eitaa logo
سرداران ورزمندگان عاشورایی
218 دنبال‌کننده
22.9هزار عکس
14.6هزار ویدیو
102 فایل
(درحسرت روزهای جنگ)
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️وحید ۴ سال در سوریه از حرم دفاع کرد و بخاطر شایستگی‌هایی که داشت حاج قاسم او را به نزد خود فرا خواند و توفیق همراهی با خود را به او داد. و از آن پس او را به عنوان محافظ حاج قاسم می شناسند. ▫️ وحید جانباز شیمیایی بود و ریه اش به شدت مشکل داشت و فقط برادرش از آن خبر داشت این روزها اگر پای درد و دل پدرش بنشینید از چند چیز سخن می گوید از دلتنگیش نسبت به فرزند با ایمان و جوانش و از غصه هایی که نسبت به نامزد وحید دارد نامزدی که عمر نامزدی او دو ماه بیشتر نبود. 📎امنیت و عزت امروزمان را مدیون و امثال او هستیم 🌷🕊🕊
▫️من در مقطعی این توفیق و لیاقت را پیدا کردم که در جنگ با داعش در عراق، همرزم شهید هادی طارمی باشم. آنجا هادی را که دیدم، پرسیدم: از حاج قاسم چه خبر؟ گفت: "الحمدلله سالم و سلامت است." ▫️آن روز توانستم به دستبوسی سردار بروم. به هادی گفتم: حاج قاسم اجازه میده باهاش عکس بگیرم؟ گفت: "حاج قاسم بزرگتر از این حرف‌هاست. عکس که چیزی نیست. حتی اجازه میده باهاش غذا بخوری." ▫️هادی مرا پیش سردار برد و به‌عنوان یک مدافع حرم هم‌محله‌ای به ایشان معرفی کرد و حاج قاسم هم خوشحال شد. آن روز بیش از هر چیزی،‌ به این افتخار کردم که یکی از بچه‌های شادآباد،‌ محافظ سردار سلیمانی است. شاید باورتان نشود، آن روز من سر سفره صبحانه حاج قاسم نشستم و از دست خودش لقمه گرفتم.» ▫️«هادی می‌گفت: من هر روز از دست حاج قاسم،‌ لقمه متبرک می‌گیرم. این به‌جای خود اما نکته مهم، صمیمیت سردار با نیروهایش بود. سردار حتی خودش لقمه در دهان نیروهایش می‌گذاشت. ✍به روایت همرزم شهید 📎محافظ رشید حاج قاسم سلیمانی 🌷🕊🕊
یکی از بچه ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم. اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر کاوه. کم مانده بود سکته کنم ؛ سر محمود شکسته بود و داشت خون می آمد. با خودم گفتم: الان است که یک برخورد ناجوری با من بکند. چون خودم را بی تقصیر می دانستم ، آماده شدم که اگر حرفی ، چیزی گفت ، جوابش را بدهم. او یک دستمال از تو جیبش در آورد ، گذاشت رو زخم سرش و بعد از سالن رفت بیرون. این برخورد از صد تا توی گوشی برایم سخت تر بود. در حالی که دلم می سوخت ، با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن ، همانطور که می خندید گفت: مگه چی شده؟ گفتم: من زدم سرت رو شکستم ، تو حتی نگاه نکردی ببینی کار کی بوده ، همان طور که خون ها را پاک می کرد ، گفت: این جا کردستانه ، از این خون ها باید ریخته بشه ، این که چیزی نیست. چنان مرا شیفته خودش کرد که بعدها اگر می گفت بمیر ، می مردم ... سردار شهید محمود کاوه
شهید جواد جهانی یک دختر ۳ ساله و یک پسر۵ ساله به‌‌نام‌های فاطمه و علی دارد اوایل به‌خاطر بچه‌های کوچکش نمی‌خواستم که به سوریه برود و او مرا به خانه شهیدان می‌برد تا با مادران آنها صحبت کنم و راضی شوم چون پسرم دوست داشت که من راضی باشم. من اوایل به او می‌گفتم دو فرزند کوچک داری که به تو احتیاج دارند اما می‌گفت مادر، من اگر نروم شما اینجا نمی‌توانید راحت باشید من و این و آن باید برویم تا شما آسایش داشته باشید کسی برای حفاظت از حرم حضرت زینب س نیست و این وظیفه ما است، باید برویم تا یک آجر از حرم حضرت زینب س کم نشود. شهیدجواد جهانی در وصیتنامه خوداز مسئولان شهر تقاضا کردکه پیکرش را بعداز شهادت در محل پارک خورشید مشهد یا ارتفاعاتی که در مجاورت میدان سلمان مشهد است به خاک بسپارند تا شاید به احترام وجود پیکر شهیدی در آن منطقه برخی از ناهنجار های اجتماعی رعایت شود همسر بزرگوار شهید چندماه بعد ازدفن همسر شهیدم دخترجوانی درحالی که ‌اشک میریخت نزد من آمد و گفت اتفاقی به همراه دوستش سر مزار او رفته و شروع به درد دل کرده است که شب خواب شهید را می‌بیند و بعد از آن به کلی تغییر می‌کند و محجبه می‌شود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️وصیت شهـید از زبان خودش جسمم را بہ خاڪ و روحــم را بہ خدا و راهـم را بہ آیندگان می سپارم ... 🌷🕊🕊
تازه بابا شده بود. بهش گفتم: حاجی دلت برای بچه ت تنگ نشده؟! ، جبهه و جنگ بس نیست!!؟ تو که به اندازه ی خودت توی جنگ بودی خندید و گفت: اگه صد تا بچه هم داشته باشم ، روزی صد مرتبه هم خبر بیارن که بچه ت رو ازت گرفتن ، من دست از خمینی برنمی دارم...... شهید حاج یونس زنگی آباد
سلام دوست من✋😊 شهید حمیدی هستم قلبی که درپی شاد کردن قلب خانواده و دیگران باشد ضربانش خدایی و آسمانی میشود شرط پرواز همین است لبخندبندگان در مقابل لبخندخداوند چه تجارت پرسودیست
درد دلی با شهدا... مسیر آسمان را گم کرده ایم... فکر می کنیم گاهی خیلی آدمیم... فکر می کنیم گاهی... هر چه هست و نیست ماییم... فکر می کنیم گاهی... باید همیشه از بالا به دیگران نگاه کنیم... فکر می کنیم گاهی... اصلا بگذارید خودمانی عرض کنم خیلی شاخیم... فکر می کنیم و فکر می کنیم و فکر ... و چقدر اشتباه فکر می کنیم گاهی... کاش همچون شهدا زندگی می کردیم... آدم بودیم... از نوع خاکی که هیچکس او را نشناسد... نگاه زیبا داشتیم... تا به همه با یک دید نگاه کنیم... فکر زیبا داشتیم.... تا از ظاهر باطن کسی را نخوانیم... عامل بودیم برای شعاری که می دهیم... و... همچون شهدا بودن سخت است... و فقط ما وهم شهدا دوستی داریم... که اگر دوست می داشتیم همچون آنان میشدیم... عاشق رنگ معشوق می گیرد.. شهید حسن وکیل زاده 💓🕊💓🕊🌸🕊💓🕊💓
جگر مرغ سرشار از پروتئين و آهن است و براي كم خوني بسيار مفيد حاوي ٩ اسيدآمينه ضروري براي بدن و سرشار از ويتامين A,B12 و B6 است. جگر مرغ براي بيماران قلبي مناسب نيست @sardarbakery
" ﻧﻪ ﺳﻔﯿﺪﯼ ﺑﯿﺎﻧﮕﺮ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺯﺷﺘﯽ " " ﺷﺮﺍﻓﺖ ﺍﻧﺴﺎﻥ به ﺍﺧﻼﻗﺶ ﺍﺳﺖ @sardarbakery
🌻آیت الله بهجت: هرکس عادت به تاخیر نمازها کرده است؛ خود را برای تاخیر در همه ی امور زندگی آماده کند؛ تاخیر در ازدواج تاخیر در اشتغال تاخیر در تولد اولاد تاخیر در سلامتی @sardarbakery
چہ آرام خفتہ ای خواب آرامت غبطہ خوردن دارد این را از بوسہ همرزمت مے شود فهمید بوسه شهید والا مقام بر پیشانے سردار @sardarbakery