eitaa logo
کلینیک پاسخگویی به شبهات
1.4هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
15 فایل
در این کانال شبهات جریان #زرتشتی_گری، ، #باستان_گرایی، معاندین و پدیده های اجتماعی_سیاسی مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. ارتباط با ادمین: @sarbaz_irani110 لینک کانال جدید پاسخگویی به شبهات: https://eitaa.com/SARBAZIRANI1357
مشاهده در ایتا
دانلود
9.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ جنبش فاحشه پرور "زن زندگی آزادی " فرهنگ ما را به کدامین ناکجا آباد سوق میدهد؟! جنبش هرزگان دیگر باید چه بلابی بر سر فرهنگ ۵۰۰۰ ساله ایران بیاورند تا مسولین بی کفایت ما از خواب غفلت بیدار شوند؟! اولش فکر کردم لس آنجلس آمریکاست ولی اشتباه بود تصورم نگو تهران خودمونه !!! امام خمینی عزیز آسوده بخواب که مسئولین جمهوری اسلامی بیدارند!!! ✍ محمد باقر پزنده 🆔 https://eitaa.com/sarbazirani110
هدایت شده از نردبان آسمان
✅ یک مکاشفه تلخ و درد آور ▪️در كتابي خواندم، شايد در حدود دويست، سيصد سال پيش جمعي از صلحا در نجف اشرف مجتمع بودند. از آدمهاي بسيار خوب و مقدّس. روزي با خودشان نشستند و گفتند: چرا امام نمي‌آيد؟ در صورتي كه ما بيش از سيصد و سيزده نفر كه او لازم دارد هستيم. ▪️به اين فكر افتادند كه سرّ تأخير در ظهور را به دست آورند. تصميمشان بر اين شد كه از بين خودشان يك نفر را كه به تأييد همه خوبترينشان هست، انتخاب كنند و او را بفرستند در مسجد كوفه يا سهله تا اعتكاف كند و از خود امام بخواهد كه سرّ تأخير در ظهور را بيان بفرمايد. ▪️جمعيّت خودشان را به دو قسمت تقسيم كردند و قسمت بهتر را باز به دو قسمت و همچنين تا آن فرد آخر را كه از همه بهتر و مقدّس‌تر و زاهد تر بود انتخاب كردند كه او به مسجد سهله يا مسجد كوفه برود. او هم رفت و بعد از دو سه روزي برگشت. ▪️ پرسيدند چه طور شد؟ گفت: راست مطلب اين‌كه من وقتي از نجف بيرون رفتم و رو به مسجد سهله راه افتادم با كمال تعجّب ديدم شهري بسيار آباد و خرّم در مقابل من ظاهر شد. جلو رفتم. ▪️پرسيدم: اينجا كجاست؟ گفتند: اين شهر صاحب الزمان است و امام ظهور كرده است. بسيار خوشحال شدم و شتابان به در خانه‌ي امام رفتم. كسي آمد و گفتم: به امام بگو فلاني آمده و اذن ملاقات مي‌خواهد. او رفت و برگشت و گفت: آقا مي‌فرمايند: شما فعلاً خسته اي، از راه رسيده‌اي. برو فلان خانه (نشاني دادند) آنجا مرد بزرگي هست. ما دختر او را براي شما تزويج كرديم. آنجا باش و هر وقت احضار كرديم، بيا. من خوشحال شدم. به آن آدرس رفتم و خانه را پيدا كردم. از من خيلي پذيرايي كردند و آن دختر را به اتاق من آوردند، هنوز ننشسته بودم كه درِ اتاق را زدند. گفتم: كيست؟ گفت: مأمور از طرف امام. . ▪️مي‌فرمايند: بيا! مي‌خواهيم قيام كنيم و شما را به جايي بفرستيم. گفتم: به امام بگو امشب را صبر كنيد. گفت: فرموده‌اند: همين الآن بيا. گفتم: بگو من امشب نمي‌آيم تا اين را گفتم ديدم هيچ خبري نيست. نه شهري هست، نه خانه‌اي هست و نه عروسي. من هستم و صحراي نجف. ▪️معلوم شد مكاشفه اي بوده و خواسته‌اند به ما بفهمانند كه ما هنوز آمادگي براي آمدن امام زمان علیه السلام نداريم. يك دختر به ما تزويج كرده‌اند و ما به خاطر او دست از امام زمانمان برداشته‌ايم. 📚صفیر هدایت شماره ۰۱۶ _ سلسله مباحث معارفی حضرت آیت الله سید محمد ضیاءآبادی رحمة الله عليه 🆔 https://eitaa.com/Nardeban_Aseman110