eitaa logo
سرداران ورزمندگان عاشورایی
217 دنبال‌کننده
22.1هزار عکس
13.7هزار ویدیو
101 فایل
(درحسرت روزهای جنگ)
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹یکی از راههای دستیابی به « آرامش » درد و دل کردن با خداست ❄️خیلی خودمونی و به زبان مادریت باهاش حرف بزن ❄️او صمیمی ترین دوستیه که هیچوقت رازت رو بر ملا نمی کنه ❄️تنها کسی که صلاحت رو از خودت بهتر می دونه ❄️اگه یه روزی چیزی ازش خواستی بهت نداد مطمئن باش خیری درش هست ❄️برای موفقیت در هر کاری حداکثر تلاشت رو انجام بده ، اما اگر نشد حلش رو به او واگذار کن ❄️آخه خدای تو بهتریت حلّال مشکلاته‌ ❄️اوتنها مونس و همدم اوقات تنهایی توست 💞 دوستی با خدا یعنی «آرامش »💞 ─┅─═इई ❄️❄️❄️ईइ═─┅─
❄️💕آخر هفته تون عـالـی ❄️✨از خـدا میخواهم ❄️💕هر آنچه آرزو داریـد ❄️✨بی دلیل نصیبتان شود ❄️💕عشق و آرامش ❄️✨در کنارتان ❄️💕عزت و خوشبختی ❄️✨همراهتان ❄️💕سلامتی و تندرستی ❄️✨همیشہ در وجودتان باشـد ❄️💕روزتون زیبـا و پر برکت ❄️🍃
📜ترجمه بیانیه سید هاشم الحیدری در پی حمله تروریستی به زائران سردار شهید قاسم سلیمانی در کرمان بسم الله الرحمن الرحيم این همان کینه های مستکبران و ستمگران است که بار دیگر در برابر جبهه حق و اسلام و ولایت قد علم کرد، با تجاوزی بزدلانه و گناه آلود بر علیه زائران مرقد شهید اسلام و ولایت؛ سردار حاج قاسم سلیمانی در چهارمین سالگرد شهادت ایشان با بیش از صد شهید و ده ها زخمی.. به امام امت و ولی امر مسلمانان حضرت امام خامنه ای تسلیت می گوییم و با ایشان تجدید بیعت و اطاعت می کنیم و برای پیروزی و سلامتی و طول عمرشان دست ها را به دعا بر می داریم.. جنایت هایی چنین پست و زبون، به افزایش عزم، پایداری و استقامت نظام جمهوری اسلامی و تمامی جبهه مقاومت در راه مبارزه با جهان سلطه و استکبار جهانی و بر رأس آن آمریکای ستمگر و وحشی و رژیم اسرائیلی موقت و رو به زوال و تمامی مستکبران و ستمکاران، خواهد انجامید. این جنایت های بزدلانه و تقریبا سه ماه بمباران وحشیانه و ددمنشانه غزه و ترور فرماندهان قهرمان، که آخر آن شهید سید رضی موسوی در سوریه و شهید شیخ صالح عاروری در لبنان است، دلیلی بر ضعف دشمنان و بزدلی آنان و دوری شان از هر گونه اخلاق و شرف و مردانگی است.. از خداوند رحمت را برای شهدا و شفا را برای مجروحان و صبر و شکیبایی را برای خانواده هایشان خواستاریم.. و الحمد لله رب العالمین سید هاشم الحیدری 13/10/1402
🔆 علیه السلام می‌فرماید: 💠 منْ حاسَبَ نَفْسَهُ رَبَحَ وَمَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِر ❇️ آن كسى كه نفسش را محاسبه كند، سود برده است و آن كسى كه از محاسبه نفس غافل بماند، زیان دیده است. 📚 بحار الأنوار، ج ۷۸، ص ۳۵۲، باب ۲۶، ح ۹ ⛄️❄️💦❄️⛄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠زندگی نامه💠🌷🌷🌷 🍃شهید سید محمد مصطفوی در پانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۶۵ در شهرستان بهار استان همدان دیده به جهان گشود. از خانواده مذهبی بودند. پدرش سید هاشم نام داشت و با شغل رانندگی کامیون اهمیت زیادی به روزی حلال می داد. مادرش مدرس قرآن بود و مسئول هیئت مذهبی و یک سال قبل از شهادت سید میلاد دارفانی را وداع گفت. نام مستعارش سید میلاد بود و یک برادر بزرگتر و یک خواهر کوچکتر از خود داشت. سید میلاد تحصیلاتش را در شهر بهار گذراند و از همان دوران ابتدایی از نماز و روزه اش غافل نبود و هر چه خود را بیشتر می شناخت اعتقاداتش بیشتر می شد. در سن نوجوانی وارد عرصه ورزش شد. در رشته کشتی شروع به فعالیت کرد و توانست در این مدت به مقام هایی در سطح شهر و استان و کشوری نائل گردد. سید میلاد فردی بسیار شوخ طبع و مردم دار بود. از سال ۱۳۸۰ هر هفته یک هفته قبل از شروع سال جدید تا یک ماه ابتدا سال جدید در راهیان نور خادم زائران راهیان نور بود. وی تحصیلات دانشگاهی را در رشته مهندسی عمران در دانشگاه همدان گذراند و  از همان ابتدا در بسیج دانشجویی مشغول فعالیت بود. در دوران جوانی نماز شب را به برنامه هایش افزوده بود. سرکشی به خانواده شهدا از برنامه های اصلی اش در زندگی بود خادم الشهدایی تا جایی در وجودش رفته بود که شهادت بزرگترین آرزویش شده بود و همیشه از مادرش التماس دعای شهادت میکرد. در سال ۱۳۸۸ و پس از گرفتن مدرک کارشناسی از دانشگاه همدان در سال ۱۳۸۹ بخدمت سربازی اعزام گردید. سپس به شهرش باز گشت و در عمران و شهرسازی و همکاری با وزارت راه و ترابری مشغول بکار شد. حضور در مساجد و هیئت های مذهبی را از وظایفش می دانست . از سوابقش می توان به همکاری و فعالیت در هیئت های مذهبی شهرستان و فعالیت در گردان ۱۶۵ امام حسین (ع) بهار و همکاری با کانون های جوانان در عرصه فرهنگی و علمی اشاره کرد . وی پس از انجام پروژه های ساختمانی و شرکت در رزمایش های بیت المقدس و آموزش های سپاه در منطقه در ۱۴ مهر ماه سال ۱۳۹۴ بهمراه جمعی از رزمندگان اسلام و مدافعان حرم حضرت زینب کبری (س) عازم کشور سوریه و وارد استان حلب از مناطق سوری گردید و در تاریخ ۲۵ مهر ماه ۱۳۹۴ در منطقه ازگله (روستای شقیدله) در بیست کیلومتری شهر حلب در حین عملیات آزاد سازی حلب و در درگیری با گروهک های تکفیری و النصره به درجه رفیع شهادت نائل گردید و پیکر مطهرش پس از بیست روز به کشورش باز گشت و در گلزار شهدای شهر آیت الله شیخ محمد بهاری در کنار مزار مادرش آرام گرفت. ⛄️💦❄️💦⛄️
، ! 🌷مسئولان اردوگاه چند ساعت پیش از پخش غذا آمار زائرین را می‌دادند تا فرصتی برای پخت غذا داشته باشیم. یک بار نزدیک ظهر بود که یک اتوبوس به آمارمان اضافه شد. نمی‌دانستیم باید چه کار کنیم؟ غذا کم بود. سید بدون هیچ استرسی یک پارچه سبز (ع) را روی دیگ کشید و به بچه‌های خادم گفت، «بچه‌ها بیایید دور دیگ غذا جمع بشوید و هرکدام برای یک شهید کنید.» سپس ذکر صلوات گرفت و یک کوچک نیز به (س) پیدا کرد. پرچم را از روی دیگ برداشت و یاعلی گفت و مشغول تقسیم غذای زائرین شدیم. برای ما خیلی عجیب بود، نه تنها غذا کم نیامد، مقداری هم غذا باقی مانده بود. همه حسابی غذا خوردند؟! سید خیلی خوشحال بود. آن‌جا بود که فهمیدیم، چقدر سید با شهدا است و شهدا نیز حسابی هوای‌مان را دارند.🌷
14.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀خوشا آنانکه با عشق به ، عليه کفر جنگيدند و رفتند... 🥀خوشا آنانکه بهر ياری دين به خون خويش غلطيدند و رفتند... 🥀خوشا آنانکه با شور حسينی، را پسنديدند و رفتند... 🥀خوشا آنانکه در اين نهضت حق، به سهم خويش کوشيدند و رفتند... 🥀تقدیم به روح پاک ومطهر بسیجی🌷🌷🌷💔🥀😭 🌹
✍متن وصیت نامه 🌷🌷 ✨بسم رب الشهدا و الصدیقین✨ 🍃با سلام به خدمت آقا و ولی نعمت خودم ، آقا حجت ابن الحسن (عج) و ولی امر مسلمین جهان آقا سید علی خامنه ای ( حفظ الله ) و با یاد هشت سال دفاع مقدس .🌷🌷🌷 خدایا من کجا و کجا ، کاری کن خدایا ماهم به قافله ی برسیم . اینجانب مصطفوی فرزند سیدهاشم با سلامت کامل متن وصیت نامه خود را مینویسم و از خداوند متعال خواستارم که به من توفیق دهد کارهای خود را برای رضای خدا و برای تقرب به سوی او انجام دهم و دمی از یاد خدای خود غافل نباشم . با عرض سلام به خدمت پدر عزیز و بزرگوارم 1- اولین وصیتم این است که برادران و دوستان ، رهبر انقلاب و گل سرسبد کشورمان را تنها نگذارید و پشتوانه و حامی ایشان باشید. همچنین پدر عزیزم من را حلال کن که خیلی بی مهابا و بدون دریغ زحمت من را کشیدی. خیلی عزیزی پدر جانم خیلی … 2 – برادر و خواهر گرامی ام از شما شرمنده ام بخاطر همه آزار و اذیت ها تقاضای بخشش دارم . امیدوارم حلالم کنید. 3 – دوستان عزیز شما را قسم به خدا که راه امام حسین (ع) را که راه عاقبت به خیری و مهمترین کار است را ادامه دهید. حسین گونه زندگی کنید که تمام در همین راه است و همیشه یاد و خاطره را زنده نگه دارید چون همیشه زنده اند و من وجود آنها را در زندگی خود همیشه احساس می کردم .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️علیرضا قزوه: فرقی بین بمباران غزه و حادثه تروریستی نمی‌بینم 🔹تفاوتی بین بمباران مردم غزه با کرمان نیست، در هر دو جا زنان و کودکان به خاک و خون کشیده شده‌اند. 🔸آنها می‌دانند بچه‌ای که در مسیر حرکت می‌کند، آدم بزرگی است به همین دلیل علیه او اقدام می‌کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ما جان به کف نهادیم، آماده جهادیم 🔸دیشب در میدان فلسطین تهران در محکومیت انفجار تروریستی گلزار شهدای
🔴تعداد شهدای (95تاکنون) که بیشترین میزان شهدای ترور در یک حادثه پس از انقلاب است: 🔹گلزار شهدای کرمان 95 شهید 🔹شاهچراغ 14شهید 🔹رژه اهواز 25شهید 🔹حمله مجلس و حرم امام 17 شهید 🔹انفجار حرم امام 2 شهید 🔹انفجارهای سیستان 50 شهید 🔹انفجارهای اهواز 22 شهید 🔹کشتار تاسوکی 22 شهید 🔹کشتار جاده بم 13 شهید 🔹انفجار شیراز 14 شهید 🔹‏انفجار چابهار 38 شهید 🔹انفجار حرم امام رضا 26 شهید 🔹نخست وزیری 5 شهید 🔹انفجار حزب جمهوری اسلامی 73 شهید ❌ به نوشته های عجیب پیام رهبری دقت کنید و مقایسه کنید با پیام های قبلی شون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️جمع کثیری از کشورها در تماس با رییس جمهور را محکوم کردند 🔹 مقامات عربستان سعودی، آلمان، کوبا، قطر، اردن، ونزوئلا، مکزیک، کویت، نیکاراگوئه،پاکستان، نروژ، ایرلند، فرانسه، هلند، بحرین، جنبش حماس و همچنین مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا جوزف بورل اقدام تروریستی در کرمان را به شدت محکوم کرده و همدردی و همبستگی خود با ایران را اعلام کرده و برای بازماندگان آرزوی بهبودی کردند. 🥀
🟣 همیشه دعایش گیراست؛ 🟢 چشم امیدِ ما این روزها، به دعاهای مادرانه توست برای فرزند غریبت... 🌷 💐درد دل با (عج)💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پشت پرده‌ی هایپرمارکت‌ها و سراهایی که لوازم خانگی قسطی می‌فروشند، از زبان رئیس اتحادیه لوازم خانگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره‌ای شنیدنی از پزشک سردار دلها! ♨️ ماجرای تحویل حاج قاسم به 💢 وابسته نبودن به پُست و مقام 🔰 برشی از سخنرانی 🔻 5روز دیگر تا سالگرد شهادت 🔸 دریافت نسخه با کیفیت 💠 اندیشکده راهبردی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 کودک آدامس فروشِ خوش غیرت ، دوباره اومد مترو 😍👏👏 🔹برای من خوشگل نشو ، برای خدا خوشگل بشو
🌷به نام خدا وباسلام 🌷خوشبختی انسان در۶ چیزاست، که همگی با یادواطاعت خدا ممکن میشود: 🌷۱ .لذت....یامن ذکره حلو،جوشن کبیر ای خدایی که ذکرت شیرین است 🌷۲.عزت،یامن ذکره شرف للذاکرین ای خدایی که ذکرت باعث عزت است 🌷۳.آرامش،الا بذکرالله تطمئن القلوب یادخداباعث آرامش است۲۸ رعد 🌷۴.سلامتی،یامن اسمه دواء وذکره شفا ای خدایی که اسمت،دوا وذکرت شفاست 🌷۵.صبر وشرح صدر. ذکرخدا باعث شرح صدر است.۹۷ تا ۹۹ حجر 🌷۶.شادی.فبذالک فلیفرحوا.باقرآن شادباشید 🌨⛄️❄️🌨⛄️
دام شیطانی قسمت هفتم 🎬 از خدا ومعنویات صحبت میکردند ,منم اینجوربحثها را دوست داشتم اما یک چیزایی عنوان میکردند که بااعتقادات مذهبی من سازگارنبود,مثلا میگفتن توقران امده ,نماز را برپا دارید,نه اقامه کنید ,ونماز هرکارخوبی هست که ما انجام میدیم ,پس کارخیربکنیم همون نمازه واحتیاج نیست رونمازهای یومیه حساسیتی نشون بدهیم,یااینکه پیغمبران وامامان هم مثل ما هستند وهیچ اجروقرب بیشتری ندارند وما میتوانیم با اتصال برقرارکردن با شعور کیهانی وعالم ماورایی به مرتبه ی پیغمبران وامامان برسیم😳 وحتی به شیطان میگفتند حضرت شیطان ,من برام سوال شد چرا حضرررت؟؟ وفقط جوابم دادند شیطان عبادات زیاد کرده ,روزی عزیز درگاه خداوند بوده مانباید این امتیازات رانادیده بگیریم... (نعوذوبالله خودشان رایک پا خدامیدونستند) خلاصه کلاس طول کشید من یک احساس آرامش همراه باگیجی داشتم,نگاه کردم روگوشیم ,وااای ساعت ۹شبه, من توعمرم شب تااین موقع بیرون نبودم😱 ۱۵تماس از دست رفته که ازباباومامان بودند,تامن برسم خونه ساعت از ده هم گذشته.... بیژن نگاهم کرد وگفت:سه سوته میرسونمت نگران نباش...آینده ازآن ماست... در حیاط را باز کردم ,مامان وبابا هردوشون مضطرب جلو در هال بودند.... یا صاحب وحشت حالا چکارکنم😱 وارد خونه شدم,بابام با یک لحنی که تابه حال نشنیده بودم گفت:به به خانوم دکتر ,هنوز تشریف نمیاوردید.....چرا تلفنهاراجواب نمیدادی هاااا؟؟ کجابودی؟؟ تازگیا عوض شدی,چطورت میشه ؟؟ مامانم گفت:محسن جان بگذار بیاد داخل شاید توضیحی داشته باشه با ترس وارد هال شدم ,نشستیم روی مبل. بابا گفت:حالا بفرما ,توضییییح... گفتم:به خدا بایکی از دوستام(اما نگفتم مرد بود),کلاس بودم. بابا:که کلاس بودی؟؟!!اونم تااین موقع شب,توکه کلاسات صبح وعصره,حالا چراگوشیت راجواب نمیدادی؟؟ من:روی ویبره بود به خدامتوجه نشدم,عمدی درکار نبود. مامان یک لیوان اب دست بابا داد وگفت:حالا خداراشکر ,اتفاق بدی نیافتاده,هماجان توهم کلاسایی راکه تااین موقع هست ,بر ندار دخترم یه نفس عمیق کشیدم وگفتم:کلاسش,خیلی معنوی بود ,مطمینم اگر خودتونم بیاین خوشتون میاد. بابا نگاهم کرد وگفت :مگه کلاس چی هست که ما هم بااین سن وسطح سوادمون میتونیم شرکت کنیم. گفتم:یه جور تقویت روح هست وربطی به سن وسواد نداره,بهش میگن عرفان حلقه.... بابا یکدفعه از جا پرید وگفت :درست شنیدم عرفان حلقه؟؟؟ ازکی این کلاس رامیری دختره ی ساده؟ باتعجب گفتم:مگه چه ایرادی داره؟ امشب اولین جلسه ام بود نفس عمیقی کشید وگفت :خداراشکر,چندروز پیشا یک زنی راسوار کردم میرفت تیمارستان, توی تاکسی مدام گریه میکرد ,میگفت دختری داشتم مثل دسته ی گل,یک ازخدا بی خبر فریبش میده وبرای ارتباط برقرارکردن با عالم دیگه میبرتش همین کلاسای عرفان و... بعدازچندماه کار دختره به تیمارستان میکشه ,حتی یک بارمیخواسته مادرش را باچاقو بکشه..... روکرد به من وگفت:دیگه نبینم ازاین کلاسها بری هااا ,اصلا ازفردا خودم میبرمت دانشگاه وبرت میگردونم... پریدم وسط حرفش وگفتم :کلاس گیتارم چی میشه؟ بابا:اونجاهم خودم میبرمت وخودم میارمت,تورا به همین راحتی بدست نیاوردم که راحت از دستت بدهم,تا خودت بچه دارنشی نمیفهمی من چی میگم دخترم.... امدم تواتاقم,وای خدای من بابا چی میگفت؟؟ شاید مادر دختره دروغ گفته,شاید دخترش روحش قوی نبوده.... کاش ازاین خاطره درس گرفته بودم ودیگه پام را تواین جلسات شیطانی نمیذاشتم. اما افسوس..... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌💦⛈💦⛈💦⛈
یامهدی: 😈دام شیطانی😈 🎬 امروز صبح رفتم دانشگاه,اما همه ی ذهنم درگیر حرفهای بابا بود ,باید عصراز بیژن میپرسیدم. اگه یک درصد همچی چیزی باشه, خلاف عقل هست که انسان پا توی این وادیا بگذاره... بابا آمد دنبالم,مثل ساعت دقیق بود هااا. رسیدیم خانه,نهارخوردیم,بابا کارش وقت وزمان نمیشناخت,خداییش خیلی زحمت میکشید.غذاکه خورد راهی بیرون شدوگفت:هما جان عصری کلاس داری؟ساعت چندتاچند؟میخوام بیام دنبالت. گفتم:احتیاج نیست بابا,سمیرامیاددنبالم بابا:نه عزیزم من رو حرفی زدم هستم ,محاله یک لحظه کوتاه بیام. من:ساعت یک ربع به ۵تا ۶ بابا:خوبه خودم رامیرسونم یه مقداراستراحت کردم,اما ذهنم درگیر اتفاقات اخیر این چند روز بود تا به بیژن وعشقش میرسید قفل میکرد . اماده شدم ,بابا امد ورسوندم جلو کلاس وگفت:من ۶اینجا منتظرتم ... رفتم داخل,اکثر هنرجوها امده بودند ,سمیراهم بود,رفتم کنارش نشستم,گفت:چرازنگ نزدی بیام دنبالت من:با پدرم امدم ,ممنون عزیزم درهمین حال بیژن امد ,یک نگاه بهم انداخت ,انگار عشق خفته رابیدار کرد,دوست داشتم درنزدیکترین جای ممکن بهش باشم,با کمال تعجب دیدم,اولین صندلی کنارخودش رانشون دادوگفت:خانم سعادت شما تشریف بیارید اینجا بنشینید... کلاس تموم شد ,سمیراگفت :نمیای بریم گفتم:نه ممنون توبرو من یه سوال دارم ... .. 💦⛈💦⛈💦⛈ نویسنده
دام شیطانی نهم 🎬 دوباره من وبیژن تنها شدیم,پاشد در رابست ونشست کنارم وگفت:حال عشق من چطوره؟دوباره دستهام راگرفت تودستش,یه جورآرامش گرفتم وهرچه دیشب از بابا شنیده بودم براش تعریف کردم. بیژن گفت:امکان نداره,اون دختره حتما خودش کم داشته ,هیچ ربطی به کلاسهای مانداره وسریع بحث راعوض کردوگفت,هما من از جان ودل تورا دوست دارم,آیا توهم من رادوست داری؟؟ سرم رابه علامت مثبت تکون دادم. بیژن:پس طبق شعورکیهانی وجهان عرفانی ما ,وقتی من وتو به این درک رسیده باشیم که ازعمق وجودهمدیگه را دوست داریم وبرای هم ساخته شدیم ,این نشان میدهد که از ازل تا ابد ما زن وشوهریم ,الانم تازه همدیگه را پیدا کردیم.. مغزم کارنمیکرد ,یه جوری جادوم.کرده بود که انگاراین بیژن نعوذ بالله پیغمبره(البته تومکتب اینا یک انسان معمولی به درجه ی پیغمبری هم میرسه البته باگناهان زیاد...)وحرفاش برام وحی منزل بود,بدون مخالفتی براین اعتقادش صحه گذاشتم وقبول کردم ,کاینات مارابه زن وشوهری پذیرفتن.... بهم گفت :اگر خانوادت نگذاشتن بیای کلاس عرفان,خودم تعلیمت میدم ,نگران نباش ما درکنارهم درجه های عرفان را طی میکنیم.... دستاهم راکشید جلو.تا من را درآغوش بکشه ,اخه از نظر دوتامون ما دیگه محرم حساب میشدیم خوندن خطبه و..اینجا کشک به حساب میامد..... اما به یک باره ,یک نگاه تندی به در انداخت وخودش راکشید کنار,انگار کسی از چیزی باخبرش کرد. به دقیقه نرسید پدرم باعصبانیت در راباز کرد ,تا دید ما دوتا تنهاییم,با خشم نگاهم کرد وگفت:اینجا چه خبره؟؟ بیژن رفت جلو دستش رادراز کرد تا با بابا دست بده وگفت:من بیژن سلمانی استاد هماجان هستم... پدرم یک نگاه به بیژن کرد وانگار یکه ای خورد,دست بیژن را زد کنار ودست من راگرفت وازکلاس بیرونم کشید..... بابا ازعصبانیت کارد میزدی خونش درنمیومد. همش حرف بیژن راتکرار میکرد:استاااااد همااااجان هستم؟؟؟ ازکی تاحالا استادها به اسم کوچک وبااینهمه نازوادا ,شاگرداشون راصدا میکنن هااا؟؟ مرتیکه از چشماش اتیش میبارید,نگاه به چهرش میکردی یاد ابلیس میافتادی روکرد به طرف من,ازکی تا حالا بایک مرد نامحرم یک ساعت تنها صحبت میکنی هااا؟؟ من کی این چیزا رابه تویاددادم که خبرندارم؟؟ مگه بارها وبارها بهت نگفتم وقتی دوتا نامحرم زیریک سقف تنها باشند ,نفرسوم شیطانه هااااا؟؟😡😡 بهش حق میدادم اخه بابا خبر نداشت توعرفان ,ماالان محرمیم... این کلمه راتکرار کردم:محرررم؟؟ یک حس بهم میگفت ,بابا داره عمق واقعیت رامیگه ,اما حسی قویتر میگفت,واقعیت حرف بیژن هست و بس.... رسیدیم خونه,مامان از چشمهای اشک الود من وصورت برافروخته ی بابا فهمید اتفاقی افتاده... پرسید چی شده؟؟ بابا گفت :هیچی ,فقط هما ازامروز به بعد حق رفتن هیچ کلاسی رانداره,فقط دانشگااااه فهمیدین؟؟ با ترس گفتم: چشم رفتم تواتاق ودر رابستم زنگ زدم بیژن ,تمام ماجرا رابهش گفتم. بیژن گفت :بزار یک اتصال بهت بدهم شاید اروم شدی.. گفتم اتصال چیه؟؟ گفت:یک سری کارهایی میگم بکن وچندتا ورد یادم داد که مدام تکرار کنم,همش تاکیدمیکرد تواتاقم قران وایه ی قران نباشه,مفاتیح نباشه(اعتقادداشت مفاتیح کتابی منفوروجادوکننده هست) کارهایی راکه گفت انجام دادم واین شد سرآغاز تمام بدبختیهای من... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ 💦⛈💦⛈💦⛈
نویسنده 😈دام شیطانی😈 🎬 بیژن میگفت اگر ارتباط برقرارکنی,میتونی فرادرمانی هم بکنی ,من سرم یه کم شوره میزد ,گفتم با کارهایی که بیژن گفته یک ارتباط میگیرم هم آروم میشم وهم شوره ی سرم رادرمان میکنم بیژن گفت :توشروع کن ومنم ازاینور برای موفقیتت یک سری اعمال خاص انجام میدم. قران و,مفاتیح ونهج البلاغه وهرچی که حدس میزدم آیات قران در اون باشه ,جمع کردم وگذاشتم تو هال مامان داشت شام اماده میکرد یک نگاه کردبه من وگفت:هماجان بیا اشپزخونه پیش من بشین. گفتم :الان یه کم کاردارم ,انجام دادم میام. رفتم اتاقم ومشغول شدم,پشت به قبله نشستم و وردا راگفتم وگفتم ,کم کم احساس سنگینی کسی رادرکنارم میکردم,احساس میکردم دونفر دوطرفم نشستند ,یکباره یه رعشه تمام وجودم راگرفت,رو زمین افتادم,حس میکردم یکی روسینه ام نشسته و هی گلوم را فشارمیده ,احساس خفگی داشتم ,هرکارمیکردم ,نفسم بازنمیشد ,توهمین عالم بودم,مادرم دررابازکرد,تامنودرحالی مثل تشنج دید جیغ کشید وبابام راصدازد. گلوم فشرده میشد,تنگی نفسم بیشترمیشد,رنگم کبود کرده بود ,بابا اومد بلند فریادمیزد یاصاحب الزمان,یاصاحب الزمان.. هر یاصاحب الزمانی که میگفت ,نفس من بازترمیشد,تااینکه حس کردم اون فرد ازروسینه ام بلند شد.... به حالت عادی برگشتم,بابا زنگ زده بود اورژانس,آمبولانس رسید,معاینه کردند ,گفتند چیزیش نیست,احتمالا یک حمله ی عصبی بهش دست داده,بهتره به یک دکترمغزواعصاب مراجعه کنید. .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌💦⛈💦⛈💦⛈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﴿بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ﴾ [به کدامین گناه کشته شده است؟!]😭😭🖤🖤
🛑گروه تروریستی داعش رسما مسئولیت حمله تروریستی دیروز به در ایران را برعهده گرفت
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 طراحی و اجرای این عملیات و تمام ابعاد شبیه عملیات بود ▪️◾️▪️ 🔻یک منبع آگاه در گفت‌وگو با خبرنگار فارس گفت: عملیات تروریستی در کرمان توسط دو عامل انتحاری انجام شده است که در پی آن پیگیری ها توسط نهادهای امنیتی به سرعت انجام شد. 🔸وی افزود: طراحی و اجرای این عملیات و تمام ابعاد شبیه عملیات بود که با پیگیری های بعدی اغلب ابعاد این پرونده برای دستگاه امنیتی روشن شده و اقدامات لازم انجام گرفته است. 🔺این منبع آگاه افزود: برخی شایعات درباره افغانستانی بودن عاملان انتحاری نیز درست نیست و به زودی اطلاعات خوبی از اقدامات قابل توجه از شناسایی عوامل و پیچیدگی ابعاد این جنایت و اقدام جدی صورت گرفته اعلام خواهد شد. |