eitaa logo
سـربــازان دههـ هـشــتادی🦋
434 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
3هزار ویدیو
110 فایل
‌˼بسم‌ ِرب‌ِالحُسین.˹✨ • مقصد آسمان است ؛از حوالی زمین باید جدا شد 🪐 ‹حرفـاتون https://daigo.ir/secret/1732795938 📱اعضای کانال؛ دهه دهشتادی‌ و... 🎞محتوا: همه ی سرزمین مادری🥺• -آݩ‌سوۍ‌خاڪریزجبھه↪️"تب‌ا‌د‌ل" @Taliya_m128 🍂ڪپے؟! ن فور 🍃با ذکر صلواٺ📿
مشاهده در ایتا
دانلود
💚 بر مشامم می‌رسد بوی عزای فاطمه می‌شوم آماده‌ی گریه برای 💚🖤💚
‌اے کہ غم از داغ تو سر مےشڪند زیر بار غم تو ڪوه ڪمر مےشڪندک مرغ حق بودے و رفتے سوے باغ ملکوٺ اسٺ کہ از داغ تو ، پر مےشڪند
📚 به فضه اتاقی اختصاص داده شد. او ناباورانه قدم برداشت و به اتاق رفت. چگونه ممکن بود به کنیزی اتاق بدهند. فضه هنوز مبهوت بود؛ دستش را چند بار محکم روی گونه اش زد تا ببیند خواب است یا بیدار. بیدار بود. صلیب کوچکی را روی یکی از طاقچه های کوچک اتاق گذاشت و با شعفی که در وجودش موج می زد از اتاق بیرون آمد. فاطمه بانوی خانه، کارها را با فضه تقسیم کرد؛ یک روز خودش کارهای خانه را انجام می دهد و روز دیگر فضه. با مهربانی و ادب از او پرسید:«خمیر را درست می کنی یان نان می پزی:»فضه که هنوز مبهوت چهره زیبا و دوست داشتی بود یک باره به خودش آمد. او مشعوف از اینکه برایش منزلتی این چنین قائل شده اند و همانند بانوی خانه نظرش را جویا می شوند ذوق زده و هول گفت:«خمیر درست کردن و آوردن هیزم با من.» گل⚘️ روزتون مبارک ❤️
به سرعت دویدم به سمت ضریحت دیدم که تو در جای قبلیم ایستادی:))