سرداران ورزمندگان عاشورایی
چه لبخندی زدی وقتِ گذشتن عجب آسودهای هنگام رفتن . . . 📎پ ن : شهادت : 21 بهمن 64 فاو ؛ عملیات وال
#خاطرات_شهید
▫️هستند کسانی که استعداد دارند اما جرأت #جبهه رفتن ندارند آن ها بروند دانشگاه ما میرویم...
با شروع جنگ تحمیلی از همان روزهای اول جنگ لباس رزم برتن ڪرد وقتی گفت میخواهـد به جبهه برود همه گفتند تو استعداد زیادی داری حیف است بروی در این بیابانها خرج شوی...
#محمدرضا در جوابشان گفته بود: "کسی ڪہ این استعداد را به من داده، خیـلی راحت و در یڪ چشم برهـم زدن می توانـد آن را از من بگیرد جوری ڪہ دیگر حتی اسم خـودم هم یادم برود؛ هستند کسانی که استعداد دارند اما جرأت جبهه رفتن ندارند، آنها بروند دانشگاه، ما می رویـم جبـهه..."
همیشه می گفت: جنـگ در رأس همه امور مـا است...
📎پ ن :
این شهید عزیز پس از چند روز نگهداری در سردخانہ بہ اهواز منتقل شد تا در بهشت آباد این شهر بہ خاڪ سپرده شود، نڪتہ عجیبی ڪہ درباره این شهید زبانزد است لبخند زیبایے است ڪہ چند روز پس از شهادت و بہ هنگام تدفین بر لبان این عزیز نقش بست.
#شهید_محمدرضا_حقیقی
شهادت: عملیات والفجر ۸🕊🌹🕊
#خاطره_از_شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
خواب دیدم محمد بالا سر مزار #شهید_جهان_آرا نشسته و با گل های پرپر در حال درست کردن بیضی مانندی به دور اسم شهید جهان آراست..
وقتی از خواب بیدار شدم از دخترم سراغ فیلم های محمدرضا رو گرفتم، که بالاخره یه فیلمی دقیقا به همون شکل خوابم، محمدرضا بالا سر شهید جهان آرا نشسته داره دور اسم شهید جهان آرا رو با گل درست میکنه...
و جالب تر این که در فیلم مکالمه ای به این مضمون بین #محمدرضا و #دخترم رد و بدل میشه:
#محمدرضا: دعا کن شهید بشم
#دخترم: چه خودشم تحویل میگیره
حالا کجا شهید میشی!؟
محمدرضا: #دمشق
دخترم: اونوقت دمشق کجا میره؟
محمدرضا: #حلب...
این مکالمه برای دوسال قبل از شهادته...
✍ #نقل_از : مادر بزرگوار شهیدمحمدرضادهقان
به راستی شهدا ره صد ساله را در مدت کوتاهی طی نمودند .
خوشا به سعادت از خود گذشتگان... که به خدا رسیدند .🕊🌹🕊