eitaa logo
مدافعان حرم
39.9هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.8هزار ویدیو
46 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/bs5.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 برای کمربند چرم دو رو هم حرفی نزد . آخر سر خندید که «بهتر نبود خشکه حساب میکردی می دادم هیئت ؟»😆 سرجلسه امتحان ، بچه ها با چشم و ابرو به من تبریک می گفتند . صبرشان نبود بیاییم بیرون تا ببینند با چه کسی ازدواج کرده ام 😅 جیغی کشیدند ، شبیه همان جیغ خودم وقتی که خانم ابویی گفت :« محمد خانی آمده خواستگاری ات!»🤣 گفتند :«مارو دست انداختی ؟»🤨 هرچه قسم و آیه خوردم ، باورشان نشد . 😆 به من زنگ زد آمده نزدیک دانشگاه . پشت سرم آمدند که ببینند راست می گویم یا شوخی میکنم 😂🤦🏻‍♀ نزدیک در دانشگاه گفتم :« ایناها! باور کردین؟اون جا منتظرمه!»😐 گفتند :« نه !تا سوار موتورش نشی ، باور نمی‌کنیم!»😑 وقتی نشستم پشت موتورش پرسید : « این همه لشکر کشی برای چیه؟»🤔 همین طوری که به چشم های بابا قوری بچه ها می خندیدم ، گفتم :«اومدن ببینن واقعا تو شوهرمی یا نه!»😂 البته آن موتور تریل معروفش را نداشت . کلا آن موتور وقف هیئت بود . عاشق موتور سواری بودم ، ولی بلد نبودم چطور باید با حجاب کامل بشینم روی موتور 🤦🏻‍♀ خانم های هیئت یادم دادند😂 راستش تا قبل از ازدواج سوار نشده بودم . فقط چند بار با اصرار ، دایی ام مجبور شدم بشینم ترک موتور ، همین ☹️ باهم رفتیم خانه دانشجویی اش در یک زیر زمینی که باور نمی کردی خانه دانشجویی باشد ، بیشتر به حسینه ای نقلی شبیه بود 😂 ولی از حق نگذریم ، خیلی کثیف بود 😬 آنقدر آنجا هیئت گرفته بودند و غذا پخته بودند که از درو دیوارش لکه و چرک می بارید 😐 تازه می گفت :«به خاطر تو اینجا رو تمیز کرده م!»😐🤦🏻‍♀ گوشه یکی از اتاق ها ، یک عالمه جوراب تلنبار شده بود 😐 معلوم نبود کدام لنگه برای کدام است ، فکر کنم اشتراکی میپوشید🙄 اتاق ها پر بود از کتیبه های محرم و عکس شهدا . از این کارش خوشم می آمد ‌😁☺️ بابت شکل و شمایل و متن کارت عروسی ، خیلی پایین کرد . خیلی از کارت ها را دیدیم . پسندش نمی شد .. نهایتا رسید به یک جمله از حضرت آقا با دستخط خودشان😍 داستان زندگی شهید مدافع حرم از زبان همسرش🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴