eitaa logo
سرباز کوچک(کتاب شهید pdf)
651 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.9هزار ویدیو
391 فایل
کتاب شهدای دفاع مقدس pdf به روی دفتر دلم نوشته بود یک شهید برای خاطر خدا شما ادامه ام دهید! مدیر کانال: @sarbazekoochak1 @alimohammadi213 کانال دیگر ما دانشنامه قرآن کریم @Qoranekarim سرباز کوچک در اینستاگرام Instagram.com/sarbazekoochak110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نماهنگی از شهید حجت الله رحیمی ولادت: ۲۴ اسفند ۱۳۶۸ شهادت: ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
▪️صبر را معنا و مفهومی به نام زینب است ▪️احترام عشق هم از احترام زینب است ▪️داوری بنگر که در بیدادگاه شهر شام ▪️با حسین همدست گشتن اتهام زینب است ▪️مشت را کرده گره با هیبت و احساس گفت ▪️این حسین فرمانده عالم، امام زینب است ▪️گرچه بین بانوان زهرا مقام اول است ▪️بعد زهرا رتبه ی برتر مقام زینب است 🏴وفات حضرت زینب(س) تسلیت عرض می‌نماییم🏴 ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک بار رو به من گفت از غیب خبر داره! گفتم یعنی چی؟ گفت: آخه من یه خوابی دیده بودم که این خواب را تا به حال برای کسی تعریف نکردم اما... پرسیدم چه خوابی؟ حاج حسین گفت چندی قبل خواب را که پیغام را برایم آورد و گفت تو نمی شوی دیدم. در خواب به گفتم یه دعا کن من هم بیام پیش شما و خدا مرا به شما برسونه ولی دعا نکرد،گفتم من دعا میکنم آمین بگو و بعد گفتم خدایا منو به برسون باز هم آمین نگفت و فقط به صورتم نگاه کرد و خندید. از کجا فهمیده که بهم گفت اگر آن کسی که باید برایت کند شهید می شوی. حاج حسین درست کمتر از یک ماه قبل از شهادتش به مزار می رود و آنجا با پدر و مادر این شهید دیدار می کند. آنجا از می خواهد برای عاقبت بخیر شدنش دعا کند و مادر در حالی که دست هایش را رو به آسمان می گیرد از حاج حسین را می خواهد و دعا می کند. و اینگونه اثر می کند دعای شهید کاظمی از زبان مادرش و حاج حسین یک ماه بعد در سوریه شهید می شود. ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
. ؟؟؟؟ آیا می توان از متانول (الکل صنعتی) به جای اتانول (الکل سفید) به منظور ضد عفونی کردن استفاده کرد؟؟؟ را برای استفاده کرد. نه تنها به است بلکه کمترین خاصیت ضد عفونی رو بین الکل ها دارد که می تواند سبب بروز همچون ( التهاب پوست) چشمی از جمله ، ، و شود. آیا حتما برای از با خود را کنیم؟؟؟ گرچه (الکل سفید) برای کردن گزینه باشد ، ✅✅✅ اما شود که این در صورت #دسترسی به و و دیگر مورد استفاده قرار گیرد.✅✅✅✅ ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 📅۲۰ اسفندماه روز ملی ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برگزاری مجازی اردوی راهیان نور ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
❣سرباز کوچک 💕 🆔 @sarbazekoochak
قسمت شانزدهم
@sarbazekoochak به اتاق خالی که جز یک میز و دوصندلی چیز دیگری نداشت،نگاهی انداخت، نمی دانست لرزش بدنش از ترس یا ضعف بود،دستی به صورتش کشید،از سردی صورتش شوکه شد ،احساس سرما در کل وجودش نفوذ کرده بود ،چادرش را دور خودش محکم پیچاند،تا شاید کمی گرم شود،اما فایده ای نداشت. ساعتی گذشته بود اما کسی به اتاق نیامده بود،نمی دانست ساعت چند است،پنجره ای هم نبود که با دیدن بیرون متوجه وقت شود،با یادآوری قرار امشب با مشت بر پیشانی اش کوبید!! اگر از ساعت۹گذشته بود ،الان حتما خانواده ی محبی به خانه شان آمده بودند،حتی گوشی وساعتش را برده بودند،و نمی توانست ،به خانواده خبر بدهد. فکر و خیال دست از سرش برنمی داشت،همه ی وقت با خود زمزمه می کرد "که نکند نیروی امنیتی نباشند" اما با یادآوری کارتی که فقط کد و نام وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران روی آن حک شده بودند،به خودش دلداری می داد که دروغی در کار نیست و در ارگانی مطمئن هست، نفس عمیقی کشید که در باز شد ،سمانه کنجکاو خیره به در ماند ،که خانمی وارد اتاق شد و بدون حرفی روی صندلی نشست و پوشه ای را روی میز گذاشت: ــ سلام ــ سلام ــ خانم سمانه حسینی ــ بله ــ ببینید خانم حسینی ،فک کنم بدونید کجا هستید و برای چی اینجایید؟ ــ چیزی که همکاراتون گفتن اینجا وزارت اطلاعاته اما برای چی نمیدونم ــ خب بزارید براتون توضیح بدم،ما همیشه زنگ میزدیم که شخص مورد نظر به اینجا مراجعه کنه،اما با توجه به اوضاع حساس کشور و اتفاقاتی که تو دانشگاه شما رخ داد ،ترجیح دادیم حضوری بیایم. سمانه کنجکاو منتظر ادامه صحبت های خانم شد!! ــ با توجه به اینکه هیچ سابقه ای نداشتید و فعالیت های زیادتون در راستای بسیج و فعالیت های انقلابی و با تحقیق در مورد خانواده ی شما ،اینکه با این همه نظامی در اعضای خانواده ی شما غیر ممکن است که دست به همچین کاری بزنید اما هیچ چیزی غیر ممکن نیست.و شواهد همه چیز را برخلاف نظر ما نشان می دهند سمانه حیرت زده زمزمه کرد: ــ چی غیر ممکن نیست؟ @sarbazekoochak سمانه شوکه به حرف های او گوش سپرده بود،نمی توانست حرف هایی را که می شنید را باور کند،هضم این حرف ها برایش خیلی سخت بود! ــ خانم حسینی به نفع خودتونه هر چه زودتر قضیه رو برای ما روشن کنید،چون تا وقتی قضیه روشن نشه شما مهمون ما هستید،البته قضیه روشن هست ــ من همچین کاری نکردم ــ خانم حسینی پس این همه مدرک تو پرونده چی میگن ؟؟ ــ نمیدونم،حتما اشتباه شده و با صدای بالاتری گفت: ــ مطمئنم اشتباه شده سمانه خیره به خانمی که با اخم و عصبانیت به او خیره شده بود ماند، ــ صداتونو بالا نبرید خانم حسینی،اینجا خونه ی خالتون نیستش،وقتی داشتید برا بهم ریختن اوضاع برنامه ریزی می کردید،باید به فکر اینجا بودید سمانه عصبی از جایش بلند شد و با صدای بلندی گفت: ــ وقتی هنوز چیزی ثابت نشده حق ندارید تهمت بزنید،من دارم میگم اینکارو نکردم،اما شما الان فقط میخواید مجرم بودن منو ثابت کنید ،حتی تلاش نمی کنید حقیقتو از زبون من بشنوید خانم از جایش بلند شد و پرونده را برداشت: ــ مسئول ما به احترام اینکه خانم هستید برای بازجویی خانم فرستادن اما مثل اینکه شما بازیتون گرفته،و قضیه رو جدی نگرفتید،خودشون بیان بهتره پوزخندی زد و از اتاق خارج شد،سمانه بر روی صندلی نشست و سرش را بین دستانش گرفت و محکم فشرد تا شاید سردردش کمتر شود،باورش نمی شد ،حرف هایی که شنیده بود خیلی برایش سنگین بودند،الان همه او را به چشم یک ضد انقلابی می دیدند. الان دیگر مطمئن بود که ساعت از ۹ گذشته ،و اتفاقی که نباید بیفته ،اتفاق افتاده.می دانست الان مادرش و پدرش چقدر نگران هستند،وچقدر خجالت زده در برابر خانواده محبی. آه عمیقی کشید،مطمئن بود الان در به در دنبال او هستند،هیچوقت دوست نداشت کسی را نگران کند یا آرامش خانواده را بهم بریزد،دوست داشت هر چه سریعتر مسئولشان بیاید و او از اینجا برود،از فکری که کرد ،ترسی بر دلش نشست و دستانش یخ بستند، "نکند ،اینجا ماندنی شود،یا شاید بی گناهیش تابت نشود" محکم سرش را تکان داد تا دیگر به آن ها فکر نکند. بعد از نیم ساعت در باز شد،و سایه مردی بر روی زمین افتاد،سمانه سرش را بالا آورد تا به بی گناه بودنش اعتراف کند اما با دیدن شخصی که روبه رویش ایستاده شوکه شد! نمی توانست نگاهش را از مردی که خود هم از دیدن سمانه ،در این مکان شوکه شده بود ،بردارد. سمانه دیگر نمی توانست اتفاقات اطرافش را درک کند،احساس می کرد سرش در حال ترکیدن است،اشک در چشمانش نشسته بود و فقط اسمش را با بهت و حیرت از زبان مردی که هنوز در کنار در خشکش زده بود ،شنید: ـــ ســمانــه ❣سرباز کوچک 💕 eitaa.com/joinchat/3094216704Cccf19963bb
به نقل از برادر شهید: به مسئله خيلی اهميت می داد. موتور ماشينم سوخته بود. يك پيكان نمره شخصی از سپاه در خانه گذاشته بود. گفتم: سوئيچ را بده بروم برای ماشين وسيله بخرم. گفت: داداش، مال بيت المال است. گفتم: پول بنزين را می دهم. جواب داد: لاستيك را چه ميكنی؟ موتور را چه كار ميكنی؟ اين مال خدمت به مردم است نه اينكه شما كار شخصی انجام بدهی. حتی خودش كه می خواست به سپاه برود با موتور گازی مي رفت.» ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
به نقل از همرزم شهید: تا آن جايی كه از روحيات ايشان سراغ داشتم از بی برنامه گی رنج می برد. در فرصتهايی كه پيش می آمد، می رفتيم مناطق عملياتی و محور عملياتی را شناسايی می كرديم و در حين عمليات طراحی عمليات آينده را داشت. يك لحظه فراغت و بيكاری از ايشان سراغ نداشتيم. شايد در شبانه روز چهار ساعت بيشتر نمی خوابيد. نصف شب كه از شناسايی می آمديم بلافاصله برای نماز شب آماده مي شد. ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
‏«ملک آسمان - راهیان نور» را در بازار اندروید ببینید.👇👇👇👇 http://cafebazaar.ir/app/?id=ir.molkaseman.rahian&ref=share ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
«مُلک آسمان» توسط منتشر شد. نرم افزار مُلک آسمان تلفن همراه و بوده و می تواند همه آنچه را که در یک و به به آنها نیاز دارد برطرف کند. وجود بیش از ۲۱۰ پانورامای ۳۶۰ درجه کروی از بیش از ۳۰ , وجود بیش از ۳ ساعت مرتبط در قالب ۲۰ قطعه , بانک جامع بیش از ۱۰۰۰ قطعه لیست گذاری شده در قالب بیش از ۱۰ گیگابایت در قالب حجم ۲ تا ۱۰ دقیقه ای به منظور تسهیل اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی, بانک جامع بیش از ۲۸ هزار در قالب ۶۵ موضوع, بانک جامع صوت شامل بیش از ۸۰۰ قطعه مرتبط, شامل حدود ۲۰ هزار صفحه, بانک شهدا شامل بیش از ۳۵۰۰ قطعه , و حضرت آیت الله العظمی خامنه ای, و پر کاربرد به همراه و در قالب بیش از ۶۵۰۰ و بخش و شامل ، ازجمله بخش های این نرم افزار است. تولید و پشتیبانی از این برنامه توسط سازمان و موجود در آن در و _آثار و_نشر_ارزش_های_دفاع_مقدس تهیه شده است. برای دریافت این نرم افزار اینجا کلیک کنید. ‏«ملک آسمان - راهیان نور» را در بازار اندروید ببین: http://cafebazaar.ir/app/?id=ir.molkaseman.rahian&ref=share ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
۲۲ اسفند روز ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
قرار شد بچه ها برا خانواده هاشون نامه بنویسن... بین چند تا و هم بودند که نمی تونستن نامه بنویسن... اون روزا چند تا برامون آورده بودن که هم لابه لاشون بود... یه روز یکی از بچه های اومد و بهم گفت: من نمی تونم نامه بنویسم از نهج البلاغه یکی از نامه های کوتاه امیرالمومنین علیه السلام رو نوشتم روی این کاغذ. می خوام بفرستمش برا .... نامه رو گرفتم و خوندم از خنده روده بُر شدم بنده خدا نامه ی امیرالمومنین علیه السلام به رو برداشته و برای نوشته بود.  ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
4_761001847606477694.pdf
225.4K
╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهدای سلامت/ کادر بهداشتی درمانی که هنگام مراقبت و درمان بیماران مبتلا به کرونا، جان خود را از دست داده‌اند. ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝
به و برای و از تشکیل شود. امام سید علی خامنه ای ۹۸/۱۲/۲۲ ╔══════•••• ✿🕊╗ @sarbazekoochak ╚🕊✿ ••••══════╝