پارک شهر ماشالله چخبره
چه مردم خوبی داریم
دریک مورد آقایی ۳۹ گرم طلا و ۱۶ سکه بهار آزادی همین الان به جبهه مقاومت اهدا کرد
قدر این مردم را باید دانست ...
دوساعت دیگه اونجا هستن دوستان
خواستید بیاید حتما
پویش #ایران_همدل
روشندل هستند، خودشان را به اینجا رساندهاند تا کمکهایشان به پویش #ایران_همدل را با دست خودشان تقدیم کنند ...
🕊🌷
«همه شرایط را بسنجید، اما بدانید آنکه به کار ما نتیجه میدهد، دست عنایت خداست.»
#شهید | #حسن_باقری
#وعده_صادق #ایران #ایران_همدل
🔴اشکان خطیبی از حمله اسرائیل به ایران خوشحاله ما هم براش یه داستان تاریخی نقل میکنیم تا بدونه عاقبت وطن فروش چیه ؟؟؟👇👇👇👇👇👇
◾️هنگامی که مغولها به شهر بخارا یکی از شهرهای سرزمین مسلمان خراسان تاخت و تاز کردند، از وارد شدن به آن عاجز ماندند، پس چنگیز خان نامهای برای اهل شهر نوشت: هر کس سلاحش را به ما تسلیم کند و در صف ما بایستد در امان خواهد بود و هر کس که تسلیم کردن را رد کند پس هیچ کسی جز نفس خویش را ملامت نکند. پس چنگیز برای کسی که تن در داده و تسلیم شدند نامهای نوشت مبنی بر اینکه ما را در جنگ با کسانی از شما که پیام ما را رد کردند کمک کنید، بعد از آنها امور شهرتان را به شما خواهیم سپرد، لذا مردم از امید و بیم شدت و سختیشان فریب سخنانش را خوردند، و فرمان او را به اجرا گذارده و جنگ میان دو گروه شعلهور شد، گروهی در پابر جا بودن بر اهدافشان دفاع کردند تا کشته شدند و گروه گم گشته نیز خود را به تاتارها فروختند و به بندهای از بندگانشان تبدیل شدند، و در پایان نیز گروه تسلیم شدگی و مزدوری پیروز شدند، اما شوک بزرگ اینجا بود که تاتارها اسلحه را از آنها بازپس گرفته و فرمان دادند که همانند میش سر بریده شوند، و در اینجا بود که چنگیز آن سخن مشهورش را گفت: اگر در کنار اینها بودن امنیت میداشت به خاطر ما به برادران شان خیانت نمیکردند در حالی که ما (برایشان) بیگانه هستیم.
منبع : کافه تاریخ
#وطن_فروش
#وعده_صادق
#ایران_همدل
.
🔴من از ولایتپذیری مردم حیرت کردم، شما را نمیدانم....
🔹وقتی این متن را یکی از دوستانم فرستاد و خواندم، اشک از چشمانم جاری شد شما هم بخوانید .
زمانی که حلقه کوچک طلایشان را به پویش #ایران_همدل هدیه میدادند، مادرِ دختر خانم این اتفاق بزرگ را شرح میداد. او میگفت:« اگر تمام خانهی ما را زیر و رو کنی و شخم بزنی، یک گرم طلا پیدا نمیکنی. نه خودم و نه دخترهایم علاقهای به طلا نداریم و البته پولش را هم نداریم. از زمانی که طلاهای ازدواجم را دزد برد، یکی دو بار پول روی پول گذاشتم، هزار تومان هزار تومان جمع کردم و گوشواره و انگشتر ارزانقیمتی خریدم که همانها را هم فروختم برای سفر اربعین. تا وقتی که مادرم یک جفت گوشواره خیلی کوچک به دخترم هدیه داد.
روزی که میخواستیم به پویش "مهربانی طلایی" دختران ماهتاب برویم، دخترم یکی از گوشوارههایش را درآورد و گفت: مامان! اینو میخوام بدم برای جبهه مقاومت. گل از گلم شکفت. پرسیدم: مطمئنی دخترم؟ جواب داد: بله مطمئنم. بغلش کردم و برایش دعا کردم.»
✍ عالیه سادات
@sardarehour_63🌷🌷
کانال سردارهور شهید علی هاشمی🌷🌷🌷