✨﷽✨
#ســیـــره_شــهـــدا❤️
خواندن دعای عهد کار همیشگی او بود
هرروز صبح پیش از رفتن به محل کار قرآن تلاوت میکرد
و همیشه تا ساعتی پس از پایان ساعت کار در محل کارش میماند
تا تمام حقوقی که دریافت میکند حلال باشد.
وقتی کسی مبلغی قرض میخواست....
حتی اگر خودش آن مبلغ را در اختیار نداشت از شخص دیگری قرض میگرفت و به او میداد تا آن فرد مجبور به تقاضا کردن از افراد دیگری نباشد
#راوے:همسرشهید
🌷 #شهیدحمیـدسیاهـکـالے
🕊🕊🕊🕊
#سیــره_شهــدا
🌹سید آرام نزدیک شد و بدون جلب توجه خم شـد و دســت دوستم را که به ماشین تکیه داده بود را بوسید.
دوستم با عصبانیت گـفت: این چه کاریه سید!
خندید و گفت: وقتی امام می گوید من دســت بسیجی ها را می بوســم، ما باید پای بسیجی ها را ببوســیم!
#شـهید_سید_محمد_کد_خدا
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
#شهدا_هویت_جاودان_تاریخ🕊🌹🕊
🛑#سیره_شهدا
🌕شهید مدافعحرم حبیب الله قنبری
♨️دیدهبان لشکر ویژه ۲۵ کربلا
🌻همرزم شهید نقل میکند: شهید قنبری از دیدهبانهای ماهر در سوریه بود و علیرغم اینکه دیدهبانی میکرد، معلم اخلاق برای دیگر رزمندگان بود و آنها را نیز آموزش میداد. بسیار اصول شرعی را رعایت میکرد و تمام گلولههایی را که شلیک میشد، از نزدیک بررسی میکرد که به هدف برخورد کرده باشد؛ چون میگفت هدایتکننده تمام تیرها خداست و کار ما برای رضا خدا بوده و خرج و هزینه گلولهها نیز بالاست و حتما باید گلولهها به هدف اصابت کند.
🌻همیشه میگفت اگر کارهای ما برای رضای خدا نباشد، ارزشی ندارد. او بسیار صبور بود و هر کلامی که از زبانش خارج میشد، برای رضای خدا بود. هر گلولهی او با "الله اکبر" و "یا زینب" با یاد خدا و برای خدا به سمت دشمن فرستاده میشد. همین ویژگیهای اخلاقی، شوخطبعی و نحوه برخوردش بود که رزمندگان تیپ فاطمیون را مجذوب خود کرده بود و آنها ارادت خاصی نسبت به شهید قنبری داشتند.🕊🌹🕊
"کاری که میگفت رو بهش عمل میکرد"
حساسیت فوقالعادهای نسبت به مصرف بیتالمال داشت،
همیشه نیروها رو به پرهیز از اسراف سفارش میکرد و میگفت:
«وسایل و امکاناتی رو که مردم مستضعف در این دوران سختِ زندگی جنگی تهیه میکنند و به جبهه میفرستند بیهوده هدر ندید.»
[به اونچه میگفت عامل بود.
به همین خاطر گفتارش به دل مینشست.]
※شهید خرازی🍃
#خادم_الشهدا
#سیره_شهدا
#شهید🕊🌹🕊
🛑#سیره_شهدا
🌕شهید مدافعحرم حبیب الله قنبری
♨️دیدهبان لشکر ویژه ۲۵ کربلا
🌻همرزم شهید نقل میکند: شهید قنبری از دیدهبانهای ماهر در سوریه بود و علیرغم اینکه دیدهبانی میکرد، معلم اخلاق برای دیگر رزمندگان بود و آنها را نیز آموزش میداد. بسیار اصول شرعی را رعایت میکرد و تمام گلولههایی را که شلیک میشد، از نزدیک بررسی میکرد که به هدف برخورد کرده باشد؛ چون میگفت هدایتکننده تمام تیرها خداست و کار ما برای رضا خدا بوده و خرج و هزینه گلولهها نیز بالاست و حتما باید گلولهها به هدف اصابت کند.
🌻همیشه میگفت اگر کارهای ما برای رضای خدا نباشد، ارزشی ندارد. او بسیار صبور بود و هر کلامی که از زبانش خارج میشد، برای رضای خدا بود. هر گلولهی او با "الله اکبر" و "یا زینب" با یاد خدا و برای خدا به سمت دشمن فرستاده میشد. همین ویژگیهای اخلاقی، شوخطبعی و نحوه برخوردش بود که رزمندگان تیپ فاطمیون را مجذوب خود کرده بود و آنها ارادت خاصی نسبت به شهید قنبری داشتند.🕊🌹🕊
#سیره_شهدا
شهيدی كه زندگیاش پر از زمزمههای حسينی بود
اين مداح اهل بيت (ع) از بدو جوانی به كار و تلاش رغبت زيادی داشت و پس از ازدواج به همراه همسرش به منظور تامين مخارج زندگی به آبادان رفت و به اتفاق دوستانش با موتورلنجهای تجاری در مسير آبادان به كشور كويت رفت و آمد میکرد. وی كه پس از مدتی اقامت در آبادان دوباره به زادگاهش بندر ريگ بازگشت، در سال ۱۳۵۵ در جزيره خارک مشغول بكار شد.
همسر شهيد میگوید:
نذر كردن و شفاعت خواستن از امام حسين (ع) از خصلتهای منحصربه فرد همسرم بود......
#شهیدحسن_محمودی_نژاد
📕 نوید شاهد
#وعده_صادق
❇️#سیره_شهدا
🔵شهید مدافعحرم حامد سلطانی
♻️اهمیت خواندن قرآن
🦋به روایت همرزم شهید: با حامد زیاد ماموریت رفتم. شاید نزدیک به یکسال باهاش زندگی کردم؛ هروقت که با هم همسفر میشدیم، میدیدم حامد هرشب بعد از اینکه از عملیات میومدیم، قبل از خواب یهو غیبش میزد!
🍃میرفتم و میدیدم یه گوشه نشسته و دور از چشم بقیه با اون قرآنی که همیشه همراهش بود، مشغولِ خوندنِ قرآنه! بهش گفتم:«حامدجون! خیلی بهت دقت کردم! تو این همه ماموریت، هرشب میری یه گوشه و قرآن میخونی!»
🦋گفت:«ببین داداش! قرآن رو بخون حتی شده شبی یهصفحه! اونوقته که تأثیرش رو تو زندگیت میبینی! این پیوستهقرآنخوندن مسیر آدم رو مشخص و عاقبت بخیرت میکنه! نیازی نیست آنقدر بخونی که خسته بشی! تو بخون! شبی یهصفحه ولی بخون حتما!»
🍃بعدها که حامد شهید شد، وسایل توی جیبش رو که درآوردم، وقتی دیدم ترکشها تمام وسایلش رو سوراخ کرده بود، بگذریم...! از لحظه شهادتش به بعد تصمیم گرفتم قرآن رو بخونم! حتی یه صفحه!