💫🍃
#چفیه
اگه میخواےپروازڪنی|🕊|
باید دل بڪنےاز دنیاو تعلقاتش...|✋|
در سجده آخر||
نمازهایش این دعا را میخواند:|📖|
{اللهم اخرج حب الدنیا من قلوبنا}
#شهید_محمدرضا_الوانی❤️
@sarbazelashkarim
•اے صبا،گر بگذرے🍃}
در کوےِ او`
°نزدِ او ما را
•جز این پیغام💭| نیست
•ڪاے دلارامے
ڪه جانِ ما تویے💞
°بے تو💔 ما را
•یڪ نفس آرام نیست😔🖐
#حسین_آرام_جانم❤️
@sarbazelashkarim
•
ـبسیجے✌️
ـیعنۍ⇩
اگہ🌍|ـدُنیا رۅبرۅٺ،ۅاسـٺہ،نباید✋🚫ڪمـ بیارۍ.
هَر ڪُجا🗺ـظلمہ،بجنگۍ[🗡⚔]،ـحقِّ مظلۅمـُ بگیرۍ..☝️
ـبدۅڹِ اینڪہ
بہ
ابرۅٺ خمـ بیارۍ...🍃
❤️| @sarbazelashkarim
شـــــ❤ـــهیدانه ابراهیم هادی😍
همیشه آیه و جَعَلْنا..را زمزمه مےکرد
گفتم:آقا ابراهیم این آیه براے محافظت
درمقابل دشمنه؛اینجا که دشمن نیست!
نگاهےکرد وگفت:
دشمنے بزرگترازشیطان هم وجود داره!؟
🌺| @sarbazelashkarim
🍃
🍃🍃
🍃🌺🍃
🍃🌺🌺🍃
🍃🌺🌺🌺🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃🌹🍃
#شهید_بابایی در بیانات مقام معظم رهبری :
این شهید عزیزمان انسانی مومن و متقی و سربازی عاشق و فداکار بود و در طول این چند سالی که من ایشان را می شناختم ، همیشه بر همین خصوصیات ثابت و پابرجا بود .
#سالروز_شهادت_شهید_بابایی
#یادش_با_صلــــوات
🌹| @sarbazelashkarim
🌹🕊
🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊
اکلیل ها و نگین ها پیشتر ها
جایشان فقط پشت .
🔸 پلکها و
🔸 لباسهای شب و
🔸 جواهرات آویزان به گوش و گردن بود!!
چشمک میزدند که :
👈 "نگاهم کن"...
آنها که میخواستند بگویند.
👈 "نگاهم نکن".
همه چیزهایی را که برق داشتند و چشمک میزدند، میپوشاندند،
حتی برق نگاههایشان را...
.
🔺 بلندترین صدای "نگاهم نکن"
مال چادرها بود،
✅ آنها مشکی بودند،
✅ ساده و بلند،
✅ همه برقها و تمام قامت را میپوشاندند...
✅ تمام آن چیزی که حتی اندکی احتمال میرفت رد نگاه ناامنی را به دنبال خودش بکشد..
.
❌ حالا فریاد "نگاهم نکن" چادری ها دارد کمرنگتر میشود!
.
🔺 قدیمها یک چیزهایی با چادر "جور" نبود! .
🔽 دیدن ناخنهای لاک زده زن چادری، مثل دیدن گوشت توی شله زرد بود...
🔽 کسی باورش نمیشد چهرهای که چادر قابش گرفته، نقاشی شده باشد! .
🔺 آن وقتها چادری ها زور میزدند که چادری باشند،.
🔼 اگر چادر میگفت .
👈 "نگاهم نکن".
✔ نگاه .
✔ و رفتار.
✔ و کلام.
✔ و قدم ...
همه همراهیاش میکردند...
.
🔻 حالا چادریها زور میزنند شبیه چادریها نباشند!
❌ چادرها در کنار.
❌ لاک و.
❌ آرایش و.
❌ بعضأ موهای به عمد بیرون آمده بلاتکلیف شدهاند❗
.
🔻 دیگر خودشان هم نمیدانند حرف حسابشان چیست؟!
.
🔼 ما گیج شده ایم!!
✔ هم از نگاه های نا امن می ترسیم و.
✖ هم از اینکه به چشم نیاییم...
✔ هم از نگاه های خیره حال مان بد می شود .
✖ و هم از از اینکه اُمُـل مان بدانند...
✖ می ترسیم اگر دیده نشویم!
گم شویم،
محو و غایب شویم،
از گم شدن می ترسیم!!
.
🔷 «مادرمان» می دانست قرار است شبانه تشییعش کنند...
🔹 آن هم مخفیانه،
🔹 توی آن تاریکی شب .
🔹 غیراز خانواده اش و چند از اصحاب درجه یک رسول الله کسی قرار نبود دنبال جنازه راه برود...
🔹 اما ناراحت بود،
همه اش می گفت:.
👈 "وقتی از دنیا رفتم به رسم عرب جنازه ام را روی تخته حمل نکنید...
حجم بدنم معلوم می شود."👉
.
🔹 تا اینکه اسماء به داد مادر رسید:
👈 "حبشه که بودم مرده های شان را داخل تابوت می گذاشتند و روی آن را می پوشاندند.".
🔹 گل از گل مادر شکفت،
بعد از رفتن پدرش اولین و آخرین بار بود که مادرمان خندید...
.
🔷 مادرمان تکلیفش با خودش و پوشش اش معلوم بود
➰ خوشا به حالش که می دانست کجا باید به چشم بیاید ؛
⬅ آن نگاه امنی را که ناظرش بود،
⬅ گم نکرد.
⬅ و لاجرم هیچوقت گم نشد...
.
🔹 میان اینهمه تلاش برای جلوه گری،
🔹 میان برق نگاه ها و نگین ها و اکلیل ها، .
.
.
↩ دغدغه های مادرمان دارد بین مان غایب می شود...↪
.
🚫 نگذاریم حرمت چادر مادر از بین برود
#چادریا_مادری_اند
✨| @sarbazelashkarim