13.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️شهید حاج قاسم سلیمانی، خطاب به مادران شهدا:
وقتی شما مادرها نبودید و بچههایتان در خون دست و پا میزدند، حضرت زهرا (س) را دیدم...😭
شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴
#ما_درپناه_مادراین_خانواده_ایم
سرمایه محبت زهراست دین من
من دین خویش را به دو دنیا نمیدهم
💔
در روز نیروی دریایی یادی کنیم از تکاور نیروی دریایی که در خشکی به شهادت رسید؛ خودش می گفت:
"تکاور یعنی آمادگی همه جانبه در همه جا... دریا، خشکی و... "
آرش از متخصصان تخریب نیروی دریایی بود که پس از پایان ماموریت آموزش تیراندازی کارکنان در میدان تیر گیلوان منجیل در قالب یک تیم برای پاکسازی میدان تیر اعزام شده بود، بر اثر انفجار مهمات عمل نکرده در حین عملیات خنثی سازی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
جالبه بدونین یگانهای عملیاتی در مراحلی از آموزش، برای کسب حداکثر آمادگی رزمی از مهمات واقعی استفاده میکنند که در این ماموریت و در حین کنترل صدمات ناشی از انفجار ناقص مهمات این افسر شجاع و ایثارگر به شهادت رسید.
صلواتی بفرستیم به نیابت از او هدیه به حضرت مادر
🌸الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم🌸
#شهید_آرش_امیری ناوبان سوم
#شهید_نیروی_دریایی
💔
شهدای ما این نگرانی و دلواپسی برای شیعه را از مادر سادات حضرت صدیقه فاطمه (س) آموخته بودند،
شما به زندگی و سیره این شهدا که نگاه میکنید متوجه میشوید
چقدر برای این انقلاب با تأثی از حضرت فاطمه زهرا (س) شبها اشک ریختند و روزها جنگیدند.
#حاج_حسین_یکتا
#فاطمیه
سادهنگذر ازکنارپوتینهاےبےپا
ک
که پاهایشان بدنهارابردند
تا توآسوده قدمبردارے
#شهداشرمندهایمڪہبازشرمندهایم
☝️سرداری که کارش گیر مادرش بود!!
🌷همیشه کارش خفهکردن دوشکای دشمن بود اما #شهید نمیشد. بعد از اینکه دستش قطع شده بود. یک روز مادرم داشت نماز میخواند. من و هاشم به ایشان «ننه» میگفتیم. هاشم به ننهام گفت: ما داریم جانمان را قسطی به خدا میدهیم، بعد این مجروحیتهای من، هرکدامشان یک شهادت هست.
🦋 مادرم گفت که هرچی خدا بخواهد همان میشود، زیاد فکر نکن. هاشم گفت: مادر تو رو به قبله نشستهای. بگو خدایا من از هاشم راضی هستم، تو هم راضی باش. مادرم هم گفت خدایا من از هاشم راضی هستم، تو هم راضی باش. تا این....
🌷تا این جمله را مادر گفت؛ هاشم یک پشتک زد و کف پای مادرم را بوسید. گفت: این دفعه دیگر تمام است. واقعاً هم همان شد. یعنی تا رضایت مادرم را گرفت ۱۰ روز نشد و شهید شد.
🌷 هاشم اصلاً عادت نداشت خداحافظی کند و از زیر قرآن رد شود، اما اینبار ساکش را گذاشت روی کولش و چندقدم که رفت، برگشت عقب نگاه کرد و دستش را به علامت خداحافظی تکان داد و رفت. همان عملیات هم شهید شد. کارش گیر مادر بود و رضایت مادر را گرفت و شهید شد. حالا اگر آدم میخواهد به جایی برسد، دعای مادر پشت سرش باشد خیلی عالی است.
🌹خاطرهای به یاد جانباز شهید سردار هاشم کلهر، راوی: رزمنده دلاور محمدعلی کلهر برادر گرامی شهید
جهت تعجیل در فرج آقا #امام_زمان
و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات
☀️☀️☀️☀️☀️☀️
اهدا چادر مشکی رایگان
مرکز پخش و توزیع چادر مشکی مشهد
چادر سرای ملکه سعادت
هم میهنان عزیز جهت ثبتنام دریافت چادر مشکی رایگان به آی دی زیر مراجعه نمایید
@aghebati_chador
برای شناسایی رفته بودیم و برای اینکه صدای پایمان مزاحم نباشد با لباس محلی و کتانی بودیم.
حاج علی جلوی من حرکت میکرد که ناخواسته پام رو گذاشتم پشت پاشنهاش و ناگهان کف کفشش جدا شد.
اتفاق عجیب و غریبی بود؛ توی گشت، پشت عراقیا و پانزده کیلومتر مسیر بازگشت تا مقر خودی!
از سر شرم گفتم: «علی آقـا، بیا کفش من رو بپوش.» با خوشرویی نپذیرفت.
راه به اتمام رسیده بود و اون مسیر پر از سنگلاخ و خاروخاشاک رو، لنگلنگان اومده بود؛ بیهیچ اعتراضی. به مقر که رسیدیم، چشمام به تاولها و زخم پاهاش افتاد. زبونم از خجالت بند اومد.
اون هم این حس رو در من فهمید و زبون به تشکر باز کرد. حالا هم شرمنده بودم و هم متعجب.
پرسیدم: «چـرا تشـکر؟!»
حاج علی گفت: «چه لذتی بالاتر از همدردی با اسیران کـربلا! شما سبب توفیق بزرگی برای من شدید. تمـام این مسیر برای من روضـه بود؛ روضـهی یتیمـان ابـاعبـداللــه (ع).»
#شهید_علی_چیت_سازیان
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
نصفه شب چشم چشم رو نمیدید...
سوار تانک، وسط دشت...
کنار بُرجک نشسته بودم، دیدم یکی داره پیاده میاد...
به تانکها نزدیک میشد، دور میشد.
سمتِ ما هم آمد، دستش رو دورِ پام حلقه کرد، پام رو بوسید!!
گفت: به خدا سپردمتون...
گفتم: حاج حسین؟
گفت: هیس! اسم نیار.....
#شهید_حسین_خرازی
💔
طرف نوشته بود آمریکا مریخ رو فتح کرده،
ما هنوز فکر اینیم با پای چپ بریم دستشویی یا راست!؟😏
خواستم بگم ...
شهید شهریاری با پای چپ میرفت دستشویی،
انگشتر عقیق هم دستش داشت
و نماز شب هم میخوند،
مشکل بسیار مهمی مانند غنی سازی ۲۰ درصد اورانیوم رو هم یک تنه حل کرد!😌
مشکل از پای چپ و راست نیست رفیق،
مشکل از مغزهای پوسیده عاشقان غرب هست،
یعنی آنهایی که هیچ خدمتی برای کشور نداشتند جز خود تحقیری و...!
#شهید_مجید_شهریاری
سالروز شهادت
#شهید_ترور
💔
صدها شهید آورده بودند تهران.
سالن معراج شهدا پر بود از تابوت.
ناگهان چشمم افتاد به اسمی آشنا.
شهید "عبدالکریم دزفولی"، اندیمشک.
جاخوردم. نام پدرش را که از بچههای معراج پرسیدم، درست بود در عملیات رمضان سال۶۱ در شلمچه مفقودالاثر شده بود.
تا از بچههای معراج درخواست کردم، اجازه دادند تابوت را بازکنم.
درِ تابوت باز شد. خودم بندهای کفن را باز کردم، مات ماندم. سری در بدن نبود ولی صحنهای دیدم که...
هر دو پای شهید از زانو به پایین داخل جوراب کلفت و ساق بلندی مانده بودند.
پای چپ داخل جوراب اسکلت شده بود.
پای راست را که برداشتم، یکی از بچهها گفت:
احتمالا گلولای منطقه داخل جورابش رفته که اینطور سنگین شده
سنگینتر از پای استخوانی بود. از پای چپ هم سنگینتر.
جوراب را که از زانو پایین کشیدم، متوجه شدم پا سالم است. جوراب آبی رنگ را که کاملا به پا چسبیده بود، بهکمک قیچی پاره کردیم.
پا از زیرزانو بهپایین سالم مانده بود. پوست و موها بود ولی کمی خشک شده بودند. پاشنهی پا، همچنان محکم بود. انگشتها و ناخنها کاملا سالم.
از همه جالبتر، این بود محلی که انگشت کوچک پای راست قرار داشت، جوراب کمی پاره شده بود و بهواسطهی همین سوراخ، انگشت کوچک اسکلت شده بود ولی بقیهی انگشتها هیچ آسیبی ندیده بودند.
پس از۱۴ سال، از تمام بدن عبدالکریم، تعدادی استخوان با دوپا بازآمدند که از آن میان پای راست کاملا سالم مانده بود.
همان قدمی که آن را "بسمالله" گویان در مسی حق جلو گذاشته بود.
#شهید_عبدالکریم_دزفولی
شهادت:٢۶تیر1361 عملیات رمضان
رجعت پیکر: 2/8/1375
📚 تفحص، نوشته:حمید داودآباد