4.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺قاسم سلیمانی می رود
قاسم سلیمانی دیگری می اید🌺
#قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها
#دلتنگ_تو_ایم
@sardarr_soleimani
▪️۱-جمعیتشان یک دهم ایران است ۲-هزینه نظامیشان از ایران بیشتر است ۳-خیابانها و خانه هایشان هم هر چند ماه یکبار سیل میبرد... اما زبانشان دراز است
عکس ۱: اسرائیل ده روز پیش
عکس ۲: اسرائیل چند ماه پیش
@sardarr_soleimani
#به_وقت_دلتنگی :) 🍃
دلبۍٺو ُبه جانآمد وقتاست ڪه بازآیۍ :) ♥️ 🥀 ✨
#امام_زمان
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ♡
@sardarr_soleimani
3.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم جالب از والیبال بازیکردن
#حاجقاسمسلیمانی☺️
@sardarr_soleimani
🔸اهل دیده شدن نبود، روحیهاش این نبود که در هر جا، در هر حال، کنار هر کس بخواهد خودی نشان بدهد.
اما یک گروه بودند که حاج قاسم را متفاوت میکردند!
خانواده شهدا هرکسی نبودند.
پدر شهید را میبوسید، مقابل مادر شهید سر خم میکرد، بر همسران شهید درود میفرستاد و فرزندان شهداء آغوش گرم حاج قاسم و نگاه مهربان و لبخندهای شیرینش را هدیه میگرفتند.
تنها آنوقت بود که حاج قاسم میگذاشت آرزوی دل خانوادههای شهدا برآورده شود، یک عکس یادگاری با فرمانده سپاه قدس!
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
📌 @sardarr_soleimani
9.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#به_وقت_حاج_قاسم
🎥 کلیپ های ماندگار و به یاد ماندنی
خوش آن روزهایی که عزیز دلمون حاجی دلها بین ما بود
حضور حاج قاسم سلیمانی در یادواره شهدای شهرستان بابل
پیشنهاد دانلود👆
هر کس نبیند ضرر کرده
حاجی جان کجایی که یادت بخیر
😭😭😭😭😭
#یاد_عزیزش_با_صلوات
اللهم صلی علی محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم
@sardarr_soleimani
🔴 جناب روحانی بر تجربه خود تاکید کردهاند که اگر ۷ سال است در دولت هستم، قبل از آن، ۲۰ سال در مجلس بودهام.
🔹البته بزرگوار شکسته نفسی میکنند! والا بیش از دولت و مجلس، تجربه اصلی را در سفرهای ۱۷ ساله به #انگلیس داشتهاند.
"حمید رسایی"
#فارغ_التحصیل_انگلیس
@sardarr_soleimani
⭕️ بازی با دم شیر!
•••
🔹در جنگ سوریه #اردوغان در سودای امپراتوری عثمانی، شریک جرم جنایات داعش و مثلث عبری عربی و غربی شد، مدافعان حرم چنان به وی سیلی زدند که ناچار به تغییر موضع شد و در کودتا هم آویزان ایران شد!
🔻حال در قضیه #آذربایجان و #ارس با غلطِ زیادی، دودمان خود را بر باد می دهد.
#اردوغان_غلط_کرد
@sardarr_soleimani
اردوغانی که در کودتای ۲۰۱۶ترکیه درسوراخ موش مخفی شده بود شیر نشده که امروز به اراضی ایران خط ونشان میکشه، مشکل از دولتمردان ودستگاه دیپلماسی ماست که به موش ترکیه جولانگاه توهین وتحقیر داده اند!
مااز دیپلماسی خود قدرت ندیدیم، فقط شوء تبلیغاتی ولبخند وقهقهه دیدیم تا بگویند مابادنیابلدیم بخندیم حتی اگر ناسزا بگویند.
@sardarr_soleimani
اردوغان تحقیر شد اما
از افتادن در باتلاق درس نگرفت!
🔹اردوغان با رویای نو عثمانی، می خواست در سوریه و عراق مرتکب سیاست غلطی بشود اما نتوانست. او در توهم احیای امپراتوری عثمانی بود که ناگهان دید کودتا گران فرش زیر پایش را کشیده اند. و اگر حمایت ایران نبود، ابقای او و دولتش بسیار دشوار می شد.
♦️او اما به جای قدرشناسی از حمایت ایران، دوباره توهم زده و این بار در باکو، شعری را که در ایران، در باره جدایی جمهوری آذربایجان از ایران بزرگ خوانده می شود، بر عکس خوانده است!
🔹شعر و شاعری مبتنی بر خرد و حکمت، بسیار ارجمند است. اما یک سیاستمدار، وقتی به شعر خواندنِ پس و پیش و تا به تا می افتاد، خبر از ورشکستگی خویش می دهد.
♦️اردوغان با وجود لفاظی علیه صهیونیست ها، در ماجرای فتنه انگیزی در سوریه و عراق، در خدمت نقشه "صهیونیسم مسیحی" عمل کرد؛ اما از همان ها، در ماجرای کودتای پنج سال قبل خنجر خورد.
🔹با این وجود، گویا او هنوز عبرت نگرفته، که در فتنه انگیزی صهیونیسم مسیحی در منطقه قفقاز، باز هم پذیرفته نقش پادویی را ایفا می کند. او بلا تردید، نتیجه این بلاهت و خوش رقصی را خواهد دید؛ همچنان که صدام و محمد مُرسی، هر کدام به نوعی، نتیجه خوش رقصی های شان را دیدند و چشیدند.
🔹مرُسی هم که از نظر اخوانی بودن به اردوغان نزدیک بود، توهم زد و ضمن مقابله جویی با جبهه مقاومت (به رهبری ایران)، به دشمنان ملت های مسلمان اعتماد کرد؛ تا آن که در اثر کودتا به زیر کشیده شد و در غربت زندان، در تنهایی مُرد. بدون هیچ سر و صدایی در دنیا.
♦️اردوغان یک بار از خطر جست و اگر اندکی درایت و عبرت اندوزی داشت، پا در همان باتلاقی نمی گذاشت. او یک تا حد غرق شدن پیش رفت و با حمایت ایران، نجات یافت. اما گویا کم حافظگی و سفاهت، در کمین وی نشسته و این می تواند یک سیاستمدار را نابود کند.
#محمد_ایمانی
@sardarr_soleimani
#بســـــم_اللّہ
رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا
? #قسمت_بیست_پنجم?
دو، سه ساعت از شروع حرکتمان نگذشته بود که اتوبوس خراب شد و راننده زد کنار. دود از جلوی اتوبوس بلند میشد! زهرا زیر لب گفت: اوه اوه! گاومون زایید!
راننده و کمک راننده پیاده شدند. با توقف ما، ماشین تدارکات و اتوبوس برادران هم توقف کرد. همه از پشت شیشه به راننده نگاه میکردیم که با پریشانی با آقای صارمی صحبت میکرد. آقاسید با تلفن حرف میزد. اعصاب من هم مثل راننده خورد بود، اما زهرا انگار نه انگار! با لهجه اصفهانی اش مزه می پراند و حرص مرا درمیاورد: آی اوتوبوسا بسیجا برم من! یکی از یکی خب تر آ سالم تر!… از شواهد و قرائن مشخصس که حالا حالا ول معطلیم!
با عصبانیت گفتم: میذاری بفهمم چه خبره یا نه؟
همان موقع سید از پله ها بالا آمد و گفت: خانم صبوری! یه لحظه اگه ممکنه!
بلند شدم. زهرا هم پشت سرم آمد. سرش را پایین انداخت و گفت : قرار شد خواهرا جاشونو با برادرا عوض کنن. زنگ زدیم امداد خودرو الان میرسن ولی گفتیم خواهرا رو با اتوبوس سالم تا یه جایی برسونیم که شب تو بیابون نمونن. تا یه جایی میرسوننتون که این اتوبوس تعمیر بشه.
– یعنی الان پیاده شون کنم؟
– بله اگه ممکنه. چون برادرا پیاده شدن منتظرن
?ادامه_دارد?