eitaa logo
سربازانتظار
42 دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
33 فایل
تا‌آخر‌ایستاده‌ایم...یا‌صاحب‌الزمان‌ لطفا ‌در ‌ترویج‌ فرهنگ ‌اسلامی‌ ما‌ را‌ یاری‌ کنید برای ‌خواندن ‌متن‌های‌ زیبا ‌و جذاب ‌لینک‌ زیر ‌را لمس ‌کنید ما‌را‌به‌دوستان‌خود‌معرفی‌کنید @sarbazeentezar
مشاهده در ایتا
دانلود
✍امام صادق (ع) فرمودند : مردى خدمت پيامبر خدا(ص) آمد و عرض كرد: اى رسول خدا ! گناهانم زياد شده و اعمالم سست و اندك گشته است رسول خدا(ص) فرمود : زياد سجده كن زيرا ، همچنان كه باد برگ درختان را فرو می‌ريزاند ، سجده گناهان را میريزاند . 📚أمالي الصدوق
قالَ الحُسَین بنُ عَلی عَلیه السَلام (انی قَد کُنتُ اَحبُ الصّلاة) امـــام حسیـــن (ع) : (مــن بـه نمــاز عـــشق مــی ورزم.) ارشادمفید ص۲٤۰ حــی علــی الصــلاة #نــماز اول وقــت التــماس دعـای فـرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
370.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجرتون با سید الشهدا 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
✨ کاش آب مرا می برد✨ روزی مردی جوان از کنار رودی می‌گذشت...☘ پیرمردی را در آنجا دید، جویای حال پیرمرد شد. پیر گفت: می‌خواهم از رود رد شوم، ولی چون چشمانی کم سو دارم و رود هم خروشان است، نمیتوانم.☘ جوان کمک کرد و پیرمرد را از رود گذراند. سپس پیرمرد از وی تشکر کرد و هر کدام به راه خود ادامه دادند.☘ پس از مدتی جوان پیرمرد را دید جلو رفت و پرسید: ای پیرمرد مرا میشناسی؟☘ پیر جواب داد: نه نمیشناسم. جوان گفت: من همانم که تو را از آب رد کردم... پیر دوباره تشکر کرد و دعای خیر برای جوان کرد.☘ پس از مدتی دوباره همدیگر را ملاقات کردند و دوباره همان حرف ها رد و بدل شد و این ملاقات چند بار تکرار شد!!! روزی دیگر جوان دوباره پیرمرد را دید جلو رفت و پرسید: ای پیر مرا میشناسی؟!!!!!! پیر که چشمانی کم سو داشت، جواب داد: نه نمیشناسم.☘ جوان گفت: من همانم که تو را از آب رد کردم!!!! پیر که دیگر از حرفهای جوان خسته شده بود، جواب داد: ای کاش آب مرا میبُرد ولی تو مرا از آب رد نمیکردی!! 💫این قصه ماست...☘ یک کار خوب که برای کسی انجام می‌دهیم، هِی یادآوری می‌کنیم! کارهای خوب را بی منت و گوش زدِ مدام انجام بدهید تا ارزشش حفظ شود. 🥀@sarbazeentezar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پسر بچه ای یک برگ کاغذ به مادرش داد. مادر که در حال آشپزی بود ، دستهایش را با حوله تمیز کرد و نوشته را با صدای بلند خواند. او نوشته بود صورتحساب !!!☘ کوتاه کردن چمن باغچه 5.000 تومان مراقبت از برادر کوچکم 2.000 تومان نمره ریاضی خوبی که گرفتم 3.000 تومان بیرون بردن زباله 1000 تومان جمع بدهی شما به من :12.000 تومان ! مادر نگاهی به چشمان منتظر پسرش کرد، چند لحظه خاطراتش را مرور کرد و سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب این را نوشت: بابت 9 ماه بارداری که در وجودم رشد کردی هیچ بابت تمام شبهائی که به پایت نشستم و برایت دعا کردم هیچ☘ بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی هیچ بابت غذا، نظافت تو، اسباب بازی هایت هیچ☘ و اگر شما اینها را جمع بزنی خواهی دید که: هزینه عشق واقعی من به تو هیچ است. وقتی پسر آن چه را که مادرش نوشته بود خواند چشمانش پر از اشک شد ودر حالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد.☘ گفت: مامان ... دوستت دارم آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت: قبلاً بطور کامل پرداخت شده !!! نتیجه گیری اخلاقی :☘ قابل توجه اونهائی که فکر میکنند مرور زمان آنها را بزرگ کرده و حالا که هیکل درشت کردند خدا را هم بنده نیستند.☘ بعضی وقتها نیازه به این موارد فکر کنیم ... کسانی که از خانواده دور هستند شاید بهتر درک کنند. نتیجه گیری منطقی:☘ جایی که احساسات پا میذاره منطق کور میشه!!! مادر متوجه نشد که پسرش داره سرش کلاه میذاره : جمع بدهی میشه 11.000 تومان نه 12.000 تومان 🥀@sarbazeentezar
6.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپی زیبا از مناجات با #امام_زمان عج اگر دلتون لرزید ✨ التماس دعا
✨مولا جان.....✨ ✨وسط جاذبه ی این همه رنگ... ✨نوکرت تا به ابد رنگ شماست... ✨بی خیال همه ی مردم شهر... ✨دلم آقا به خدا تنگ شماست
🦋ای حسرت دیدار تو در سینه‌ی ما🦋 🦋 ای‌عشق‌توآبروی‌دیرینه‌ی‌ما🦋 🦋بر‌گرد و غبار دل ما را بتکان🦋 🦋زنگارگرفته‌روی‌آئینه‌ی‌ما🦋 🥀@sarbazeentezar
مهدی_جان 🌱 پشت پرچین خیالم یاد تو آوازه دارد دفتر دلتنگے من ماجرایے تازه دارد🌱 کے مے آیے یابن الزهرا تاڪہ بنویسم غم من دیگه‌ راے یاران سرآمد🌱