حسین بر تن می کرده ام و شال عزائی که بر سر می بستم با من دفن کنید نمی خواهم فرزندهای دوقلویم مثل من باشند شاسسته است که آنها درجایگاه بالاتر از من قرارگیرند تمام آروزهای من این بودکه سربازی فداکار برای اسلام باشم این خواسته را برای فرزاندان خود نیز می خواهم و البته فراتر از اندیشه های خود که در آرمانیم جستجو می کردم من از لحاظ علم و دانش و مذهب و معنویت باید برای خود جایگاهی شایسته را کسب می کردم که نشد انتظارم از حسام و شهنام این است که بسیار تلاش کنند تا در عرصه علم و دانش به جهان اسلام خدمت کنند آن وقت هست که من برای آنها افتخار خواهم کرد
#قسمت_آخر
#هاشم_دهقانی_نیا
🔴@sarbazanzeynab🔴