کتاب (کتاب مخفی)
#قسمت_نهم
ماهان ترسیده و آشفته رو به پیرزن می چرخد.
_ دیدی؟! نگفتم؟! همان هایی هستند که گفتم !
پیرزن از جا بلند می شود.
_ نترس !
ماهان با صدای آهسته می گوید :
_ چگونه نترسم ؟! برای گرفتن جانم آمده اند !
ماهان دور خود می چرخد.
_ جایی برای پنهان شدن نیست ؟! تنوری ! خمره ای ! اتاقکی پنهان ! یا دری که آنها آن را نبینند !
پیرزن با دست به گوشه حیاط اشاره می کند.
_ آن جا تنور خاموشی هست.
ماهان شمشیر و کیف چرمی را به دست می گیرد و می دود طرف تنور . دوباره کسی بر در می زند . ماهان برگ ها و خاشاک را کنار زده و صحفه گرد چوبی تنور را بر می دارد و به سرعت می پرد توی تنور . هنوز کامل تو نرفته که سرش را بیرون آورده و به پیرزن که بالای سرش ایستاده می گوید :
_ اسبم! بی گمان اسب را بیرون خانه دیده اند !
پیرزن دست می چرخاند روی زمین . صحفه چوبی را پیدا می کند و می گوید :
_ دیر به یادت آمد.
با دست سر ماهان را در تنور فرو می کند و صحفه چوبی را بر تنور می گذارد تا دیده نشود . همان طور که بر زمین زانو زده ، برگ ها خاشاک را دوباره بر تنور می ریزد . آن ها که پشت در ایستاده اند ، حالا با لگد بر در می کوبند و فریاد می زنند :
_ باز کنید ! در را باز کنید !
پیرزن با قدم های آرام به طرف در می رود ، یک قدم مانده به در ، لگد محکمی بر در کوبیده می شود ! در چوبی می شکند و به سینه پیرزن می خورد . پیرزن فریادی از درد می زند و بر خاک می افتد . سه مرد با شمشیر های برهنه وارد خانه می شوند . دو نفر با شتاب پا به درون اتاق می گذارند و این سو و آن سوی حیاط را می گردند. دیگری بالای سر پیرزن نی ایستد و نگاهش می کند و فریاد می زند:
_ کجاست ؟!
پیرزن توان حرف زدن ندارد . از درد سینه به خود می پیچد. از پیشانی اش خون جاری شده است . آن دو نفر توی اتاق می چرخند و سراسیمه بیرون آمده و میان حیاط می ایستند . یکی می گوید:
_ نیست ! هیچ کس توی اتاق نیست !
هر سه بالای سر پیرزن ایستند اند. یکی زانو می زند بالای سرش و گریبانش را می گیرد .
_ عجوزه! می گویی کجاست یا حلقومت را پاره کنیم ؟!
پیرزن میان درد و ناله ، می گوید:
_ دنبال چه می گردید ؟! جز من کسی در این خانه نیست .
مرد شمشیرش را بالا می برو و آن را در گلوی پیرزن فرو می کند . پیرزن ناله خفیفی می کند و جان می دهد. ماهان ترسیده و وحشت زده به دیواره تنور چسبید. به یکباره باد تندی به درون حیاط می خزد . باد توی حیاط پیچ می خورد و برگ های روی تنور را کنار می زند. مهاجمان مبهوت به تنور نگاه می کنند .
ادامه دارد...
#ترابی_تنها_نیست
#کتاب_مخفی
#حاج_قاسم_سلیمانی
#روز_مادر
https://eitaa.com/sardar_313_martyr
از فکه تا دمشق
کتاب (کتاب مخفی) #قسمت_نهم ماهان ترسیده و آشفته رو به پیرزن می چرخد. _ دیدی؟! نگفتم؟! همان هایی هس
قسمت نهم از کتاب(کتاب مخفی) و پایان بخش دوم کتاب
بسم رب الشهدا و الصدیقین
نیازمند به یک ادمین جهت خادمی مولا صاحب الزمان (عج) و شهدا
جهت ادمین شدن :
@sadrzadeh31
28.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در پی دوست به کوی دِگران میگردم🙂♥️
یار در خانه من گردِ جهان میگردم🙃🌏
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج ❤️
#حاج_قاسم_سلیمانی
#روز_مادر
#ترابی_تنها_نیست
https://eitaa.com/sardar_313_martyr
از فکه تا دمشق
قسمت نهم از کتاب(کتاب مخفی) و پایان بخش دوم کتاب
لطفا نظرات خود را درباره کتاب برای ما ارسال کنید.
https://abzarek.ir/service-p/msg/929765
هدایت شده از سـربــازان دههـ هـشــتادی🦋
سلام خیر مقدم به دوستان تازه وارد
ان شاءالله چند روز دیگه چله ختم ایه الکرسی داریم گروهمون رو به دوستان تون معرفی کنید
تا چله مون رو شروع کنیم
یا علی دوستان لینک رو به دوستانتان معرفی کنید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3400007970C7419aa8d81
° in the name of gad °
کانال زبان انگلیسی در ایتا💜🌿
با ما زبان انگلیسی رو به صورت تخصصی و #رایگان آموزش ببین 👌🙂
آموزش: گرامر +مکالمه +کتاب درسی و...
لینک کانال :👇🏼
@English_Time1401
بدو جا نمونی❗️:)
#رایگان زبان یاد بگیر 👆🌿
مخصوصا دخترا حتما بخونن‼️
💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀
داداشم منو دید تو خیابون..😳
با یه نگاه تندبهم فهموند برو خونه تا بیام..😠
خیلی ترسیده بودم.. 😰
الان میاد حسابی منو تنبیه میکنه..😰
نزدیک غروب رسید..🌅
وضو گرفت دو رکعت نماز خوند📿
بعد از نماز گفت بیا اینجا
خیلی ترسیده بودم😰
گفت آبجی بشین☺️
نشستم🙄
بی مقدمه شروع کرد
یه روضه از خانوم حضرت زهرا خوند❗️😭😭😭
حسابی گریه کرد منم گریه ام گرفت😭😭
بعد گفت آبجی میدونی بی بی چرا روشو از مولا میپوشوند🤔
از شرم اینکه علی یدفعه دق نکنه😔
آخه♥غیرت الله♥
میدونی بی بی حتی پشت در هم نزاشت چادر از سرش بیفته!😔
میدونی چرا امام حسن زود پیر شد😔
بخاطر اینکه تو کوچه بود و نتونست کاری برا ناموسش کنه😭😭😭
آبجی حالا اگه میخوای منو دق مرگ نکنی
تو خیابون که راه میری مواظب روسری و چادرت باش😥
یدفعه ناخداگاه نره عقب و یه تار موت بیفته بیرون❗️
من نمیتونم فردای قیامت جواب خانوم حضرت زهرا رو بدم❗️😰
#حاج_قاسم_سلیمانی
#ترابی_تنها_نیست
https://eitaa.com/sardar_313_martyr
هدایت شده از 🌷سلام بر شهدا مُعِزَّ المُؤمِنِین🌷
ان شاءالله از فردا چله ختم ایه الکرسی داریم
روزانه ده مرتبه قرائت کنیم
دوستان تون رو دعوت کنید درکنار هم
ان شاءالله قدمی برا نذر ظهور برداریم
⤵️⤵️⤵️
https://eitaa.com/joinchat/3400007970C7419aa8d81
🔴 سلفی مرزبانان کشور در سرمای ۲۵ درجه زیر صفر
🔹 خدا قوت سربازان وطن
قهرمان ✌️😊🇮🇷
#حاج_قاسم_سلیمانی
#سربازان_وطن
#ترابی_تنها_نیست
https://eitaa.com/sardar_313_martyr
اهدای عضو مامور شهید فراجا به ۵ بیمار
🔹سروان شهید احمد کشورینیا که در حین اجرای ماموریت و تعقیب قاچاقچیان با خودرو در ساوه دچار مرگ مغزی شده بود ۲ کلیه، ۲ قرنیه و کبد او برای پیوند به ۵ بیمار نیازمند اهدا شد.
#حاج_قاسم_سلیمانی
#ترابی_تنها_نیست
https://eitaa.com/sardar_313_martyr