eitaa logo
سـربــازان دههـ هـشــتادی🦋
439 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
3هزار ویدیو
110 فایل
‌˼بسم‌ ِرب‌ِالحُسین.˹✨ • مقصد آسمان است ؛از حوالی زمین باید جدا شد 🪐 ‹حرفـاتون https://daigo.ir/secret/1732795938 📱اعضای کانال؛ دهه دهشتادی‌ و... 🎞محتوا: همه ی سرزمین مادری🥺• -آݩ‌سوۍ‌خاڪریزجبھه↪️"تب‌ا‌د‌ل" @Taliya_m128 🍂ڪپے؟! ن فور 🍃با ذکر صلواٺ📿
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 ‏داغِ این عکس هیچوقت کهنه نمیشه! 🔹 تو نمایشگاه دفاع مقدس قُم پسربچه دویید تا باباشو بغل کنه ... ولی وقتی دید ماکتِ باباشه ، بغضش ترکید و کلی گریه کرد ... 💔 راستی، قیمت این لحظه چند!؟ 🔹 نازدانه شهید مدافع حرم ‎سعيد سامانلو
سـربــازان دههـ هـشــتادی🦋
🔴 ‏داغِ این عکس هیچوقت کهنه نمیشه! 🔹 تو نمایشگاه دفاع مقدس قُم پسربچه دویید تا باباشو بغل کنه ...
بعضیا میگن چرا باید این فرزندان شهدا پول بگیرن خانواده هاشون کاری نکردن که .... این پول پیش کار ارزشمندی که سرپرست خانواده کرده است هیچ است ! هیچ وقت دوباره برنمی گرده آن عزیز از دست رفته...😔🖤
هدایت شده از مسابقه ماه خدا 5
🎁شماهم برنده نگین انگشتر حرم امام حسین (ع) هستید 🎁 🌺تعدادی از جوایز بدون قرعه کشی و تعدادی هم با قرعه کشی تقدیم میشه 🔰توضیح مسابقه: ابتدا روی لینک بزنید و وارد کانال مرجع تقلید خودتون بشید: 💢ویژه‌مقلدین امام‌خامنه‌ای👇 https://eitaa.com/joinchat/4100522063C1fc61ec4ab 💢ویژه‌مقلدین‌آیت‌الله‌مکارم👇 https://eitaa.com/joinchat/3092316245C521fc541d4 💢ویژه‌مقلدین‌آیت‌الله‌سیستانی👇 https://eitaa.com/joinchat/1868169268C10d21e4259
15.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقا یک سوال ؟؟... نامحرم فقط نامحرم توی خیابونه یا تو فامیل هم نامحرمه؟🤭 رفتار و حجابمون با این دو نفر باید فرقی داشته باشه؟🤔 بریم پاسخش رو ببینیم👆👀 ═✧❁🇮🇷❁✧┄ @sarbazvu ═✧❁🇮🇷❁✧┄
🚨 چرا زنان مسلمان برای چادر، رنگ مشکی را انتخاب نموده‌اند؟ 💠 رنگ مشکی معانی زیادی دارد. اگر به همه معانی و علت استفاده از رنگ مشکی در دیگر کشورها نظر بیفکنیم، دیگر تهمت غم و افسردگی به نمیدهیم. 💠 رنگ مشکی رنگ اقتدار و بزرگی و برتری است 🔸به همین دلیل در ورزش‌های رزمی کمربند مشکی به عنوان بالاترین درجه در نظر گرفته شده است. 💠 رنگ مشکی رنگ دانایی است. 🔸به همین دلیل جهت دانا نشان دادن قاضی‌ها و وکیل‌ها در جهان غرب همچنان از رنگ مشکی یا سورمه‌ای بسیار سیر که به مشکی می‌زند استفاده می‌شود. 🔸لباس و کلاه فارغ‌التحصیل‌های بیشتر رشته‌ها نیز مشکی است. 💠رنگ مشکی رنگ تقدس است 🔸به همین دلیل ردای کشیش‌ها، راهب‌ها و راهبه‌ها به رنگ مشکی است. 💠رنگ مشکی رنگ هیبت و عظمت است؛ 🔸به همین دلیل رنگ سنگ‌های کعبه و رنگ پرده آن مشکی‌انتخاب شده است تا عظمت آن بیشتر احساس‌شود. 💠 رنگ مشکی رنگ نجابت و شرافت است. 🔸و لذا یک زن مسلمان با استفاده از رنگ مشکی برای چادر و حجابِ برترِ خود، اقتدار خود دانایی خود تقدس خود هیبت و عظمت خود نجابت و شرافت خود را به همراه دارد♥️
جورے زندگـی ڪن که خُدا عاشقت بشہ اگه خُدا عاشقت بشہ‌؛ خـوب تورو خریدارے میکنہ(؛ شہیدمحسـن‌حججے
هدایت شده از مسابقه ماه خدا 3
🎁شماهم برنده نگین انگشتر حرم امام حسین (ع) هستید 🎁 🌺تعدادی از جوایز بدون قرعه کشی و تعدادی هم با قرعه کشی تقدیم میشه 🔰توضیح مسابقه: ابتدا روی لینک بزنید و وارد کانال مرجع تقلید خودتون بشید: 💢ویژه‌مقلدین امام‌خامنه‌ای👇 https://eitaa.com/joinchat/4100522063C1fc61ec4ab 💢ویژه‌مقلدین‌آیت‌الله‌مکارم👇 https://eitaa.com/joinchat/3092316245C521fc541d4 💢ویژه‌مقلدین‌آیت‌الله‌سیستانی👇 https://eitaa.com/joinchat/1868169268C10d21e4259
⊰🙂⊱ • • جـآن‌وجـانـانم‌رضـا دین‌وایمـاݩم‌رضـآ... من‌گداےڪوےټـو شـاه‌وسݪـطاݩم‌رضـا♡🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‹🕌✨› ↫ ═✧❁🇮🇷❁✧┄ @sarbazvu ═✧❁🇮🇷❁✧┄
‹🕌✨› 🎙حاج محمود کریمے 🌿مناجات شب هشتم ماه رمضان ۱۴۰۲ حرم مطهر رضوے ‹🕌✨› ↫ ═✧❁🇮🇷❁✧┄ @sarbazvu ═✧❁🇮🇷❁✧┄
[WWW.FOTROS.IR]ma1402010901.mp3
15.25M
‹🕌✨› 🎙حاج محمود کریمے 🌿رخ زرد و مو سفید و همـہ نامم سیاهـ ره دور و قد خمیده ز سنگینے گناهـ ‹🕌✨› ↫ ═✧❁🇮🇷❁✧┄ @sarbazvu ═✧❁🇮🇷❁✧┄
[WWW.FOTROS.IR]ma1402010902.mp3
10.54M
‹🕌✨› 🎙حاج محمود کریمے 🌿یوسف من چاه را با نیزه ها حس کردے پنجـہ ناپاک صدها گرگ را حس کردے ‹🕌✨› ↫ ═✧❁🇮🇷❁✧┄ @sarbazvu ═✧❁🇮🇷❁✧┄
[WWW.FOTROS.IR]ma1402010904.mp3
10.75M
‹🕌✨› 🎙حاج محمود کریمے 🌿الهے یا الهے یا الهے نگاهے کن نگاهے کن نگاهے ‹🕌✨› ↫ ═✧❁🇮🇷❁✧┄ @sarbazvu ═✧❁🇮🇷❁✧┄
6621614666654.mp3
15.48M
‹🕌✨› 🎙حاج محمود کریمے 🌿شهیدم کاکلش در خون غلطونـہ شهیدم خفتـہ بین خواب پر خونـہ ‹🕌✨› ↫ ═✧❁🇮🇷❁✧┄ @sarbazvu ═✧❁🇮🇷❁✧┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(ب توکل نام اعظمت) 🌸🍃بهار مهربانی🍃 🌸 من پاییز را جارو میکنم زمستان را پارو میکنم تابستان را میشویم تا همیشه بهار باشد... 📌گروه فرهنگی یاوران گمنام امام زمان (عج) در صدد برگزاری همایشی به مناسبت ولادت حضرت امام حسن مجتبی (ع) جهت قدردانی از نارنجی‌پوشان شهر [پاکبانان ] گران‌قدر و تکریم مقام آنهاست. _لذا از شما تقاضا میشود توانتان را برای یاری ما در تامین هزینه های این امر پسندیده بکار گیرید و در اجر این شادکامی سهیم باشید. شماره کارت: به نام منیره سادات مجتبی زاده در پناه دعای امام‌حسن[ع]باشید ان‌شاءالله..♥️ 🌸🌸 [🌙 @yavaranegomnam_315 ]
چرا انقدر ترک؟
هرچیزی رهایش کنی پژمرده می شود به جز قرآن که اگر رهایش کردی، خودت پژمرده خواهی شد خدایا قرآن را بهار دلهای ما قرار ده آمین 🖤وفات حضرت خدیجه( س )تسلیت باد 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من‌کہ‌دیوانہ‌ام‌از‌حالِ‌خوشِ‌نوکرۍام .. مادرت‌گرکہ‌سفارش‌بکند،میخرۍام💔؟! ‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‌‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‌‎‎‌‎‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‎‌═✧❁🇮🇷❁✧┄ @sarbazvu ═✧❁🇮🇷❁✧┄
خواب‌دید‌م‌کہ‌شدم‌زائربین‌الحرمین گفتم‌بہ‌خودم‌هرچہ‌صلاح‌است... حسین‌آرزوی‌حرمت‌کرده‌مࢪادیوانہ أنت‌َمَولاوأنَا…! هرچہ‌صلاح‌است‌حسین❤️ ⇠|♥️|•• ツ ═✧❁🇮🇷❁✧┄ @sarbazvu ═✧❁🇮🇷❁✧┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کربلانرفتی؟ مادرسهم‌بچه‌نیومده‌رو‌کنارمیزاره♥️٫ ═✧❁🇮🇷❁✧┄ @sarbazvu ═✧❁🇮🇷❁✧┄
═✧❁🇮🇷❁✧┄ @sarbazvu ═✧❁🇮🇷❁✧┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
  🇯 🇪 🇭 🇦 🇩 - .چہ‌مےجویـے؟ . آرامش؟ . آرامش‌نہ‌دربالش‌پراست . ونہ‌در‌قرص‌هاےآرامبخش . آرامش‌رادر‌لابہ‌لاےنگاه . و‌لبخند‌پر‌معناےشهدا‌بجوے :) مطالب ناب وداغ از شهید درکانال خود شهید بدوبیاجانمونی!؟ 😄 - https://eitaa.com/joinchat/4131455153Cfeefe81cdf -
باشه فشار میخوریم🙂😂
شرمنده دیر شد 😔☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🌃 قسمت136 یک چیزی در قلبم تکون خورد..مو بر اندامم سیخ شد..این مرد واقعا انسان بود؟؟؟؟!!!! گفتم:آبروتون چی حاج آقا؟ ؟یادتون رفته چه حرف و حدیثی تو مسجد برای من وشما درست کردن؟ بنظرتون با این... هنوز هم باورم نمیشد که روزی موفق به وصلت با او بشم نمیتونستم اون کلمه رو به زبون بیارم. گفتم:بنظرتون با این کار، شما به شایعات چند وقت پیش دامن نمیزنید؟! او نفس عمیقی کشید و با مهربانی گفت: قطعا در این راه خیلی مشکلات در پیش رو داریم ..ولی هر کار مقدسی تبعات و پستی بلندیهای خودش رو داره..شما اگر بردبار و شکیبا باشید من با این بادها نمیلرزم.. او با لبخند اطمینان بخشی انگشت اشاره اش رو بالا آورد و دوباره تکرار کرد: همون که گفتم...فقط رضایت خدا. خندیدم. با خودم گفتم بیخود نیست که عاشقت شدم..تو واقعا از جنس نوری!!! حالا راحت تر میتونستم ازش سوالی رو که ذهنم رو مشغول کرده بود بپرسم.  هرچند باز هم داشتم جان میکندم تا اون سوال از زبونم خارج بشه. پرسیدم:حاج آقا ..جواب یک سوال خیلی برام مهمه..ولی نمیدونم پرسیدنش درسته یا نه.. او نگاهی زیبا و آرامش بخش به روم انداخت و گفت:البته..این جلسه برای پرسیدن همین سوالهاست.. هرسوالی که براتون مهمه ازمن بپرسید.  آب دهانم رو قورت دادم.کاش یکی برام یک لیوان آب میاورد.نفسم بالا نمی اومد. دنبال مناسب ترین کلمات میگشتم تا به غرورم بر نخوره. بالاخره گفتم:شما برای رضای خدا به خواستگاری من اومدید یا رضایت خودتون هم دخیل بود؟؟! او صورتش سرخ شد.با لبخندی محجوب این پا واون پا کرد و عرق روی پیشونیش رو دوباره پاک کرد.. از دیدن حالش ناخواسته لبخند به لبم اومد.. او میان شرم و خنده گفت:از اون سوالهای نفس گیر بودااا.. نمیتونستم جلوی خنده م رو بگیرم..در لا به لای خنده های محجوبانه و معصومانه ی او جوابم رو گرفتم. او از جا بلند شد و گفت:اگر اجازه بدید بعد پاسخ این سوالتون رو بدم.. من هم با صورتی سرخ از شرم و خنده ایستادم و خیره به نگاه خندانش گفتم: حتما براش یک جواب پیدا کنید ومن رو از افکار مزاحم نجات بدید.. او به نشانه ی اطاعت دستش رو روی چشمش گذاشت و به سمت در رفت.  میخواست از در بیرون بره که لحظه ای تامل کرد و به سمتم چرخید.. با شرم به چشمانم زل زد و با نگاهی پر معنا لبخندی عاشقونه به صورتم تقدیم کرد. در زیر نگاهش داشتم ذوب میشدم که نجوا کنان گفت:همون که گفتم... رضایت خدا رضایت منم هست.. این جواب سوالم بود.!!! از اتاق بیرون رفت ومن همانجا ولو شدم. . اون شب پس از رفتن اونها ،من مثل شب پیش خندیدم و گریه کردم. اون شب من با عطر گلهای روی میز تب کردم. و اون شب من به بوییدن دستمال اکتفا نمیکردم و روی نقطه نقطه ی اون بوسه میزدم. بقول حافظ چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی... با اینکه حاج کمیل بهم اطمینان داده بود که احساسی بهم داره ولی من باز میترسیدم.عشق من به او اینقدر زیاد بود که مدام ترس از دست دادنش رو داشتم و از وقتی که او به من نزدیک تر شد این احساس چندبرابر شد!! چند روز بعد من و حاج کمیل کنار هم نشسته بودیم و منتظر بودیم تا با خطبه ی عقد محرم هم بشیم! ولی من باز می ترسیدم.! او اینجا کنار من نشسته بود ولی باز میپنداشتم که او برای من یک رویای دوره. .  در اون لحظات به این فکر میکردم که آیا من هرگز دستهای او را لمس میکنم یا نه؟!! آیا او بدون شرم و خجالت به چشمهای من خیره میشه یا نه؟؟! و حتی این اضطراب به جانم افتاد که او اصلا‌ عشق بازی میدونه یا خیر؟! خطبه جاری شد و من با اجازه ی پدرو مادرم بله گفتم ..چون میدونستم که اونها هم ‌اینک کنار من ایستادند..و در تصورات خودم آقام رو میدیدم که دعای خیرش رو بدرقه ی راهم میکنه و بوسه ای جانانه بر پیشانیم مینشاند..  وقتی حاج کمیل دستش رو مقابل دستم گرفت تا حلقه ی زیبای نامزدی رو به دستم بندازه هنوز در ناباوری بودم!! من لمس زیبای نور رو در زمان اتصال انگشتهای او به روی دستانم حس کردم. و همزمان با فرو ریختن قلبم زیر لب نجوا کردم:ممنونتم خداااا... 🍁 نویسنده : ف مقیمی 🍁 ═✧❁🇮🇷❁✧┄ @sarbazvu ═✧❁🇮🇷❁✧┄