eitaa logo
سـربــازان دههـ هـشــتادی🥀
400 دنبال‌کننده
7هزار عکس
3.5هزار ویدیو
111 فایل
‌˼بسم‌ ِرب‌ِالحُسین.˹✨ • مقصد آسمان است ؛از حوالی زمین باید جدا شد 🪐 ‹حرفـاتون https://daigo.ir/secret/1732795938 -آݩ‌سوۍ‌خاڪریزجبھه↪️"تب‌ا‌د‌ل و..." @Taliya_m128 🍂ڪپے؟! حلالت با صلوات یِ فور هم بزن🤌🏻 کانال² https://eitaa.com/Rahil_daily
مشاهده در ایتا
دانلود
💞 💞 قسمت . . دلمو راضی کردم برم سمت دانشگاه😕 . راستیتش خیلی نگران شده بودم😨 . تو این چند مدت اصلا نتونسته بودم فراموشش کنم😔 . کم کم اماده شدم که برم سمت دفتر😕 . توی مسیر صد بار حرفهای اون روز رو مرور کردم😐 صدبار مرور کردم که اگه زهرا چیزی پرسید چی جواب بدم😕 اخه من که چیزی نگفته بودم 😔 اصلا نمیفهمیدم چجوری دارم میرم😕 انگار اختیارم دست خودم نبود و پاهام خودشون راه میرفتن . . وقتی وارد دفتر شدم دیدم فقط زهرا نشسته . تا منو دید سریع اومد جلو دیدم چشمهاش قرمزه به خاطرگریه کردن😭 . -حدس زدم قضیه رو فهمیده باشه و از دست سید ناراحت شده . به روی خودم نیاوردم و سلام گفتم😐 . یهو پرید منو بغل گرفت و شروع کرد به گریه گردن😢 . -چی شده زهرا؟!😯 . -ریحانه 😢...ریحانه 😢 . -چی شده؟؟😯 . -کجایی تو دختر؟!😢 . -چی شده مگه حالا؟!😕 . -سید...😢 . -آقا سید چی؟! اتفاقی براشون افتاده؟!😯 . -سید قبل رفتنش خیلی منتظرت موند که باز ببینه تورو و بقیه حرفهاشو بهت بزنه ولی نشد😢 همش ناراحت بود به خاطر تو😢 عذاب وجدان داشت😔 میگفتم که بهت زنگ بزنه ولی دلش راضی نمیشد😔 میگفت شاید دیگه فراموشش کرده باشی و نخواد دوباره مزاحمت بشه😔😢 . -الان مگه نیستن؟!😯 . -این نامه رو بخون😢...محمد مهدی قبل اینکه بره اینو نوشت و داد بهم که بدم بهت...میخواست حلالش کنی🙏 . -کجا رفتن مگه؟؟😯 . -یه ماه پیش به عنوان رفت و دیروز یکی از رفقاش گفت که چند روز هست برنگشته به مقر. بعضیا میگن دیدن که 😢 این نامه رو داد و گفت اگه برنگشتم تو اولین فرصت بهت بدم که حلالش کنی😢 . _یعنی مگه امکان داره که ایشون😯😢 . -هر چیزی ممکنه ریحانه 😢 . -گریه بهم امان نمیداد...اخه زهرا چرا گذاشتی که برن؟!😢 . -داداش محمد من اگه شهید شده باشه تازه به عشقش رسیده . _داداش محمد ؟!😳 . _اره...داداش محمد.. ریحانه، ای کاش میموندی حرفشو تا آخر گوش میدادی..ریحانه تو بعضی چیزها رو بد متوجه شدی 😔 . -چیا رو مثلا؟!😢 . -اینکه من و محمد مهدی برادر و خواهر رضاعی هستیم و عملا نمیتونستیم با هم ازدواج کنیم. ولی تو فکر کردی ما...😥 . از شدت گریه هیچی نمیدیم😣😭 صدای زهرا رو هم دیگه واضح نمیشنیدم 😢 فقط صدا اخرین التماس سید برای موندن و گوش دادن حرفهاش تو گوشم میپیچید😢 . صدای لا اله الا الله گفتناش 😢 . . ادامه دارد.... . . نویسنده : ═✧❁🌷❁✧┄ @dyareeshgh ═✧❁🌷❁✧┄
6.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢 چرا بدبخت همیشه بدبخته؟ تأثیر کلام مثبت بر زندگی!
حکایتی شده باز حرمت بی‌بی جان🖤
باز چشم عمویت‌ را دور دیدند که چراغ‌های حرمت خاموش شده... اللهم عجل لولیک الفرج ❤️‍🩹🌿
به‌اندازه‌هیچ‌وقت🤏🏻🤣😄 . . .
13.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- قبله‌ی قلبم ؛ گنبد زینب 🫀 . | ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
8.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️👆 این ویدئو را اگر موافق حکومتی چندبار ببین و اگر مخالف حکومتی هر روز ببین ◽️خانم معترض : اگر آمریکا هم به ما حمله کنه بهتر از این زندگیه که ما داریم‼️ شب می خوابیم صبح بلند نشده می بینی دلار شده.....تومن! 🔻به بهانه بمباران و از بین رفتن زیرساخت های آن کشور
♥️¦ دی‌ماه سال گذشته که همراه بابا سوریه بودیم ؛ یک شب سر سفره شام دورهم جمع بودیم بحث شهادت سید رضی پیش اومد و این که چقد از شهادت ایشان متأثر و ناراحت شده بودیم . و بابا برایمان روایت می‌کردن از ناجوانمردی صهیونیست و اینکه جزو اولین نفراتی بودند که به محل شهادت سید رسیدند و بالای سر شهید رفتند بعد از صحبت‌هامون از بابا پرسیدم : ‌روز به روز داریم شهید می‌دهیم حالا هم سید رضی شهید شدند به نظرتون یعنی شهید بعدی دیگه کیه . . ؟! همان طور که یک زانو نشسته بودن و زانوی دیگرشون زیر چانه‌شان بودن بابا آرام سرش را پایین انداخت و لبخند عجیب و پر معنایی بر چهره‌شان نقش بست ؛ آن روز پاسخ سوالم را نداد اما ۳۰ دی‌ماه پاسخ سوالم را دریافت کردم و پدر مظلوم و گمنامم با همکارانشان شهید بعدی محور مقاومت بودند . . ✍🏻¦ به‌روایــت‌ِ : دختر‌‌ان‌شهید‌القدس‌علی‌آقازاده‌نژاد 🖇¦ . .