eitaa logo
🌱سَردارِدلـ³¹³ــها🇮🇷
486 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
38 فایل
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم🌸 🌱السَّلامُ عَلَیڪ یا فاطِمَةَ الزَّهرا(س) . سرنوشت مقلدان خمینی چیزی جز شهادت نیست 🇮🇷🇸🇩🇮🇷 🌷دعا واسه فرج امام زمان عج فراموش نشه🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت سردار سر افراز سپاه "شهید حاج قاسم سلیمانی" 🔹صفحه ۶۵_۶۶ 🦋 ((هور)) درهورچندمرتبه نزدیک بودعراقی ها را بگیرند.یک بار رفته بود برای شناسایی خطی که دست بچه های لشکر۲۵کربلابودومی بایست آن را پوشش دهیم.موقعیت مادرهورطوری بودکه تمام سنگرهاپخش بودندوشکل خیلی منظمی نداشتند.وضعیت بدی بود،عراقی هاخیلی راحت می توانستندسنگرهارودوربزنندوداخل منطقه شوند. آن باروزمحمدحسین به همراه دونفردیگرازبچه ها رفته بودندتاسنگرهای خالی خط#۲۵کربلاراشناسایی کنندوموقعیت رابرای استقرارنیروهای لشکرخودمان بسنجند.آن ها طبق برنامه درآبراه مورد نظرشان پیش می روند،اما به سنگرهانمی رسند.همین طور به راهشان ادامه میدهند که یک مرتبه ازدورسنگری رامی بینند. وقتی خوب نزدیک می شوند،یک دفعه عراقی هاازداخل سنگربه طرف بچه هاتیراندازی میکنند. آن ها هم بلافاصله رگباری روی دشمن می بندندوبعدباسرعت دور می زنندوبه طرف خط خودمان حرکت میکنند. عراقی هاسوارقایق موتوری می شوندوآن هاراتعقیب می کنند.بچه ها موقع رفتن ،بدون اینکه متوجه شوندازیک کمین عراقی عبورکرده بودند.این دوکمین باهم در تماس بودندوزمانی که و بقیه از دستشان فرار می کنند،کمین اول باخبرشده وسرراه بچه هامنتظرمی شوند. موقعیت طوری بودکه به راحتی می توانستندآن هارابزنند،اماگویامی خواستنداسیرشان کنند. .......
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 🇮🇷 📖 زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی": 🔸به روایت سردار سر افراز سپاه "شهید حاج قاسم سلیمانی" 🔹صفحه ۶۶_۶۸ 🦋 ((جزیره مجنون جنوبی)) یک نمونه دیگر از سختی هایی که بچه های اطلاعات متحمل می شدند،مربوط به شناسایی هایی بود که در جنوبی انجام می دادند. خب! من به خاطر اهمیت کار ، سعی می کردم تا همیشه با بچه های این واحد ارتباط داشته باشم و معمولا محل استقرارم را نزدیک آن ها تعیین میکردم تا پیگیر کارشان باشم و حتی بعضی مواقع همراهشان بدم و منطقه را ببینم. جزیره جنوبی، منطقه ای باتلاقی بود و پوشیده از‌ چولان و این حرکت بچه ها را خیلی مشکل میکرد. محمد حسین آمد پیش من و گفت: 《ما در این محور مشکل آبراه داریم، یعنی مسیری که قایق⛵بلم بتواند در آن حرکت کند، وجود ندارد.》 قرار شد یک روز به اتفاق هم برویم و منطقه را از نزدیک ببینیم. من،محمد_حسین، و یک نفر دیگر از بچه ها به وسیله بلم برای شناسایی رفتیم.آن جا بود که من دیدم این بچه ها چه شرایط سختی را می گذرانند،اما به روی خود نمی آوردند. باتلاق روان بود و آب تا سینه آدم می رسید. چولان ها به قدری کوتاه بودند که اگر به حالت عادی درقایق می نشستی در دید قرار می گرفتی؛بنابراین مجبوربودند خم شوند و حرکت کنند،ازطرفی منطقه پر از جانوران مختلف بود. ...