eitaa logo
سرباز کوچک(کتاب شهید pdf)
651 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.9هزار ویدیو
391 فایل
کتاب شهدای دفاع مقدس pdf به روی دفتر دلم نوشته بود یک شهید برای خاطر خدا شما ادامه ام دهید! مدیر کانال: @sarbazekoochak1 @alimohammadi213 کانال دیگر ما دانشنامه قرآن کریم @Qoranekarim سرباز کوچک در اینستاگرام Instagram.com/sarbazekoochak110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 لوح | فقط یک سیلی 🔻 رهبر انقلاب: انتقام بحث دیگری است؛ حالا یک سیلی‌ای دیشب به اینها زده شد. آنچه در مقام مقابله مهم است - این کارهای نظامیِ به این شکل، کفایت آن قضیّه را نمیکند- این است که بایستی حضور فسادبرانگیز آمریکا در این منطقه تمام بشود. ۹۸/۱۰/۱۸ ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
حاج قاسم سلیمانی ، درخواست داشتند بعد از شهادت در گلزار شهدای کرمان و در کنار شهید والا مقام #محمد_حسین_یوسف_الهی به خاک سپرده شوند ☘این شهید جانشین واحد اطلاعات عملیات لشکر ۴۱ ثارالله بود
☘زندگینامه شهیدمحمدحسین یوسف الهی 👌جوان ترین فرمانده شهید سپاه که حاج قاسم از او یاد کرد شهید محمد حسین یوسف الهی سال ۱۳۴۰ در شهر «کرمان» متولد شد، پدرش فرهنگی بود و در آموزش و پرورش خدمت می کرد. محیط خانواده کاملا فرهنگی بود و همه فرزندان از همان کودکی با حضور در مساجد و جلسات مذهبی با اسلام و قرآن آشنا می شدند. علاقه زیاد و ارتباط عمیق محمد حسین با نهج البلاغه نیز ریشه در همین دوران دارد. در روزهای انقلاب محمد حسین دبیرستانی بود و حضوری فعال در عرصه سیاست داشت و یکی از عاملان حرکت‌های دانش آموزان در شهر کرمان بود. آغاز جنگ عراق علیه ایران در لشکر ۴۱ ثارالله واحد اطلاعات و عملیات به فعالیت خود ادامه داد و بعدها به عنوان جانشین فرمانده این واحد انتخاب شد. در طول جنگ پنج مرتبه به سختی مجروح شد و بالاخره آخرین بار در عملیات والفجر هشت به دلیل مصدومیت حاصل از بمبهای شیمیایی در بیست و هفتم بهمن ماه سال ۱۳۶۴ در بیمارستان لبافی نژاد تهران به شهادت رسید. eitaa.com/joinchat/3094216704Cccf19963bb
«حسین یوسف‌اللهی» را همه بر و بچه‌های لشکر ۴۱ ثارالله مثل ستاره‌ای می‌دانستند که درخشان‌تر از ستاره‌های کویر کرمان است. او جوانی است که در روزهای جنگ جانشین فرمانده واحد اطلاعات لشکر خودش بود و به خاطر پاکی‌اش،به صفای باطنی دست یافته و بعضی از راز و رمزهای پیرامون خود را کشف کرده بود. از زندگی این جوان بزرگ، کتابی با عنوان #کتاب_پوتین_های_سوخته منتشر شده است. آن چه خواهید خواند، یکی از خاطرات این عارف جوان و مجاهد است که پس از تطبیق روایات چهار نفر از هم‌رزمانش(حمید شفیعی، علی نجیب زاده، مرتضی حاج‌باقری و ابراهیم پس‌دست)، به این ترتیب ثبت شده. 👇👇👇👇👇 در سال ۱۳۶۲ بعد از عملیات خیبر، «لشکر ثارالله» در محور «شلمچه» مستقر شد. بین مواضع رزمندگان اسلام و دشمن حدود چهار کیلومتر آب فاصله بود و رزمندگان برای شناسایی مواضع دشمن می‌بایست از آن عبور می‌کردند. یک شب که با موسایی‌پور و صادقی که هر دو لباس غواصی داشتند، به شناسایی رفته بودیم، آن‌ها از ما جدا شدند و جلو رفتند. مدتی که تاخیر کردند، فکر کردیم کار شناسایی‌شان طول کشیده، منتظرشان ماندیم. وقتی تاخیرشان طولانی شد فهمیدیم برای‌شان اتفاقی افتاده است. ❣سرباز کوچک 💕 @sarbazekoochak با قایق جلو رفتیم، هر چه گشتیم اثری از آن‌ها نبود. بالاخره کاملا از پیدا کردن‌شان ناامید شدیم و فرصت زیادی هم برای مراجعت نداشتیم. بناچار بدون آن‌ها عقب برگشتیم. «حسین یوسف‌اللهی» با دیدن قایق ما جلو آمد. ماجرا را که تعریف کردیم، خیلی ناراحت شد.👇👇
👇👇👇👇👇👇 «حسین یوسف‌اللهی» با دیدن قایق ما جلو آمد. ماجرا را که تعریف کردیم، خیلی ناراحت شد. شهادت بچه‌ها یک مصیبت بود و اسارت‌شان مصیبتی دیگر. و آن مصیبت این بود که منطقه با اسارت بچه‌ها لو می رفت و دیگر امکان عملیات نبود. حسین سعی کرد هر طور شده خبری از بچه ها بگیرد. او ما را برای پیدا کردن بچه ها به اطراف فرستاد ولی همه دست خالی برگشتیم. حسین به خاطر حساسیت موضوع، با «حاج قاسم سلیمانی» فرمانده لشکر تماس گرفت و او را در جریان این قضیه گذاشت. حاج قاسم، هم خودش را رساند و با حسین داخل سنگری رفت و مشغول صحبت شدند. وقتی بیرون آمدند، حسین را خیلی ناراحت دیدم. پرسیدم: چی شد؟ گفت: حاجی می‌گوید چون بچه‌ها لباس غواصی داشته‌اند، احتمال اسارت‌شان زیاد است. ما باید زود قرارگاه مرکزی را خبر کنیم. پرسیدم: می‌خواهی چه کار کنی؟ گفت: هیچی! من الان به قرارگاه خبر نمی‌دهم. گفتم: حاجی ناراحت می‌شود. گفت: من امشب تکلیف لشکر و این دو نفر را روشن می‌کنم و فردا می‌گویم برای آن‌ها چه اتفاقی افتاده است. بعد از این که حاج قاسم رفت، باز بچه‌ها با دوربین همه جا را نگاه کردند و تا جایی که امکان داشت جلو رفتند، ولی فایده‌ای نداشت. صبح روز بعد که در محوطه مقر بودیم، حسین را دیدم . با خوشحالی به من گفت: هم اکبر موسایی پور را دیدم و هم صادقی را. پرسیدم: کجا هستند؟ گفت: جایی نیستند. دیشب آن‌ها را خواب دیدم که هر دو آمدند، اکبر جلو بود و حسین پشت سر او. بعد گفت: چهره اکبر خیلی نورانی‌تر بود. می‌دانی چرا؟ گفتم: نه. گفت: اکبر اگر توی آب هم بود نماز شبش ترک نمی‌شد. ولی حسین این‌طور نبود. نماز شب می‌خواند، ولی اگر خسته بود نمی‌خواند. دلیل دیگرش هم این بود که اکبر نامزد داشت و به تکلیفش که ازدواج بود عمل کرده بود. ولی صادقی مجرد مانده بود. بعد گفت: دیشب اکبر توی خواب به من گفت: ناراحت نباشید عراقی ها ما را نگرفته اند. ما برمی‌گردیم. پرسیدم: اگر اسیر نشده‌اند چطور برمی‌گردند؟ گفت: احتمالا شهید شده‌اند و جنازه های شان را آب می‌آورد. پرسیدم: حالا کی می‌آیند؟ خیلی راحت گفت: یکی شب دوازدهم و آن یکی شب سیزدهم. پرسیدم: مطمئن هستی؟ گفت: خاطرت جمع باشد. شب دوازدهم، از اول مغرب، مرتب لب آب می‌رفتم و به منطقه نگاه می‌کردم که شاید خواب حسین تعبیر شود و آب جنازه بچه‌ها را بیاورد ولی خبری نمی‌شد، اواخر شب خسته و ناامید به سنگر برگشتم و خوابیدم. حوالی ساعت  ۴ صبح با صدای زنگ تلفن صحرایی از خواب پریدم. اکبر بختیاری که آن شب نگهبان بود، مضطرب و شتابزده گفت: حاج حمید زود بیا این‌جا، چیزی روی آب است و به این سمت می‌آید. حاج اکبر (مسوول خط) و حسین هم لب آب ایستاده بودند. مدتی صبر کردیم. دیدیم جنازه شهید صادقی روی آب است. حسین جلو رفت و آن را از آب گرفت. شب سیزدهم هم حدود ساعت دو یا سه شب بود که موج های آب پیکر اکبر را به ساحل آورد و خواب حسین کاملا تعبیر شد. ❣سرباز کوچک 💕 eitaa.com/joinchat/3094216704Cccf19963bb
مصاحبه با مسعود بارزانی #اربیل چگونه نجات یافت؟؟؟ ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
اذان لشکر عاشورا-گردان حبیب.mp3
1.39M
📢 صوت | اذان #گردان_حبیب_ابن_مظاهر #لشکر31عاشورا #لشکرشهیدمهدی_باکری ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
تنها پلی بود که می توانست را به برادر شهیدش برساند. ۱۹ دی ماه سالروز شهادت گرامی باد. ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راز مزار #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی #شهید_محمد_حسین_یوسف_الهی ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«حاج قاسم» در «حاج احمد» روایت سپهبد از با ۱۹دی‌ماه؛ سالروز شهادت ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
🎵صوتِ شهید🎵 صحبت های تاثیـر گذار #شهید_سـردار_حاج_احمد_ڪاظمـی 19دی ماه 1384 سالروز شهادت شهید احمد ڪاظمی و 10 تن از سرداران سپاه (شهدای عرفه) در سانحه هوایی گرامی باد. 👇👇👇👇 @sarbazekoochak
4_203801476710007037.mp3
218.7K
🎵صوتِ شهید🎵 #شهید_سـردار_حاج_احمد_ڪاظمـی 19دی ماه 1384 سالروز شهادت شهید احمد ڪاظمی و 10 تن از سرداران سپاه (شهدای عرفه) در سانحه هوایی گرامی باد. @sarbazekoochak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره گویی #حاج_حسین_یکتا از #سردار_شهید_احمد_کاظمی @sarbazekoochak
نمی توانستیم نفس بكشیم. سریع زدیم از مسجد بیرون اما قربان علی باز هم نیامد. دوستم که تازه وارد گردان شده بود، با تعجب پرسید: ما توی این هوای گرم خوزستان نمی تونیم نفس بكشیم، اون وقت این پسره چطوری نیم ساعت سجده می ره؟ خندیدم و گفتم: . اما می دانستم که قربانعلی دنبال . وقتی شب عملیات آب قربان علی را برد و دیگر نیاورد، فهمیدم که طولانی او مستجاب شده. ۲۰۴-شهید قربان علی ابک 📚منبع فرهنگنامه شهدای سمنان، ج۱ ،ص ۷۲،شهید قربان علی ابک ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
به دلیل شرایط سخت اسارت، اجازه نمی دادند تا کسی در به او اقتدا کند؛ زیرا اگر عراقی ها مشاهده می کردند، کسی که کرده بود را به می انداختند و این موضوع را رنج می داد. او می گفت: اگر منحصر به این باشد که فقط من کتک بخورم، اشكالی ندارد؛ اما این ها مأموم را بیشتر اذیت می کنند. البته حاج آقا خیلی طول می کشید؛ آن قدر که بیشتر افراد توانایی ادامه ی نماز با او را نداشتند. ـ صارم ـ اسیر عملیات خیبر، با آن قد بلند و هیكل درشت خود یک باره سر جای من سبز شد. رنگ رخسارش سرخ شده بود و در عین حال می خندید و می گفت: بابا! کمرم خرد شد؛ این چه ی بود!« گفتم: »چه شده؟ گفت: »چون جایم کنار حاج آقاست، نماز مغرب را به او اقتدا کردم. در سجده ی اول نوزده مرتبه سبحان ربی الاعلی و بحمده را که گفت، من بریدم و سر از سجده برداشتم و را فرادا به پایان رساندم. ۲۰۵-📚قصه ی نماز آزادگان، ص ۲۱۱ ،خاطره ی عبدالمجید رحمانیان ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
مجموعه #صوتی #نیمه_پنهان_ماه حاوی فایل صوتی برگرفته و چکیده ای از سری کتاب‌های نیمه "پنهان ماه" که در رادیو سراسری تولید گردیده و از نواهای دفاع مقدس و نیز از اصوات خود شهدا در برخی آثار استفاده شده است که در کنار محتوای غنی آن زیبایی شنیدنش را دو چندان می کند. ❣سرباز کوچک 💕 eitaa.com/joinchat/3094216704Cccf19963bb
محمد عبادیان.mp3
12.75M
✨" نیمه پنهان ماه "💫 #فصل چهل و چهارم روایتی از زندگی #شهید_محمد_عبادیان ❣سرباز کوچک 💕 🆔 @sarbazekoochak
#کتاب #هفت_و_سیزده_دقیقه ❣سرباز کوچک 💕 🆔 @sarbazekoochak
هفت و سيزده دقيقه38-39- .pdf
778.6K
#کتاب #هفت_و_سیزده_دقیقه #فصل_دوم #قسمت سی و هشتم و سی و نهم ❣سرباز کوچک 💕 🆔 @sarbazekoochak