عصبی نگاهی به مسئول حراست انداختم و مقنعمو جلو کشیدم و گفتم:
+ بیا خوبه؟ حالا میزاری برم؟
سری تکون داد و با ابرو اشاره به داخل کرد
وارد دانشگاه شدم کمی که دور شدم مقنعمو دوباره عقب کشیدم.
والا مرتیکه شکم گنده فکر کرده مثلا من به حرفش توجه میکنم.
لعنت به دانشگاه که ترم جدیدش باز شروع شد. مردشورشو ببرن یعنی بخاطر مامانم نبود عمرا اگه میومدم.
با دیدن ایلار براش دستی تکون دادم و به سمتم دویید.
_ اوه! به به چقد خوشگل کردی خانوم...
https://eitaa.com/joinchat/11534378Cfb953a4442
#استادیجذابومذهبی
#دانشجویقرتیوزبوندرازمون
❌جنجالی پر هیاهو و عشقی ممنوعه❌