🌱سَردارِدلـ³¹³ــها🇮🇷
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاط
#قسمت_پنجاه_و_چهارم🦋
((ارتفاعات کنگرک))
بعد از #عملیّات_والفجر_چهار، وقتی از
"ارتفاعات کنگرک" برمی گشتیم، من و
#محمد_حسین تنها داخل یک ماشین بودیم.
همهٔ بچّه ها بار و بنه را جمع کرده و رفته بودند و ما آخرین نفرها بودیم.
توی ماشین🚖صحبت می کردیم و می آمدیم.
محمّد حسین گفت: «رادیو📻را روشن کن!»
به محض اینکه رادیو را روشن کردم، سرود" کجایید ای شهیدان خدایی" شروع شد.
با شنیدن این سرود یک مرتبه محمّد حسین ساکت شد.
مستقیم به جادّه نگاه می کرد.
یک دستش روی فرمان و دست دیگرش هم روی شیشهٔ ماشین بود.
چنان محو سرود شده بود که دیگر توجّهی به اطرافش نداشت.
احساس می کردم که فقط جسمش اینجاست،گویا یاد رفقای شهیدش افتاده بود.
حال و هوایی که در آن لحظه داشت ناخودآگاه مرا هم به دنبال خود می کشید.
وقتی سرود تمام شد؛ باز هم در حال و هوای خودش بود و تا رسیدن به مقصد دیگر هیچ حرفی نزد.
💠کجایید ای شهیدان خدایی
بلا جویان دشت کربلایی
💠کجایید ای سبک بالان عاشق
پرنده تر، ز مرغان هوایی
💠کجایید ای شهان آسمانی
بدانسته فلک را در گشایی
💠کجایید ای ز جان و جا رهیده
کسی مر عقل را گوید کجایی
💠کجایید ای درِ زندان شکسته
بدا ده وامداران را رهایی..
((جبهه حسینیّه))
گاه مأموریّت های #شناسایی که بچّههای #اطّلاعات می رفتند، خیلی سخت و دشوار بود.
گاهی شرایط جوّی نامناسب بود.
گاهی منطقه صعب العبور ⛰بود و گاهی از نظر موقعیّت #دشمن خطرناک و ناامن بود.
گاهی هم تمام این عوامل دست به دست هم می دادند و یک شناسایی را
طاقت فرسا می کرد..
خطر، در #اطّلاعات و #عملیّات بیش از هر جای دیگر، نیروها را تهدید می کرد، امّا وجود این سختی ها ذرّه ای در روحیّه بچّه ها تأثیر منفی نمی گذاشت.
شاید بتوان گفت اصلاً او به خاطر همین خطرات و سختی های کار بود که به اطّلاعات و عملیّات علاقه داشت.
یکی از مأموریتهای ما در "جبههٔ حسینیّه" بود.
آن روز من و محمّد حسین با #مظهری_صفات، #یزدانی و چند نفر دیگر از بچّه ها قرار بود جلو برویم.
خط دست ارتش بود و می بایست ما زمان برگشتنمان را با آن ها هماهنگ کنیم.
حدود ساعت هفت صبح 🕖 از خطّ خودی خارج شدیم.
به محض حرکت ما، هوا طوفانی شد.
گردباد🌪شدیدی در گرفت و طوفان، شن های بیابان را به سر و روی بچّه ها می ریخت.
حرکت خیلی مشکل بود و کار به کندی پیش می رفت.
حدود چهار ساعت در این شرایط سخت جلو رفتیم.
نزدیکی های ساعت یازده 🕚بود که دیگر طوفان فروکش کرد.
بچّهها همه خسته بودند. 😞
اوضاع بد جوّی، تاب و توان همه را گرفته بود.
کار شناسایی را انجام دادیم و....
🍃🌸🍃
شهید «عليرضا مظهري صفات» بيست و چهارم مهر 1345، در شهرستان كرمان به دنيا آمد. تا پايان مقطع متوسطه در رشته رياضي درس خواند، به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيست و سوم خرداد 1367، در شلمچه بر اثر اصابت تركش به سر و صورت، شهيد شد.
مزار وي در زادگاهش واقع است. برادرش حميدرضا نيز به شهادت رسيد.
🍃🌸🍃
«شهید حسن یزدانی»، در تابستان 1348،در شهر کرمان متولد شد.
ایشان در واحد اطّلاعات عملیات لشکر 41 ثاراللّه مشغول به خدمت شد. و در عملیّات #والفجر ٨ حضوری شایسته داشت.
و در بهمن سال ١٣۶۴ در اثر بمباران شیمیایی منطقه، به شدت #مجروح و در تاریخ ١۴ اسفند همان سال به لقاءالله پیوست.