eitaa logo
🌷سردارقلبم🌷
819 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3.2هزار ویدیو
60 فایل
🕊﷽ 🕊 🦋چشمـان خلیج فاࢪس بارانے شد 🕊حال خـزر از غمے پریشانے شد 🦋از ساعت ابتدایی پࢪ زدنش 🕊نقاش دل همه سـلیمانے شد تبادل @yadeshbekheyrkarbala 🗯کپی به شرط دعای شهادت🥀🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
اداره اموزش همگانی معاونت فرهنگی واجتماعی پلیس کزمانشاه
♡•• هَـرگز بھ تُــو دستمـ نرسَد! مـــاھِ بلنـدمـ ... اندوھِ بزرگۍاسٺ زمانۍ ڪھ نباشۍ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹 @sardareghalbam
هدایت شده از 💓نبض عشق💓
سلام دوست قشنگم من کلی اموزش جذاب ومجازی رو به صورت خصوصی در کانال جداگانه ارسال میکنم وکلی هنر جو دارم 😍😍😍 تمام اموزشاتم مجازیه مهربونم😘آموزش انواع بافتنی 😍😍😍 ومیل خیلی راحته😍😍آموزش بافت اشارپ بدون پیش زمینه کمترین هزینه تمامی نمونه کارا واطلاعات تو کانال گذاشتم ،فقط بیا ضرر نمیکنی😍😘ممنون میشم ماروبه دوستان علاقمند به هنر رو معرفی کنی .دوست خوبم از اواخر بهمن دوره اموزش گلدوزی مجازی شروع خواهد شد https://eitaa.com/joinchat/2640576794Cd0da1a6cd8
هدایت شده از یٰاهاٰدےالْنَقےْ(؏)
رسانه هنری افلاک طراحی بنر (مذهبی یا تبلیغاتی) ، اعلام مراسمات آدرس کانال (ایتا) : https://eitaa.com/joinchat/1591476484Cd340de2e80
موسیقی (جدید)_(47).mp3
5.17M
مهم مهم توجه توجه
@sardareghalbam روایت عبودیت سردار شهید علی ماهانی این جوان شب تا صبح ‏عبادت و مناجات می کند من نمی دانم این چطور تا حالا شهید نشده؟ اولین بار که برای ملاقات پسرم ‏ابوالفضل سنجری ‏به بیمارستان شهید مصطفی خمینی تهران رفتم ‏با علی آقا آشنا شدم که در عملیات منطقه سومار تیر به فکش خورده و به سختی مجروح شده بود. آن روز شهید علی اکبر محمد حسینی همراه علی آقا بود که به او گفتم: شما اگر می خواهید بروید من اینجا می مانم و از اینها مواظبت می کنم. ‏آنها رفتند ‏من واقعاً نمی دانستم علی آقا اینقدر مؤمن است. این را رزمندگانی که برای ملاقات به آنجا می آمدند ‏به من گفتند. خودم هم می دیدم که فقط قرآن می خواند و اصلاً به جایی دیگر توجه ندارد. ‏بعد از اینکه حالش مساعد شد از بیمارستان رفت اما باز هم مجروح شد. این دفعه، چون آشنایی قبلی با او داشتم و می دانست که من مادر ابوالفضل هستم بیشتر صحبت می کرد. من در آن بیمارستان کسی را ندیدم که علی آقا را بشناسد و یک ساعت در موردش حرف نزند. یادم می آید خانمی که فرزندش ‏هم اتاقی علی آقا بود ‏می گفت: این جوان شب تا صبح ‏عبادت و مناجات می کند من نمی دانم این چطور تا حالا شهید نشده؟ خدا می داند همه کسانی که به جبهه رفتند ‏ایده و عقیده ای داشتند به کسی بالاتر از فوق تصور ما اعتقاد داشتند. راوی خدیجه موسوی مادر شهید ابوالفضل سنجری کتاب روز تیغ