eitaa logo
سردار شهید سلیماني
2.1هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
142 فایل
🚩 بِسْـمِ اللهِ قاٰصِـمِ الجَبّٰـاریٖݩ به یاد سردار رشید اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی 🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
سردار شهید سلیماني
🕊 خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی🌷 حاج قاسم می گوید: _ یک بار برای جلسه خدمت حضرت آقا بودیم. جلسه هنوز شروع نشده بود چون منتظر بقیه دوستان بودیم. آقا من را صدا کردند. خدمتشان رسیدم؛ آقا کتابی دستشان بود، نشانم دادند همراه چند عکس از . وقتی دیدم، آقا فرمودند: _اگر شما هم رفته بودید (شهید شده بودید) این ماموریت های سخت را نمی توانستید انجام دهید! من آن موقع بود که (از بودن وماندن) بسیار خوشحال شدم! 📚منبع : کتاب حاج قاسم 🆔 @sardar_shahid_soleimani
سردار شهید سلیماني
به تو ای حضرتِ صبح صاحبِ لبخنـد «به تکرار و با عشق سلام...» 🌸☘ 🆔 @sardar_shahid_so
🕊 خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی🌷 ۲۱ساله شده بود فرمانده گردان. اسمش ناصر بود و حاج قاسم‌ لشکرش بود. جانبازشد. جانباز قطع نخاع. مهمان دائمی بستر وخانه‌. شاید خیلی ها سراغش نرفتند چون گرفتار زندگی کردن خودشان را. اما؛حاج قاسم دم دم های عید که می شد، وقتی میخواست سری به کرمان و اقوام بزند، حتما یک زنگ‌ می زد و به خانه ناصر و می گفت: _ من دو روزی می آیم خانه شما! خرید هم می کرد. لباس نو وسایل تهیه می کرد و می رفت خانه ناصر. همسر ناصر را هم به قول خودشان، می فرستاد مرخصی. می شدند دو رفیق شفیق! کار آشپزخانه می کرد و غذا آماده می کرد. با ناصر بگو ، بخند و یاد ایام و... حمام را گرم می کرد وناصر را نونوار تحویل تخت همیشه ساکتش می داد و... می رفت سراغ ماموریت بعدیش... راستی، ناصر دی ماه ۱۳۹۲ شد... 📚منبع کتاب:حاج قاسم 🆔 @sardar_shahid_soleimani
سردار شهید سلیماني
🕊 خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی🌷 جلسه بود، از وزارت خارجه و روسا در حضور حاج قاسم. همسر حاج قاسم غذایی برایش فرستاده بود. موقع نهار که شد ، حاجی خودش دست به کار شد و همان مقدار غذا را بین همه قسمت کرد. حتی حواسش به سرباز های دفترش هم بود. حتی بالاتر، در ظرف های کوچکی برای بعضی از سرباز ها، با دستان خودش غذا کشید... 📚منبع: کتاب "حاج قاسم" 🆔 @sardar_shahid_soleimani
سردار شهید سلیماني
صبح امروز ۲۵ خرداد روز ملی گل گل افشانی قبور مطهر سردار دلها و دیگر شهدای گلزار کرمان انجام شد. 💐☘
🕊 خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی🌷 حفاظت از سردار برای ما کمی سخت بود، چون سردار راحت می گرفت. حواسش آن قدری که به بیت المال بود به خودش نبود. مراسم بزرگداشتی برای فوت پدرشان گرفته بودند. برای آماده سازی فضا از سرباز ها کمک گرفته شد. حاج قاسم وقتی وارد شد واین صحنه را دید ، مخالفت کرد؛ گفته بود سرباز ها مرخص شوند . اما محافظت از او نمی گذاشت تا حرفش را قبول کنند. وقتی دید امرش پذیرفته نشد ، با تک تک سرباز ها رو بوسی کرد ، محبت کرد و موقع پذیرایی به مسئولشان گفت: _اول غذای این دوستان سرباز را بدهید. 📚منبع: کتاب "حاج قاسم" 🆔 @sardar_shahid_soleimani
🕊 خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی🌷 کرمانی بود حاج قاسم، اما جهانی کار می کرد. گاهی هم به کرمان سری می زد. یک بار که برای امری آمده بود، وارد کوچه ای شدند. یکی از دوستان به حاجی گفت: _ این جا، خانهٔ یک است! فرصت دارید سری بزنید؟ نگاه حاجی کشیده شد تا رد دست دوستمان! پا برهنه راه گرفت سمت خانه شهيد ! 📚منبع: کتاب "حاج قاسم" 🆔 @sardar_shahid_soleimani
سردار شهید سلیماني
🕊 خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی🌷 سال هفتاد و هفت به عنوان رایزن فرهنگی در کشور بوسنی و هرزگوین مشغول خدمت بودیم. برادران سپاه آن جا عملیات بازسازی به عهده شون بود و بعد از جنگ، در حال بازسازی بودند. یک بار حاج قاسم تشریف آوردند آن جا و شب مهمان ما شدند. سوال کردم از تعداد فرزندانشان. دهه هفتاد بود. حاج قاسم گفت: _ما رعایت قانون جمهوری اسلامی رو نکردیم. (یعنی کنترل جمعیت که دوتا بیشتر نشه) بعد خاطره ای نقل کرد که : من خدمت مقام معظم رهبری رسیدم ، بحث فرزند شد من گفتم که ما رعایت قانون جمهوری اسلامی رو نکردیم . آقا فرمودند: این قانون رو ما خودمون هم قبول نداریم. 📚منبع: کتاب "حاج قاسم" 🆔 @sardar_shahid_soleimani
سردار شهید سلیماني
🕊 خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی 🌷 قوم و خویش ها ، دوستان و سربازهایش ، جوان ها و ... با ایشان خیلی خیلی راحت بودند مثل برادر برایشان . آدمی بود که وقتی میدیدیش، "خدایی" می شدی .... کلا دنیا رو فراموش می کردی ! نسبت به حضرت زهرا (ع) ارادت خیلی خاص و ویژه داشتند؛ همیشه می گفتند: _من هرچی دارم از بی بی زهرا دارم ! مراسمات ایشان در کرمان بسیار پر شور بود! سال آخر مراسم فاطمیه سال۹۷ شب آخر ، حاجی به ما گفت : _نرید من با شما کار دارم. پیش خودمان گفتیم حاجی با ما چه کار دارد شب آخر؟ گفت: ‌_بیایید همه باهم یک عکس بگیریم یادگاری ! چون سال دیگه فاطمیه من نیستم ، شما باید مراسم را تنها برگزار کنید ! خندیدیم: _حاجی چرا نیستی؟ خندید: _حالا می بینید من نیستم! عکس گرفتیم... خندید و رفت.... 📚 منبع: کتاب "حاج قاسم" 🆔 @sardar_shahid_soleimani
سردار شهید سلیماني
🕊 خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی🌷 اهل دیده شدن نبود، روحیه اش این نبود که در هر جا، در هر حال ، کنار هرکس بخواهد خودی نشان بدهد. اما یک گروه بودند که را متفاوت می کردند! خانواده های هر کس نبودند ، همه کس حاج قاسم بودند. پدر شهید را می بوسید، مقابل مادر شهید سرخم می کرد ، بر همسران شهید درود می فرستاد و فرزندان شهدا، آغوش گرم حاج قاسم و نگاه مهربان ولبخند های شیرینش را هدیه می گرفتند. تنها آن وقت بود که حاج قاسم می گذاشت آرزوی دل بر آورده شود ؛ یک عکس یادگاری با فرمانده ! 🔸خود شیفته ها ، مدام از خودشان تصویر می گیرند. خدا شیفته ها ، تنها جایی تصویر را به میدان می آورند که بر لب دوستان خدا بنشانند! تصویرهایشان هم مخلصانه است ! 📚منبع: کتاب "حاج قاسم" 🆔 @sardar_shahid_soleimani
سردار شهید سلیماني
🕊 خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی 🌷 ✨بچه‌ها به گفتند ما اتاقی داریم که برای باباست. سردار گفت: مرا هم ببرید اتاق بابا را ببینم. اتاقی داریم که عکس‌ها و وسایل اقا مهدی را گذاشتیم. سردار گفت: آفرین کار خوبی کردید. با خاکِ محل شهادت اقا مهدی و دوستانش، چند مهر درست کردند. حاج قاسم گفت: می‌خواهم با این مهر‌ها نماز بخوانم. دو رکعت نماز خواند. به من گفت اینجا نماز بخوانید و تبدیلش کنید به نمازخانه، موزه قشنگی است.👌🏻 به روایت همسر بزرگوار شهید 🌷 🆔 @sardar_shahid_soleimani
سردار شهید سلیماني
🎥 ماجرای حاج قاسم و مسعود بارزانی در سریال "خانه امن" #ترور #خانه_امن #انتقام_سخت 🆔 @sardar_sha
🕊 خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی🌷 🔸به روایت "مسعود بارزانی، رئیس وقت اقلیم کردستان" حاج قاسم چند نفر از نیروهایش را برای مشاوره نظامی‌ در اربیل گذاشت و خودش به کربلا بازگشت. ما بعدها یک‌ فرمانده داعش را اسیر کردیم و از او پرسیدیم شما که درحال فتح اربیل بودید، چگونه یکباره عقب نشستید؟ این اسیر داعشی به ما گفت: نفوذی های ما در اربیل خبر دادند قاسم سلیمانی در اربیل است؛ روحیه افراد ما به هم ریخت و عقب نشستیم...! 🆔 @sardar_shahid_soleimani