🍃🦋🍃
✍برشی از کتاب #بیست_و_هفت_روز_یک_لبخند:
💠 به چی داری فکر میکنی حاجی؟
رضا نگاهی می اندازد به سیاهی از دور هراز گاهی صدای تیراندازی می آید .
سیب را از دست بابک میگیرد و میگوید به همه چی و هیچی.....!!!
_ رضا میدونی تو با تو پادگان کسوه که بودیم خیلی احساس غرور داشتم از اینکه پادگان ما تو چند کیلومتری #اسرائیل بودو اون نمی تونست هیچ غلطی بکنه .
علی پور نگاهش می کند بابک با هیجان ادامه میدهد: این میدونی یعنی چی رضا ؟یعنی که ما صاحب قدرت ایم یعنی به اونها هم ثابت شده با ما نمیتونن در بیفتن رضا ماتو چند کیلومتری آنها بودیم و هیچ کاری نمی تونستن بکنن...
#زندگی_نامه_شهیدمدافع_حرم
#بابک_نوری_هریس♥️
https://eitaa.com/sardaredeLhaman